کتاب شری شیرینه (فسقلی ها 40)

کتاب شِری شیرینه، جلد چهلم از مجموعه ی فسقلی ها ، اثر تونی گراس، ترجمه ی تریفه قسیمی، بازآفرینی شکوه قاسم نیا از انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.

شری دختر کوچک و بامزه ای است که بسیار مهربان و دوست داشتنی است و همه از شری و با ادب بودن او خوششان می آید. او هرگز بی اجازه ی والدین اش به وسیله ای دست نمی زند و به بزرگترها احترام می گذراد. هر ساله در مدرسه ی شری نمایشی اجرا می شود و امسال نمایش شنل قرمزی به روی صحنه خواهد رفت. شری ایفای نقش گرگ بدجنس در این نمایش را قبول می کند، اما او تصور می کند برای انجام این نقش خودش هم باید تبدیل به یک دختر بچه ی بدجنس شود و کارهای زشت و بی ادبانه ای انجام دهد. او از بچه های بی ادب کلاسشان حرف های زشت و زبان درازی کردن را یاد می گیرد، اما ... . صفحات کتاب بیشتر شامل تصاویر رنگی و شاد است و از متون کمی برخوردار می باشد که همین امر باعث می شود خواندن کتاب برای کودکان سال های اولیه ی دبستان نباشد.

فسقلی ها مجموعه ای 45 جلدی است که در هر یک از جلدهای آن به یکی از اخلاق ها و عادات ناپسند در کودکان پرداخته و در قالب یک داستان کوتاه و کودکانه این موضوعات بررسی می شوند. داستان های این مجموعه برخلاف کتاب های مشابه در این زمینه از نتیجه گیری اخلاقی اجتناب کرده و اجازه می دهد کودکان خودشان درباره ی پیامد این گونه رفتارها نتیجه گیری کنند. این مجموعه برای گروه سنی الف و ب مناسب می باشد.

 

برشی از متن کتاب

شِری، دختری شیرین و بانمکی بود. خیلی هم باادب بود. همه دوستش داشتند، حتی غریبه ها! به همین خاطر هر چه که او می خواست، انجام می شد. وقتی با مادرش به شیرینی فروشی می رفت، می گفت: «مامان، اجازه دارم یک شکلات بردارم؟» مادرش هم می گفت: «آره، عزیزم، هر کدام را که می خواهی بردار!» هر سال در مدرسه ی شِری یک نمایش اجرا می شد. برای انسال، نمایش شنل قرمزی انتخاب شده بود. شِری سر کلاس، دستش را بالا برد و گفت: «خانم اجازه؟ من نمی توانم نقش گرگ بدجنس را بازی کنم؟» بچه ها زدند زیر خنده. فقط یکی نخندید. او «امی بداخلاق» بود که می خواست نقش گرگ را داشته باشد. شری خجالت کشید. گریه اش گرفت. خانم معلم فوری گفت: «شری، تو نقش گرگ را بازی می کنی!» بعد به امی گفت: «برای تو هم نقش مناسبی سراغ دارم!» اما واقعاً شری شیرین مهربان چطوری  می توانست نقش گرگ بدجنس را بازی کند؟ او اصلاً بلد نبود بد جنس باشد. چاره ای نبود! باید رفتارهای بد را از هم کلاسی هایش یاد می گرفت. وقت زیادی هم نداشت. اول پیش یکی از بچه های بی ادب کلاس رفت تا حرف های بد و زبان درازی را یادش بدهد. همان موقع یکی دیگر از بچه ها رسید. کلاهش را روی سر شری گذاشت و به مسخره گفت: «دیگر باید به جای گل سر و روبان، کلاه روی سرت بگذاری!»...    

• کتابهای بنفشه
• برای پیش دبستانی ها و سال های اول و دوم
• نویسنده: تونی گراس
• مترجم: شکوه قاسم نیا
• انتشارات: قدیانی