دربارهی کتاب قصر شگفتانگیز 3: پنجشنبهها
کتاب "پنجشنبهها" جلد سوم از مجموعه داستانهای پرکشش "قصر شگفتانگیز" میباشد که برای مخاطب کودک و نوجوان به رشتهی تحریر درآمده است.
بینظمیها و آشفتگیهای زیادی در عملکرد قصر ایجاد شده است. به طوری که مطابق روال همیشه، اتاقهای اضافی و بلااستفاده را حذف نمیکند و برجهایی عجیب و غریبی را ظاهر مینماید. تحت چنین شرایطی، سیلی به دنبال راه چارهای موثر میگردد تا قصر را به حالت عادی بازگرداند. تا اینکه یک تکه جواهر شکسته به شکل چشم را پیدا کرده و سپس آن را در قلب قصر، یعنی تالار ضیافت تعطیلات، قرار میدهد؛ با انجام این کار، قصر دوباره به آرامش نسبی، دست پیدا میکند. اما مدت کوتاهی بعد، ساختمان بطور ناگهانی، به لرزه درمیآید و قسمتهای مختلف آن، تکهتکه گشته و از یکدیگر جدا میشوند.
در این هنگام، سیلی و گریفینش، روفوس و همچنین پوگ و رالف، به یکی از برجهای قصر پناه میبرند. برج با تکانها و ضربههای بسیار شدیدی مواجه میشود. پس از ساعاتی، لرزشها به پایان میرسد. در نتیجه، سیلی و رالف، با تصور اینکه هنوز در قصر حضور دارند، از پنجره به بیرون نگاه میکنند. آنها در کمال تعجب، جنگلهای سرسبز سرزمین "آرکوور" و برجی دیگر از قصر شگفتانگیز را در مقابل چشمان خود میبینند؛ آرکوور، سرزمینی جادویی است که سالها پیش، قصر شگفتانگیز قصه، در آن ساخته شده است.
رالف و سیلی، سوار بر روفوس، به سوی برج مقابل خود پرواز میکنند و لایلا و شاهزاده لولاث را در آنجا پیدا میکنند. سپس همه به اتفاق یکدیگر نزد پوگ بازمیگردند تا شب را در کنار هم سپری نمایند. آنها در طول شب، در رابطه با علت این حادثه و حضورشان در آرکوور به بحث میپردازند. سرانجام نیز به این نتیجه میرسند که به احتمال خیلی زیاد، بخش دیگر چشم در این سرزمین میباشد و حالا، قصر آنها را به این مکان آورده تا تکهی گمشده را پیدا کنند؛ موضوعی که سیلی و همراهانش را با ماجراهایی غیرقابل پیشبینی و مهیج روبهرو میسازد.
شخصیت اصلی قصه، شاهزادهای نوجوان و بسیار باهوش و شجاع است که "سیسیلیا" نام دارد. اطرفیانش، همواره، این دختر را با عنوان "سیلی" خطاب میکنند. او همراه با خانوادهی شش نفرهی خود و همچنین تعدادی زیادی از خدمتکاران و سربازان، درون قصری مجلل و متحرک زندگی میکند؛ قصری به اسم "درخشان"، که در روزگاران بسیار دور و توسط اجداد سیلی، ساخته شده است. "لایلا"، "رالف" و "بران"، خواهر و برادران دختر قصه هستند. درواقع سیلی، کوچکترین عضو خانوادهاش میباشد. فردی که علیرغم داشتن سن پایین خود، کمک بسیار قابل ملاحظهای را در راستای برقراری امنیت و خوشبختی، درون قصر درخشان ایفا میکند.
برشی از متن کتاب قصر شگفت انگیز 3 (پنج شنبه ها)
فصل 12
سیلی فریاد کشید و پرید عقب. روفوس جهید، پنجههایش را به در کشید و فریاد جنگ سر داد. از زیر در، صدای فریاد و کوبیدن میآمد. بعد کسی سعی کرد دریچه را باز کند. در باز نمیشد چون روفوس روی آن ایستاده بود؛ ولی او باز هم تلاش میکرد و به زبانی که سیلی نمیفهمید، فریاد میزد.
بالاخره کنجکاوی سیلی بر ترسش غلبه کرد. افسار روفوس را گرفت و او را کنار کشید. روفوس با صدای بلند اعتراض کرد ولی کنار رفت و دریچه با فشاری ناگهانی باز شد. سیلی چند لحظه از شدت نور فانوسی که دست غریبه بود کور شد. ظاهرا همین بلا سر روفوس هم آمده بود چون جیغ کشید و سرش را توی بالهایش پنهان کرد.
وقتی دیدش به حالت عادی برگشت، به خودش آمد و فهمید که دارد به مرد ریزنقش سالخوردهای نگاه میکند. او چند پله پایینتر از کف برج ایستاده و فانوس برنجی و گویمانندی توی دستش گرفته بود. چشمهایش آنقدر کمرنگ بودند که سیلی رنگشان را تشخیص نمیداد و ردایی که پوشیده بود هم تقریبا همینطور بود. ریشش آنقدر بلند بود که قسمتی از آن توی حفرهی پلکان پنهان بود و سیلی حدس زد احتمالا تا زانوهایش میرسد.
سیلی گفت: «سلام. شما اینجا زندگی میکنین؟»
«دختر!» مرد زل زده بود به سیلی. «دختر تو این برج قدیمی چیکار میکنه؟»
نگاهش به رفوس افتاد، ولی انگار بیشتر داشت با خودش حرف میزد.
سیلی پرسید: «شما هم اسلینی حرف میزنین؟» هرچند سوال احمقانهای بود. او شنیده بود که مرد اسلینی حرف میزند، به همون زبانی که من حرف میزنم.»
ظاهرا دیوار را مورد خطاب قرار داده بود. «باید جواب بدم؟ شاید اینطوری بتونم سوالهای بیشتری ازش بپرسم.»
سیلی گفت: «بله. هر چی که بتون بهتون میگم، اگه شما هم به سوالهای من جواب بدین.» قدم کوچکی به طرف پیرمرد برداشت. مطمئنا یککم خرفت بود ولی به نظر نمیرسید بخواهد آسیبی به او بزند.
پیرمرد گفت: «اول اون داره با من حرف میزنه. فکر کنم بیادبی باشه که اسمش رو بپرسم.»
سیلی با همان لحن واضحی که برای صحبت با گربههای لولاث به کار میبرد گفت: «اسم من شاهدخت سیسیلیای اسلینه. اسم شما چیه؟»...
کتاب پنج شنبهها سومین جلد از مجموعهی قصر شگفت انگیز نوشتهی جسیکا دی جورج و ترجمهی نیلوفر امن زاده توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.
- نویسنده: جسیکا دی جورج
- مترجم: نیلوفر امن زاده
- انتشارات: پرتقال
نظرات کاربران درباره کتاب قصر شگفت انگیز 3 (پنج شنبه ها)
دیدگاه کاربران