دربارهی کتاب تکه هایی از یک کل منسجم
کتاب تکههایی از یک کل منسجم جزو کتابهای روانشناسی مهم است که مخاطب را دعوت به سکوت و حضور میکند؛ و او را به تفکر در مورد خودش، خط زندگیاش و سفری که تا به امروز ادامه داشته است وا میدارد. در سراسر کتاب به صورت تصادفی به متنهایی برخورد میکنیم به نام "مکث" و "نامه". با نامهها میتواند به درونش سفر کند و با مکثها میتواند کمی سرعت خواندن مطالب را کم کند و به بدنش و جریان زندگی در اطرافش توجه کند.
چون متنها کوتاه و تکهتکه هستند، لزومی ندارد خواننده حتما از ابتدا تا انتهای کتاب را به ترتیب بخواند. البته که خواندن کتاب از ابتدا تا انتها مطالب را منسجمتر به ذهن خواننده وارد میکند، اما تکه تکه خواندن متنها هم راهی دیگر برای دنبال مطالب است.
بخشی از کتاب تکههایی از یک کل منسجم
وقتی خودمان را سرزنش میکنیم:
خودمان را برای آنچه در رابطههایمان تجربه کردیم، سرزنش نکنیم. سرزنش باعث میشود ما با آدمها در ذهنمان گیر کنیم و نتوانیم آنها را پشت سر بگذاریم. حقیقت این است که گاهی با سرزنش کردن خودمان از یاد میبریم که بخشی از ما «حق دارد» اگر هنوز درگیر رابطهای و یا آدمی از گذشتهمان است. حق دارد چون غم عمیقی را در آن رابطه تجربه کرده است؛غم تنهایی.
در بیشتر مواقع، ما در ذهنمان، درگیر آدمهایی میشویم که تنهاترمان کردهاند. یعنی وقتی به گذشته و رابطهای که با آن آدمها داشتیم نگاه میکنیم، متوجه میشویم چقدر با او «تنها» بودهایم.
همهی ما رابطههایی را تجربه کردهایم که طرف مقابلمان با ما بوده است اما انگار که هیچ حضوری نداشته است. انگار که نمیدیده یا حس نمیکرده؛ و این غم بزرگی را به وجود میآورد. برای گذر از این درد به زمان و همدلی با خودمان نیاز داریم نه سرزنش و فشار. در هرحال رابطههایی که ما را تنهاتر میکنند، رابطههایی آسیبزا هستند.
کتاب تکه هایی از یک کل منسجم اثر پونه مقیمی میباشد و نشر بینش نو تلاش به چاپ آن نموده است.
فهرست
مقدمه
پیش گفتار
فصل اول: نگاهی به مفهوم زندگی و واقعیت های آن
واقعیت هایی در مورد زندگی
دنیا مکانی ناامیدکننده برای کودکان است
درد و رنج بخشی از زندگی است
تنهایی بخشی از زندگی است
بدن ما برای همین زندگی طراحی شده است
از دستدادن جزیی از جریان زندگی است
زندگی مملو از ناکامی است
زندگی نداشته های زیادی دارد
زندگی بسیار انعطاف پذیر است
در برابر حقایق زندگی تسلیم باید بود اما نه بی تفاوت
فصل دوم: ما و رابطه ها
ماهیت دنیای درونی ما
از هر آن چه به شدت متنفریم، در رنج هستیم
دوست داشتن خودمان و شروع تغییرات
فصل سوم: احساس ها
احساس ها و راه های فرار از درد
توقع نداشته باشیم که عشق جریانی همیشگی باشد
آلوده ی نفرت و خشم آدم ها نشویم
به عمر بسیار کوتاه شاد بودن توجه کنیم
در اندوه، جهان سنگین میشود
حسادت می تواند نوعی از خشم باشد
ترس هایی که هم سن خودمان نیستند
ترس می تواند شور و شوق را بگیرد
شادی می تواند ترسناک باشد
راه های فرار
فرار از درد با انتخاب دردی دیگر
فرار از درد با انکار و سرزنش
فرار از اضطراب
فرار از درد با رویاپردازی
فصل چهارم: تفکراتی که صمیمیت را در رابطه کم میکند
وقتی برای بازگشت به رابطه عجله می کنیم
وقتی بودن در رابطه های متفاوت تنهایی درونی ما را کم نمی کند
وقتی هر در کنار هم بودنی، صمیمیت نیست
وقتی هر فرد بخشی از خودش را پنهان می کند
وقتی به تردید مبتلا می شویم
وقتی فکر میکنیم با حذف خود، رابطه صمیمی تر می شود
وقتی با هر آدمی شبیه به خودش رفتار می کنیم
وقتی ابهام آمیز رفتار می کنیم
وقتی با درماندگی رفتار می کنیم
وقتی درباره ی عشق، رویاپردازی می کنیم
وقتی نامهربان می شویم
وقتی سعی می کنیم بی نقص به نظر برسیم
وقتی می خواهیم همه چیز در کنترل ما باشد
وقتی خشم زیاد ما، آدم ها را از ما دور می کند
وقتی به جای تمرکز بر رابطه ی خود، برای رابطه ی پدر و مادر خود تالش می کنیم
وقتی فکر می کنیم دیگران می خواهند ما را طرد کنند
وقتی فکر می کنیم هر آن چه در مورد دیگری می گوییم درست است
وقتی فکر می کنیم چون در ذهن ما است، پس درست است
وقتی همیشه در پدر و مادرهای واقعی مان به دنبال پدر و مادر دلخواه مان هستیم
وقتی با بی تفاوتی رفتار می کنیم
وقتی در ای کاش ها و حسرت ها غرق می شویم
وقتی مظلومانه رفتار می کنیم
وقتی اجازه ی فاصله گرفتن نمی دهیم
وقتی از خلوت ها فرار می کنیم
وقتی تالش مساوی نیست
وقتی توقع داریم صمیمیت همیشگی باشد
وقتی به دنبال خشم در هر تمام شدنی هستیم
وقتی سریع وارد رابطه جنسی می شویم
وقتی خودمان را سرزنش می کنیم
وقتی در رابطه با شخصی هستیم که در رابطه ی دیگری هم هست
وقتی دنیا را به دو دسته تقسیم می کنیم
وقتی در آدم ها احساس تنهایی را بر می انگیزیم
وقتی به عشق در نگاه اول زیادی ایمان داریم
وقتی صادق نیستیم
فصل پنجم: رابطه می تواند بستر چه اتفاق هایی باشد؟
در تمام رابطه ها می تواند وسوسه ای برای تجربه ی شخصی دیگر و رابطه ای دیگر
وجود داشته باشد
در رابطه ها ترس و صمیمیت با هم به وجود می آیند
رابطه می تواند مستعد گوش نکردن و درک نشدن باشد
گاهی دوست داشتن ها، در رفتارها از نظر پنهان می ماند
گاهی یادمان می رود که هر دو مسئول رسیدگی به رابطه هستیم
گاهی در رابطه ها دیوار احساسی ایجاد می شود
و گاهی در بستر یک رابطه با ناکامی، از دست دادن و خداحافظی ها روبه رو می شویم. یک رویارویی سخت
ناکام ماندن در به دست آوردن
ناکامی در گفت وگو
ناکامی کمک می کند تغییر مسیر دهیم
خداحافظی
خداحافظی آمادگی می خواهد
ما برای خداحافظی احتیاج به زمان داریم
ما ناگهان خداحافظی نمی کنیم
حرف های ناگفته می تواند خداحافظی را شروع کند
خداحافظی احتیاج به زمانی برای سوگواری دارد
در رابطه های راه دور احتمال خداحافظی بیش تر است
از دست دادن
از دست دادن یک واقعیت است
ما همیشه در معرض از دست دادن هستیم
با چسبیدن نمی توان از دست دادن را به تأخیر انداخت
از دست دادن، تنهایی را بیدار می کند
طالق از دست دادنی دردناک و طولانی است
فصل ششم: رفتارهایی که به درک کردن آدم ها کمک می کند
تحمل کردن را تمرین کنیم
گاهی دور شدن به همان اندازه نزدیک شدن دردناک می شود
تمرین کنیم منتظر نباشیم
تمرین کنیم تفاوت ها را بپذیریم
تمرین کنیم فروتن باشیم
تمرین کنیم که نگران پیشرفت و موفقیت دیگران نباشیم
تمرین کنیم که منبع هدف مان «عشق» باشد
تمرین کنیم سکوت کنیم
تمرین کنیم خلوت داشته باشیم نه اینک ه فرار کنیم
تمرین کنیم حال خودمان را بپرسیم
تمرین کنیم که سرزنش نکنیم
تمرین کنیم که اثبات نکنیم
تمرین کنیم از خودمان فرار نکنیم
تمرین کنیم مقایسه نکنیم
تمرین کنیم در رابطه های خونی صبور باشیم و رابطه را قطع نکنیم
تمرین کنیم کــه مـحبت را از کسـی بخواهیم که با خودش هم محبت آمیز برخورد می کند
تمرین کنیم ببخشیم و سختگ یر نباشیم
تمرین کنیم که احساس ارزشمندی به وجود آوریم
تمرین کنیم با خودمان و دیگران قهر نکنیم
تمرین کنیم با آدم هایی که نیستند زندگی نکنیم
تمرین کنیم بعد از تمام شدن رابطه، تخریب نکنیم
تمرین کنیم تحت فشار قرار ندهیم
تمرین کنیم پرتوقع نباشیم
تمرین کنیم نه خودمان را قضاوت کنیم و نه دیگران را
تمرین کنیم معنایی در زندگی و درد بیابیم
تمرین کنیم در ذهن مان با آدم ها درگیر نشویم
تمرین کنیم به جهان و حیوان ها مهر بورزیم
تمرین کنیم که آدم ها را مسئول پر کردن کمبودهای مان ندانیم
تمرین کنیم تماشاگر خوبی برای درون مان باشیم
فصل هفتم: ما و آدم ها و تمام آن بخش های مشترک انسانی
ما آدم ها را براساس نوع نگرش مان انتخاب می کنیم
ما دوست داریم متفاوت به نظر برسیم؛ دیگران هم همین طور
آدم ها، جزء جهان بیرون از ما هستند
ما همه ناکاملیم
ما همه دیکتاتوری درونی داریم
ما گاهی برای عبور از درد به کمک یک متخصص نیاز خواهیم داشت
ما احتیاج داریم نسبت به اثرات دنیای مجازی آگاهی بیش تری داشته باشیم
ما میل زیادی به تکرار داریم
ما احتیاج داریم با میل به بت سازی مبارزه کنیم
ما همه نجات یافتگانی فراموش کار هستیم
هر درد، ما را از توهم نتوانستن دورتر می کند
ما احتیاج داریم رابطه ها را تجربه کنیم
ناامیدی شفابخش است
«تمام می شود» جمله ای که به آن نیاز داریم
حرکت کردن در ذات ما است؛ پس درمانده رفتار نکنیم
در هر ناامیدی فرصتی برای تغییر است
آن هایی که نماندند، بزرگ ترین استادهای ما هستند
فصل هشتم: زمان همان عنصر اصلی رشد در رابطه ها است
زمان همان عنصر اصلی رشد در رابطه ها است
اکنون
اکنون همان آینده است
اکنون با دیدگاهی متفاوت
آرامش جزیی از اکنون است
بدن ما فقط در یک زمان می تواند قرار بگیرد اما ذهن مان در سه زمان
عادت ها اجازه نمی دهند در اکنون قرار بگیریم
گذشته
راه فراری از آن چه تجربه کرده ایم نیست
تجربه های ما، تفسیر ما را از گذشته تغییر خواهد داد
ما برای تغییر گذشته، بسیار تلاش می کنیم
غرق شدن در گذشته خطرناک است
با تعریف کردن داستان های مختلف، اجازه نمی دهیم گذشته تمام شود
فصل نهم: تنهایی
تاثیر پذیرش تنهایی بر روابط و بر نگرش ما
روابط صمیمانه ما سالم تر می شود
فاصله ما با دنیای درون روانی مان تنظیم می شود
با ترس های مان روبه رو می شویم
متوجه می شویم همه شبیه به هم حس می کنیم
توضیح چند کلیدواژه
- نویسنده: پونه مقیمی
- انتشارات: بینش نو
نظرات کاربران درباره کتاب تکه هایی از یک کل منسجم | پونه مقیمی
دیدگاه کاربران