معرفی کتاب کاپیتان زیرشلواری 1 :
جورج و هرولد دو پسر بچه ی شیطون و خرابکارند که در مدرسه ی ابتدایی جروم هارویتز درس می خوانند. در حیاط خلوت خانه جورج، خانه ی درختی کوچکی وجود دارد که پسرها هر روز بعد از تعطیلی مدرسه به آن جا می روند و مشغول نوشتن داستان های خیالی شان می شوند. جورج داستان را می نویسد و هرولد که استعداد فوق العاده ای در نقاشی دارد، کنار هر صفحه از داستان، تصاویر زیبایی می کشد. آن ها تا کنون ابر قهرمان های بسیاری را خلق کرده اند؛ اما به نظر خودشان ـ کاپیتان زیرشلواری ـ ابرقهرمان داستان جدیدشان از همه ی ابرقهرمان های دیگر شجاع تر و جسورتر است.
در داستان های کاپیتان زیرشلواری، بچه ها دچار مشکلاتی می شوند و او در کمترین زمان خودش را برای کمک به بچه ها می رساند و آن ها را از شر دشمنان نجات می دهد. جورج و هرولد تصمیم می گیرند که ماجراهای کاپیتان زیرشلواری را به چاپ برسانند و در مدرسه به بچه ها بفروشند. برای به چاپ رساندن یک کتاب پول زیادی لازم است بنابراین مخفیانه به اتاق کپی مدرسه می روند و تعداد زیادی کپی از نسخه ی اصلی شان می گیرند. بچه ها از این که کارشان را با موفقیت به چاپ رسانده اند خیلی خوشحال اند، اما خبر ندارند که آقای مدیر همه جای مدرسه را دوربین های مدار بسته نصب کرده و به دنبال فرصتی مناسب برای گیرانداختن بچه های قانون شکن و خرابکار است...
برشی از متن کتاب کاپیتان زیرشلواری 1 :
اون پیرمردی که داره بالا از پنجره دید می زنه رو می بینین؟ آقای کراپه. ایشون مدیر هستن. آقای کراپ بدجنس ترین و ترش روترین مدیر سن بالای تاریخ مدرسه ی ابتدایی جروم هارویتز بود. از خنده و آواز خوندن متنفر بود. از صدای بازی بچه ها موقع زنگ تفریح متنفر بود. از صدای بازی بچه ها موقع زنگ تفریح متنفر بود. راستش، کلا از بچه ها متنفر بود! و حدس بزنین آقای کراپ از کی بیشتر از همه متنفر بود؟ اگه حدستون جورج و هرولده، درست حدس زدین! آقای کراپ از جورج و هرولد متنفر بود. از شوخی ها و مزه پرون هاشون متنفر بود. از رفتارهای مسخره و خندیدن های همیشگی شون متنفر بود. از همه بیشتر هم از اون کامیک بوک های مزخرف کاپیتان زیرشلواری متنفر بود.
آقای کراپ به خودش قول داد: «بالاخره یه روز مچشون رو می گیرم... یه روز از همین روزا!» یادتونه گفتم یه بار چوب خط حماقت جورج و هرولد بدجوری انداختشون تو دردسر؟ این هم داستان همون روزه و می گه چی شد که چند تا شوخی بزرگ و یه کم باج گیری مدیرشون رو تبدیل کرد به باحال ترین ابرقهرمان تاریخ. اون روز، مسابقه ی فوتبال پخمه های هارویتز با بوگندوهای ستابینس ویل بود. سکوها پر از تماشاگر بودن. تشویق کننده ها دویدن توی زمین و منگوله های شون رو بالای سرشون تکون دادن. یه گرده ی ریز سیاه از لای منگوله هاشون ریخت بیرون و اطرافشون فرو نشست.
خرید کتاب کاپیتان زیر شلواری 1 :
کتاب کاپیتان زیر شلواری 1 اثر دیو پیلکی از انتشارات پرتقال و سایه گستر به چاپ رسیده است. برای خرید کتاب کاپیتان زیر شلواری 1 با بهترین ترجمه به کتابانه مراجعه فرمائید.
نظرات کاربران درباره کتاب کاپیتان زیرشلواری 1
دیدگاه کاربران