درباره کتاب هری پاتر و فرزند نفرین شده
هری پاتر و فرزند نفرین شده جدیدترین جلد از مجموعهی هری پاتر، بر خلاف جلدهای دیگر که در قالب رمان ارائه شده اند، به صورت نمایشنامه به چاپ رسیده است. داستان نمایشنامه در زمان بزرگسالی شخصیت های اصلی مجموعه رخ می دهد. زمانی که هری پاتر ازدواج کرده، صاحب سه فرزند شده و در وزارت جادو مشغول کار است. پسر کوچک هری که آلبوس نام دارد برای ادامه دادن مسیر خانوادگی شان در جادوگری راهی مدرسهی هاگوارتز می شود تا در آن جا آموزش جادوگری ببیند؛ او در قطار با اسکورپیوس پسر دراکو مالفوی، دشمن هری پاتردر نوجوانی، آشنا می شود. بین آلبوس و اسکورپیوس دوستی عمیقی سر می گیرد که مورد قبول هری نیست. آلبوس در مدرسه همواره با پدرش هری مقایسه می شود و از آن جا که استعداد پدر را به ارث نبرده، همیشه مورد تمسخر دیگران قرار می گیرد؛ بر آورده نشدن توقعات هری از پسرش و دوستی او با پسر مالفوی موجب اختلاف بین او و فرزندش می شود. روزی آلبوس و اسکورپیوس که پی به وجود دستگاه زمان برده اند، برای اثبات توانایی خود تصمیم می گیرند در زمان سفر کرده و جلوی مرگ یکی از دوستان هری را بگیرند. با سفر در زمان و دخالت در اتفاقات گذشته، خط زمانی تاریخ عوض شده و تغییرات زیادی در زمان حال به وجود می آید. کم کم پای ولدمورت شخصیت شرور قصه که به دست هری از بین رفته بود هم به میان آمده و تمام شرایط موجود را به هم می ریزد. حالا هری و دوستانش هم در خطر نابودی قرار گرفته اند و باید برای نجات خود و خانواده هایشان کاری بکنند...
مجموعهی هری پاتر، قصهی پسری به نام هری پاتر را بیان می کند که در کودکی پدر و مادر خود را از دست داده و توسط خالهاش بزرگ شده است. او با پی بردن به قدرت جادویی خود که از پدر و مادرش به ارث برده، وارد مدرسه جادوگری هاگوارتز شده و به یادگیری علوم و فنون جادوگری می پردازد. او در هاگوارتز با رون ویزلی و هرمیون گرنجر آشنا شده و دوستی عمیقی بینشان شکل می گیرد. پس از پی بردن به وجود لرد ولدمورت شرور که در تلاش است با استفاده از جادوی سیاه، همه جادوگران را به فرمان خود در آورده و مخالفانش از جمله هری را از بین ببرد، هری و دوستانش تمام انرژی خود را به کار می گیرند تا ولدمورت را شکست داده و از بین ببرند. همین تلاش ها و دردسرهایی که ولدمورت، مسبب آن هاست، هستهی داستان های مختلف این مجموعه را شکل می دهند.
بخشی از کتاب هری پاتر و فرزندنفرین شده
پرده ی دوم، صحنه ی هشتم
هاگوارتز، درمانگاه
آلبوس روی تخت درمانگاه خوابیده است. هری با ناراحتی کنارش می نشیند. بالای سر آنها، تابلوی مردی دلسوز و مهربان است. مردی که با دقت هر دو شان را زیر نظر دارد. هری چشم هایش را می مالد، از جایش برمی خیزد و شروع به قدن زدن در داخل اتاق می کند. کش و قوسی به پشتش می دهد.
آنگاه چشمش به چشم تابلوی روی دیوار می افتد، که از اینکه کسی او را دیده است، ازجا می پرد. هری نیز از جا می پرد.
هری: پروفسور دامبلدور.
دامبلدور: شب به خیر، هری.
هری: خیلی دلم براتون تنگ شده بود. این اواخر هر بار رفتم دفتر خانم مدیر، قاب تابلوتون خالی بود.
هری: کورم کرده؟
دامبلدور: باید پسرتو همون طوری که هست ببینی، هری. باید بگروی ببینی اون چیه که بهش زخم زده.
هری: مگه من همون طوری که هست، نمی بینم اش؟ چی به پسرم زخم زده؟ (در فکر می رود.) آیا نکنه کسی به پسرم زخم زده؟
آلبوس (در خواب جویده جویده حرف می زند):بابا...
هری: منظور از این ابر سیاه، یه کسیه، درسته؟ منظور شیء نیست، نه؟
دامبلدور: آخه نظر من دیگه چه اهمیتی داره؟ من رنگم و خاطره. هیچ وقت هم پسری نداشته م.
هری: ولی من به راهنمایی تون نیاز دارم.
آلبوس: بابا؟
هری به آلبوس و سپس دوباره به دامبلدور نگاه می کند اما او رفته است.
هری: نه کجا رفتین باز؟
آلبوس: ما توی - درمانگاهیم؟
هری باز حواسش را به آلبوس جمع می کند.
هری ( با سر در گمی): بله. و تو - حالت خوب می شه. بدای تقویت وتجدید قوا، خانم پامفری درست نمی دکنست چی برات تجویز کنه و گفت شاید بهتر باشه یک عالمه شکلات بخوری. اشکال نداره منم کمی از شکلاتت بخورم؟ آخه میخوام یه چیزی بهت بگم و فکر نکنم از حرفم خوشت بیاد.
آلبوس به پدرش نگاه می کند. چه می خواهد بگوید؟ تصمیم می گیرد خود را درگیر نکند.
آلبوس: باشه، اشکالی نداره.
هری کمی شکلات بر می دارد و تکه ی بزرگی از آن را می خورد. آلبوس با سردر گمی به پدرش نگاه می کند.
بهتر شدی؟
هری: خیلی.
شکلات را جلوی پسرش می گیرد. آلبوس تکه یی بر می دارد. پدر و پسر باهم سرگرم خوردن می شوند.
دستت چه طوره؟
آلبوس دستش را باز و بسته میکند.
آلبوس: عالیه.
هری (با مهربانی): کجا رفتین، آلبوس؟ می دونی ما چه حال و روزی داشتیم؟ مامانت از نگرانی داشت مریض می شد...
آلبوس به او نگاه می کند، عجب دروغگویی است.
آلبوس: به این نتیجه رسیده بودیم که نمی خوایم بیایم مدرسه. فکر کردیم از اول شروع کنیم - نو دنیای مشنگ ها. ولی فهمیدیم اشتباه کردیم. وقتی پیدامون کردین، داشتیم بر می گشتیم هاگوارتز.
هری با ردای دور مشترانگ؟
آلبوس راستش رواها... کل ماجرا - من و اسکور پیوس - فکرشو نمی کردیم. هری: بگو ببینم - حلا چرا فرار کردین؟ به خاطر من؟ برای چیزی که گفتم؟
آلبوس گفت: نمی دونم. وقتی کسی با هاگوارتز سازگار نباشه، براش جای جالب و خوشایندی نیست.
هری: اسکورپیوس تو رو تشویق کرد که برید؟
آلبوس: اسکورپیوس؟ نه.
هری به آلبوس نگاه می کند، بلکه بتواتد هاله یی را در اطرافش ببیند و سخت در فکر می رود.
هری: ازت می خوام از اسکورپیوس مالفوی دوری کن.
آلبوس: چی؟ از اسکورپیوس؟
هری: من نمیدونم چطوری از اول باهم آشنا شدین ولی دیگه با هم دوست شدیت و حالا - ازت می خوام -
آلبوس: از بهترین دوستم؟ از تنها دوستم؟
هری: اون خطرناکه.
آلبوس: اسکورپیوس؟ خطرناکه؟ مگه خا حالا دیدیش؟ بابا اگه راست راستی فکر می کنی اون پسر ولدمورته...
هری: من نمی دونم چی هست و چی نیست، فقط همین قدر می دونم که باید ازش دور بمونی. بن بهم گفت -
آلبوس بن کیه؟
هری: یه سانتوره که در کار پیش گویی مهارت فوق العاده یی داره.اون گفت ابر سیاهی در اطرافته و -
آلبوس: ابر سیاه؟
هری: و من به دلیل محکمی فکر می کنم جادوی سیاه داره تجدید حیات می کنه و لازمه که تو رو از خطرش محافظت کنم. باید تو رو از اون در امان نگه دارم. از اسکورپیویس.
آلبوس درنگی می کند و سمس قیافه اش جدی می شود.
آلبوس: اگه من نخوام چی؟ اگه نخوام ازش دور بمونم چی؟
هری به پسرش نگاه می کند و به سرعت فکرش را به کار ماندازد و دنبال چاره یی می گردد.
هری: یه نقشه یی هست. در گذشته برای کارهای شرورانه ازش استفاده می کرده ن. حالا ما میخوایم ازش برای نظارت - نظارت دائمی - بر شما استفاده کنیم. پروفسور مک گونگال هر جا برید. شما رو زیر نظر داره. هر وقت که ببینه با هم هستین - نیاد سراغ تون - هر وقت بخواین از هاگوارتز برید بیدون - میاد سر وقت تون. ازت انتظار دارم سر کلاسهات حاضر بشی - والان هیچ کدوم از کلاسهای تو و اسکورپیوس مشترک نیست. در فاصله ی بین کلاسهات هم، باید تو سالن عمومی گریفندور بمونی!
آلبوس: نمیتونی مجبورم کنی که برن تو سالن عمومی گریفندور! من اسلیترینی ام!
کتاب هری پاتر و فرزند نفرین شده براساس داستانی از جی کی رولینگ، نوشته ی جک ثورن و جان تیفانی با ترجمه ی نیلوفر امن زاده و آرزو مقدس توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.
- بر اساس داستانی از جی کی رولینگ
- نویسنده: جک ثورن - جان تیفانی
- مترجم: نیلوفر امن زاده - آرزو مقدس
- انتشارات: پرتقال
نظرات کاربران درباره کتاب هری پاتر و فرزند نفرین شده | پرتقال
دیدگاه کاربران