loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
230,000 تومان
افزودن به سبد خرید

کتاب ماهی چاق گنده ی من که زامبی شد 4 (باله ای زیر نیم باله است)

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
230,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید

معرفی کتاب ماهی چاق گنده ی من که زامبی شد 4 (باله ای زیر نیم باله است)

این کتاب داستان از زندگی هیجان انگیز " تام " و ماهی زامبی کوچک را تعریف می کند. تام پسر کوچک و بانمکی است که یک برادر بزرگ تر به نام"  مارک " دارد که همیشه او را اذیت می کند و تام را مثل توپ شوت می کند یا چیزمیز به سمتش پرتاب می کند. جدیدا هم به یک دانشمند خبیث تبدیل شده است و با یک آزمایش شیمیایی که روی یک ماهی کوچک و با نمک انجام داده است، ماهی را تبدیل به یک زامبی ماهی کرده است که نیروی هیپنوتیزمی دارد.

البته قبل از این که به یک زامبی ماهی تبدیل شود، تام جانش را از مرگ بین آن مواد شیمیایی آزمایشگاهی نجات داد و اسمش را " فرانکی " گذاشت و با هم دوست شدند. حالا فرانکی مثل پرادیپ که بهترین دوست تام است، یکی از بهترین دوستان تام شده است و با هم تصمیم گرفته اند تا از مارک، انتقام بگیرند.

امروز تام و فرانکی به همراه پرادیپ صمیمی ترین دوستش برای اردوی درس تاریخ به یک موزه ی قدیمی آمدند و از آنجایی که تام خیلی به دوره ی مصری ها علاقه مند است این اردو خیلی بهش خوش می گذرد و با تعریف یک داستان هیجان انگیز از آقای راهنما، این خوش گذرانی و هیجان اش هم بیشتر می شود. آقای راهنما، افسانه ی قدیمی دو دزد را تعریف می کند که به دل بیابان های مصر می زنند تا مقبره ی گربه ی سلطنتی را پیدا کنند و دنبال دزدیدن گنج گربه ی مومیایی هستند.

بعد از آن هیچ کس نمی داند چه اتفاقی افتاد ولی آن دزد ها را چند روز بعد سرگردان و وسط بیایان پیدا کردند که یک عالمه حشره به پشت آن ها چسبیده بود. حالا وقتی داشتن برای ساختن یک کافی شاپ، زمین را می کندند این مقبره ی زیبا ی گربه سلطنتی را زیر خاک پیدا کردند.

گفته می شود هر کس که قلب پاکی نداشته باشد با ورود به مقبره، دچار سرنوشت دزدها می شوند و داستان را ادامه می داد که ناگهان فریاد کشید و حس کرد یک چیز کوچکی گازش گرفته است. بله فرانکی، چون از گربه ها خوشش نمی آید، راهنما را گاز گرفت تا دیگر ساکت بشود و ادامه ندهد. ولی با این کار همهمه ای در موزه و بین بچه ها به پا کرد که نزدیک بود خودش هم زیر پای آن ها له شود. تام و پرادیپ که متوجه فرانکی شدند سعی کردند او را بگیرند و در توالت موزه مخفی کنند که در این بین ناگهان به یک در بزرگ سنگی رسیدند و حدس زدند که آن جا همان مقبره گربه سلطنتی است و با ورود به آن جا...

 

برشی از متن کتاب ماهی چاق گنده ی من که زامبی شد 4 (باله ای زیر نیم باله است)


تیم دووَمیدانی مدرسه تمام صندلی های ته اتوبوس را اشغال کرده بود. اعضایش سرگرم بازی بخندون یا بباز بودند. بازی اش این طوری است که باید برای راننده های ماشین های عقبی ادا در بیاوری. اگر راننده خندید، برنده می شوی و همه شست دست هایشان را به نشانه ی دمت گرم بالا می گیرند. اما اگر از دستت کفری شد، همه با انگشت هایشان حرف L را نشان می دهند؛ یعنی بازنده! زبان هایشان را هم شش متر برایت در می آورند.

پرادیپ غرولند کنان گفت: این دیگه چه بازیه مسخره ایه! که چی بشه مثلاً؟ یه کیسه ی دیگه رد کن بیاد! کیسه ی استفراغ پری را که دستش بود، کنار کیسه های دیگر، کف اتوبوس گذاشت. صف درازی از کیسه های استفراغ جلوی پایش درست کرده بود. گفتم: این بازی یه نکته داره؛ اونم اینه که هیچ نکته ی خاصی نمی تونی توش پیدا کنی. حالا اگه امتیاز جیغ و هوار یه پیرزن ریزه میزه با امتیاز عصبانی کردن به راننده کامیون فرق داشت، اون وقت می شد بهش گفت مسابقه. باید چالش بازی رو بیشتر کنن. یک دقیقه متوجه شدم صورت پرادیپ دارد هر لحظه سبز تر می شود.

فوری اولین کیسه ای را که دم دستم بود قاپیدم و توی دستش گذاشتم. به محض اینکه پرادیپ در کیسه را باز کرد، یک چیز نارنجی رنگ، مثل برق از توی آن پرید بیرون. فرانکی، ماهی قرمز زامبی، بود که با باله هایش دهان پرادیپ را محکم بست. پرادیپ داد زد: ممممم؟ هول شدم و دستپاچه گفتم: آخ! این کیسه ی فرانکی بود. یک کیسه ی دیگر به او دادم و فرانکی شالاپ توی کیسه ی خودش پرید.

کیسه ی فرانکی را روی زانویم گذاشتم و گفتم: خب انگار می خواست مطمئن بشه که روش بالا نمیاری. حال پرادیپ برای پانصدمین بار به هم خورد. آن روز قرار بود مسابقات فرهنگی ورزشی بین المدرسه ای شهر برگزار شود. داشتیم دسته جمعی به محل برگزاری مسابقه می رفتیم. تیم های نت بال، دوومیدانی و فوتبال توی اتوبوس ما بودند و قرار بود توی مسابقات ورزشی شرکت کنند. تیم شطرنج، انجمن شعر و باشگاه های آشپزی و بافتنی و تکه دوزی هم بودند که قرار بود توی مسابقات فرهنگی، رقابت کنند.

پرادیپ پرسید: موقع مسابقه فرانکی رو چی کار کنیم؟ گفتم: کدوم مسابقه؟ ما که واقعاً مسابقه ای نداریم! وقتی تو سرگرم کارای باشگاه شطرنجی، من مواظب فرانکی ام. تازه، من یار ذخیره ی تیم دوومیدانی ام. فکر نکنم اصلاً بذارن بازی کنم. پرادیپ باز گیر داد که: ولی واقعاً فکر می کنی آوردن فرانکی کار درستی بود؟ نمی تونستم توی خونه تنهاش بذارم. اگه مارک زودتر از ما از مدرسه بر می گشت و می رفت سر وقتش چی؟ فنگ چطور؟ از وقتی که مارک، برادر بزرگه ی دانشمند خبیثم، سعی کرد فرانکی را با ماده ی سمّی چندش آوری که اختراع کرده بود، به کشتن بدهد و بعد هم سیفون توالت را رویش بکشد، فرانکی کینه ی او را به دل گرفت و از آن وقت به بعد، آن ها دشمن خونی هم شدند.

تحمل یک حیوان دست آموز و یک برادر بزرگ تر، که همیشه مثل خروس جنگی به جان هم می افتند، به اندازه ی کافی سخت بود. تا اینکه مارک یک بچه گربه ی ملوس، ولی صد در صد بدجنس و خون آشام به خانه آورد و او را دستیار خودش کرد. از آن موقع به بعد، رسماً به خاک سیاه نشستم‌.

نویسنده: مو اهارا مترجم: الهام فیاضی انتشارات: پرتقال

 


مشخصات


درباره مو اهارا نویسنده کتاب کتاب ماهی چاق گنده ی من که زامبی شد 4 (باله ای زیر نیم باله است)


نظرات کاربران درباره کتاب ماهی چاق گنده ی من که زامبی شد 4 (باله ای زیر نیم باله است)


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب ماهی چاق گنده ی من که زامبی شد 4 (باله ای زیر نیم باله است)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل