loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب بعضی از رازها را نباید نگه داشت

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب بعضی از رازها را نباید نگه داشت نوشته ی جینین ساندرز با تصویرگری کریگ اسمیت و ترجمه ی میترا امیری از سوی انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.

در زمان های دور، زنی به نام "سوزان" همراه پسر کوچکش آلفرد در کلبه ای محقر زندگی می کردند. بانو سوزان قبل از جدایی اش از پدر آلفرد، زندگی عالی و پرشکوهی داشت اما اکنون مجبور بود برای گذران مخارج زندگی خود و فرزندش کار کند. قلعه ای بزرگ در شهر آن ها بود که او هر روز برای نظافت به آنجا می رفت. صاحب قلعه، مرد تروتمند و مشهوری به نام "لرد هنری" بود. آلفرد خیلی کوچولو بود و نمی توانست زمانی که مادرش به قلعه می رود در خانه تنها بماند به همین دلیل بانو سوزان پسرش را همراه خود می برد. لرد هنری که همه او را مردی مهربان و خوش رو می شناختند با آلفرد کوچولو رابطه ی خوبی داشت و دائم با او بازی می کرد. اوایل آلفرد از این موضوع خیلی خوشحال بود اما کم کم بازی های لرد، تبدیل به قلقلک هایی شد که آلفرد اصلا دوست نداشت. بعضی اوقات لرد هنری به اندام خصوصی آلفرد دست می زد و به او می گفت که این یک راز است و باید بین خودشان بماند. آلفرد دائما احساس ناراحتی و دل درد می کرد اما با خودش فکر می کرد که نباید رازش را به کسی بگوید... کتاب فوق در قالب داستانی کوتاه، مهارت لازم برای خود مراقبتی را به کودکان آموزش می دهد و تشویقشان می کند که مسائل مهم و مشکلاتشان را با والدین و افراد قابل اعتمادشان در میان بگذارند. در ابتدای کتاب نویسنده از بزرگ ترها خواسته تا داستان را همراه فرزندانشان بخوانند و سوالاتی را در همین زمینه در قسمت پایانی مطرح شده از کودک خود بپرسند. سوالاتی چون: آیا آلفرد باید زود موضوع را به مادرش می گفت؟ آیا کسی اجازه دارد قسمت های خصوصی بدنتان را قلقلک بدهد؟ اگر کسی این کار را کرد، باید فوری چه کاری بکنید؟ و ... سوالات به گونه ایست که ذهن کودک را به چالش کشیده و والدین می توانند با پاسخ هایی که از فرزندانشان دریافت می کنند، مقدار آگاهی و اطلاعاتشان در زمینه ی خود مراقبتی را تخمین بزنند.

 


برشی از متن کتاب


آلفرد شوالیه ی کوچولویی بود و نمی توانست تنها توی خانه بماند. به خاطر همین هر روز یعد از مدرسه به قلعه ی لرد هنری می رفت. لرد هنری به بانو سوزان پیشنهاد داد تا وقتی او مشغول تمیز کردن و ساییدن قلعه است، از آلفرد مراقبت کند. لرد هنری و آلفرد خیلی با هم جور بودند. مثل دو تا دوست جون جونی. هنری مهربان و بامزه بود. آن ها توی باغچه ی قلعه دنبال هم می کردند. هر وقت لرد هنری، آلفرد را می گرفت همه جایش را قلقلک می داد؛ و بعد دوباره از اول بازی می کردند. ولی یک روز وقتی مادر آلفرد داشت یک جای دور از قلعه را تمیز می کرد و آن طرف نبودد، لرد هنری جوری آلفرد را قلقلک داد که آلفرد احساس ناراحتی کرد و شکمش پیچ خورد. قلقلک بازی دیگر اصلا کیف نمی داد. بعضی وقت ها لرد هنری به جاهای خصوصی بدن آلفرد دست می زد و قلقلکش می داد. حتی وقتی آلفرد ازش خواست دیگر این کار را نکند، باز هم از کارش دست برنداشت. لدر هنری با خنده گفت: «بیا آلفرد! فقط یک کم خوش گذرانی است دیگر. کمی قلقلک بازی که ضرری ندارد.» لرد هنری به آلفرد هشدار داد: «اما ... هیچ وقت هیچ وقت نباید به کسی بگویی ما با هم قلقلک بازی می کنیم. این راز باید فقط بین من و تو باشد. چون اگر حرفی بزنی، مادرت دیگر نمی تواند در قلعه ی من کار کند و آن وقت پولی ندارید که غذا و لباس بخرید و ... مقصر همه ی این بدبختی ها هم خودت هستی.» آلفرد کوچولوی بیچاره از نگرانی همین طور دلش پیچ می خورد و پیچ می خورد. می دانست بعضی از رازها را اصلا و به هیچ وجه نباید نگه داشت، رازهایی که باعث می شوند احساس بدی داشته باشد و اذیت شود. مثل همین رازی که توی دلش بود. ولی اگر آن را به کسی می گفت، مادرش از کار بیکار می شد و آن وقت دیگر پولی نداشتند. از همه بدتر این که او مقصر همه ی بدبختی ها می شد.      

  • نویسنده: جینین ساندرز
  • تصویرگر: کریگ اسمیت
  • مترجم: میترا امیری
  • انتشارات: پرتقال



نظرات کاربران درباره کتاب بعضی از رازها را نباید نگه داشت


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب بعضی از رازها را نباید نگه داشت" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل