کتاب من می توانم با صدای بلند بگویم نه

معرفی کتاب من می توانم با صدای بلند بگویم نه 

کتاب فوق چند داستان کوتاه از موقعیت هایی که برای  دختر بچه ای به نام "لئا" پیش می آید را روایت می کند. در تمام این روایت ها لئا در شرایطی قرار می گیرد که احساس خوبی به آن ندارد. او گاهی دلش نمی خواهد کاری را انجام دهد، یا دوست ندارد بعضی اشخاص او را در آغوش بگیرند و  این که نمی خواهد خوراکی اش را به کسی بدهد؛ در تمام این موقعیت ها او دلش می خواهد محکم بایستد  و بگوید"نه" اما انجام چنین کاری برایش سخت است.

در پایان هر یک از داستان ها انواع پاسخ های که لئا می تواند در مورد شرایطی که در آن قرار می گیرد بدهد تا هم دیگران را ناراحت نکند و هم رفتاری که باب میلش است را انجام دهد ارائه شده تا مخاطب در شرایط این چنینی بتواند از آن استفاده کند. به عنوان مثال عمو "مایر" دوست پدر لئا است. او گاهی به خانه ی آن ها می آید و به دلیل علاقه ای که به لئا دارد از او می خواهد تا روی زانویش بنشیند اما لئا اصلا این کار را دوست ندارد.

در پایان این داستان از مخاطب سوال می شود که آیا لئا باید بر خلاف میلش روی زانوی عمو مایر بنشیند؟ یا این که محکم در مقابل او بایستد و با احترام بگوید که من دوست ندارم روی زانوی شما بنشینم. کودکان با خواندن این داستان مهارت نه گفتن را می آموزند و یاد می گیرند که هیچ وقت نباید به خاطر رضایت دیگران روی احساسات خودشان پا بگذارند و بر خلاف میلشان رفتار کنند.

مجموعه مهارت های خود مراقبتی شامل پنج جلد کتاب آموزنده با عنوان های "من با هر کسی نمی روم"، "من می توانم با صدای بلند بگویم نه"، "من که گم نمی شوم"، "من می توانم قوی باشم" و "به من دست نزن" می باشد که برای گروه سنی "الف و ب" تالیف شده اند. در هر یک از این کتاب ها همان طور که از نامشان پیداست کودک مهارتی را می آموزد. تصاویر کتاب به گونه ایست که کودکان بیش از دبستان با کمی راهنمایی بزرگترها متوجه موضوع داستان می شوند و مهارت مورد نظر را یاد می گیرند.

برشی از متن کتاب من می توانم با صدای بلند بگویم نه

او می گوید که یک چیزی درست نیست. او همیشه وقتی دوست ندارد کاری را انجام دهد، این احساس عجیب به سراغش می آید. او فقط برای این که دیگران ناراحت نشوند بعضی از کارها را انجام می دهد. با این که لئا به آن ها می گوید "نه"، کسی "نه" او را نمی شنود و متوجه نمی شود. چون لئا خیلی خیلی آرام و در دلش "نه" می گوید. امروز لئا با مادرش به پارک می رود. مامان به ساعت نگاه می کند و می گوید: «بیا برویم باید نان هم بخریم.» لئا می گوید: «من نمی توانم بیایم.

چون دارم قلعه ی قشنگی می سازم. می توانی تنهایی بروی؟» مامان می گوید: «باشدو من به آن طرف خیابان می روم و فوری برمی گردم.» لئا با خواهش می گوید: «برای من هم شکلات می خری؟» مامان می خندد و می گوید: «تو که هنوز کمی داری.» و بعد می رود. لئا با خیال راحت روی نیمکت پارک می نشیند و تازه می خواهد شکلاتش را باز کند که یان به طرف او می آید و با پررویی تمام جلوی او می ایستد.

یان خیلی بزرگ تر از لئاست. یان می گوید: «شکلات را رد کن بیاد!» حالا لئا باید چه کار کند؟ لئا باید خیلی راحت شکلات را به یان دهد؟ یا باید بگوید: «بگیر! اما برای خودم هم کمی نگه دار.» یا باید بگوید: «نه، این شکلات من است و آن را به تو نمی دهمو اصلا فکرش را هم نکن که از دستم بگیری. واگرنه فریاد می زنم که همه صدایم را بشنوند.» جواب سوم درست است، چون دلیلی ندارد لئا شکلاتش را به یان بدهد. لئا در زمین بازی در امان است، چون بزرگ ترهای زیادی آن جا هستند.    

• مهارت های خود مراقبتی
• راه یافته به فهرست شورای کتاب
• (مورد تایید آموزش و پرورش
• نویسنده: سوزا آپن راده
• مترجم: منیژه نصیری
• تصویرگر: میریام کوردس
• انتشارات: پیک ادبیات
•  
•