کتاب جی جو جنگجو (فسقلی ها 45)

کتاب جی جو جنگجو چهل و پنجمین جلد از مجموعه فسقلی ها اثر تونی گراس با بازآفرینی شکوه قاسم نیا و ترجمه ی تریفه قسیمی، از سوی انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.

جی جو دختر کوچولوی بازیگوشی است که علاقه ی بسیار زیادی به بازی های کامپیوتری دارد. او هنگامی که مشغول بازی است کاملا از دنیای اطرافش غافل شده و در فضای خیالی بازی ها غرق می شود. یک روز جی جو در بازی کامپیوتری جنگ ستارگان موفق می شود سیاره ی دشمن را نابود کند؛ و در همین لحظه احساس می کند که هیولایی پشمالو از سیاره ی دشمن وارد اتاقش شده، و لحظه به لحظه بر تعداد موجودات پشمالو در اتاقش افزوده می شود. آن ها در حال خوردن همه چیز اتاقش هستند؛ حتی به فرش و دیوار هم رحم نمی کنند. جی جو که از این اوضاع پیش آمده حسابی گیج شده ناگهان صدای پای ماموران فضایی را می شنود. ظاهرا آن ها در پی هیولاهای پشمالو به خانه ی جی جو آمده اند. در همین موقع یکی از ماموران فضایی در را باز کرده و وارد اتاق می شود ...

مجموعه ی مصور فسقلی ها دربرگیرنده ی چهل و پنج جلد کتاب است که هر یک از آن ها داستانی بامزه و آموزنده برای کودکان بیش از دبستان و سال های اول و دوم ابتدایی را روایت می کند. شخصیت اصلی هر یک از آن ها دختر و پسرکوچکی است که یک ویژگی یا عادت منفی دارد؛ به عنوان مثال: لجباز است، خجالتی است، دروغ می گوید، بیش از حد خیال بافی می کند، تنبل و نق نقو است، بداخلاق است و ... این داستان ها به گونه ای هستند که مخاطب از همان ابتدا بدی رفتار شخصیت اصلی را حس می کند و متوجه زشتی کارش می شود و در پایان همگام با شخصیت اصلی می آموزد که چگونه رفتار و عادت بدش را ترک کند. از ویژگی ظاهری این مجموعه می توان به تصاویر رنگی و بسیار شادی که در هر صفحه وجود دارد اشاره کرد که همین امر سبب برقراری ارتباط بسیار خوب کودک خردسال با کتاب می شود.

 

برشی از متن کتاب

همه ی حواس او پیش بازی بود. ناگهان احساس کرد دستی بزرگ به شانه اش می زند. جی جو برگشت و نگاه کرد. یک پشمالوی غول پیکر! این ها، بازماندگان سیاره ای بودند که در جنگ نابود شده بود. بزرگ ترین هیولا بالای سر جی جو ایستاده بود. هیولا به سمت او خم شد و با عصبانیت در گوشش پچ پچی کرد. او به زبان عجیبی صحبت می کرد. اما جی جو با آن زبان آشنا بود و از چیزی که شنید شوکه شد. هیولا به او گفت: «چون سیاره ی ما را نابود کردی، اتاقت خانه ی جدید ما می شود. جی جو گفت: «وای اگر پدر و مادر بفهمند چی؟ نه، با این وضع این جا نمی توانید بمانید.» او حواسش نبود که بعضی از پشمالو ها مشغول خوردن وسایل اتاقش هستند. جوراب، روتختی، اسباب بازی، ماشین حساب. پس موضوع جدی بود. جی جو به پشمالوها گفت: «باید توی اتاق من بمانید و سر و صدا نکنید از آشپزخانه برایتان غذا می آورم.» اما در اتاق که باز کرد، از تعجب خشکش زد. پشمالوهای گنده، توی اتاق فرش را خرده بودند و مشغول خوردن دیوار بودند. در طبقه ی پایین وضع از این هم بدتر بود. همه جای خانه پر شده بود از پشمالوهای کوچک و بزرگ. جی جو با عصبانیت گفت: «وای ... شماها دیگر از کجا پیدایتان شد؟» همان موقع سر و صدایی از حیاط به گوشش رسید. با سرعت بیرون دوید. ماموران ویژه ی فضایی را دید. جی جو صدای پای بقیه ی ماموران فضایی را از آشپزخانه شنید. آن ها به دنبال پشمالوها بودند.  

• کتاب های بنفشه
• برای پیش دبستانی ها و سال های اول و دوم
• نویسنده: تونی گراس
• بازآفرینی: شکوه قاسم نیا
• مترجم: تریفه ی قسیمی
• انتشارات: قدیانی