کتاب سه گانه رومی

معرفی کتاب سه گانه رومی

کتاب مجموعه ای است از اشعار و مناجات های کارول یوزف وویتیلا که بعد از رسیدن به مقام رهبری مذهبی کاتولیک های جهان عنوان پاپ ژان پل دوم را برای خود انتخاب کرد. در ابتدای کتاب مقدمه ای از کاردینال یوزف راتسینگر که در سال 2005 و بعد از پاپ ژان پل دوم به مقام پاپی انتخاب شد، نگاشته شده است. اشعار و مناجات های کتاب از سه بخش تشکیل شده است که بخش رود قصد دارد توجه انسان را به طبیعت معطوف کند و از این راه خداوند را به او معرفی کند.

بخش دوم کتاب را آغازی برای شهود خداوند دانسته اند. پاپ ژان پل دوم در زمان حیات خود دستور بازسازی نمازخانه ی سیستین که مایکلانجلو (میکل آنژ) نقاشی های آن را به تصویر کشیده بود، داد. از نظر پاپ نقاشی های میکلانجلو از این جهت که شهود خداوند را با تصاویر دنیوی کشف می کنند، ارزشمند هستند.پس بخش دوم کتاب به این موضوع پرداخته است. بخش سوم کتاب نیز به داستان حضرت ابراهیم (ع) و فرزندشان حضرت اسحاق (ع) که یکی از باورهای مسیحیان است، پرداخته می شود. بخش انتهایی کتاب به زندگی ژان پل دوم به صورت روزشمار از تولد تا خانواده و آغاز جنگ جهانی و ترک لهستان، تحصیلات و اقدامات او پرداخته است. این کتاب ابتدا از زبان لهستانی توسط برژی پترکیئویچ به انگلیسی ترجمه شده، سپس در ایران توسط هرمز ریاحی به فارسی برگرداننده شده است.

برشی از متن کتاب سه گانه رومی

حیرت جنگل موج زن به شیب راهه در ضربان رودهای کوهستانی. این ضربان بر من تو را آشکار می کند، کلمه ازلی. چه شگفتبار است خاموشای تو در همه چیز، در همه آن چیزی که از هر جانب پرده پس می زند از جهان خلقت ما ... همه آن چیزی که چونان جنگل موج زن از هر جانب به شیب راهه می رود ... همه آن چیزی که آبشار شفاف تپنده و موزون از کوهستان فرو می غلتد با خود می برد، برده می شود با جریان خود - به کجا برده می شود؟ مرا چه می گویی، رود کوهستانی؟ کجا بامن سینه به سینه می شوی؟ به راه خود که رهسپارم - چونان تو ... به راستی چونان تو؟ (در اینجا بگذار درنگی کنم؛ بگذار در برابر آستانی بایستم، آستان حیرت محض.)

رود شتابناک آنگاه که به شیب راهه است حیرت نمی شناسد، و جنگل ها خاموش به شیب راهه در پی رود تپنده - اما آدم به حیرت در می ماند! آستانه درون انسان که دنیا از آن عبور می کند آستان حیرت است (درازمنه ای بر همان حیرت نام نهادند: آدم) او با حیرت تنها ماند، در میان مخلوقاتی که حیرت نمی شناختند -آنها را همین بسنده بود که وجود داشته باشند و به راه خویش بروند. انسان به راه خویش با آنان می رفت، باری حیرت می بردش! حیرت زده، او هماره از موجی که می بردش بیرون می زد گویی به هر آنچه در اطراف و اکنافش بانگ زند: «ایست!- در من لنگرگاه خود را می یابی، در من مکان رویایی خود را با کلمه ازلی می یابی، ایست، همه این فنا با معنا... با معنا ... با معنا!»

نویسنده: پاپ ژان پل دوم ترجمه: هرمز ریاحی انتشارات: نشر نو