نشر نو 
فرانتس کافکا 
کتاب کافکا در خاطره ها (از دبستان تا گورستان) نوشته هانس گرد کوخ با ترجمه ناصر غیاثی توسط نشر نو به چاپ رسیده است.
فرانتس کافکا یکی از مشهورترین نویسندگان آلمانی زبان است که تاثیر شگرفی روی ادبیات غرب گذاشت. او اعتقادی به انتشار آثارش نداشت و به یکی از صمیمی ترین دوستانش وصیت کرده بود که بعد از مرگش تمام نوشته هایش را بسوزاند. دوست او به وصیتش عمل نکرد و بعد از مرگ کافکا بسیاری از آثار او را منتشر کرد و شهرت بسیاری را برای دوستی که دیگر نبود به ارمغان آورد. آثاری که از کافکا به جا ماند در قرن بیستم او را به نویسنده ای تبدیل کرد که تمام اطرافیانش را به جوش و خروش می انداخت. عده ای از دوستان وظیفه خود می دانستند که حالا که او مرده و دستش از دنیا کوتاه است، خاطرات شخصی شان با او را برای مردم تعریف کنند تا یادش در خاطره ها باقی بماند. حتی بسیاری از افرادی که برخورد مختصری با این نویسنده آلمانی داشتند سعی کردند خودشان را به زور وارد معرکه کنند و از خاطراتی بگویند که هرگز وجود نداشت! هانس گرد کوخ، این خاطرات متعدد را در قالب یک کتاب گرداوری کرده و تلاش کرده است تا از خاطراتی که درباره آن ها سند موثقی وجود ندارد، چشم پوشی کند و تنها خاطراتی را عنوان کند که معتبر هستند و واقعیت های زندگی این نویسنده پرآوازه را بیان می کنند. فرانتس کافکا، نویسنده ای درون گرا و فوق العاده بود و خواندن خاطراتی که او در آن ها حضور دارد خالی از لطف نیست، پس پیشنهاد می کنیم مطالعه این کتاب را از دست ندهید.
برشی از متن کتاب
اغلب چنین است که هنرمندان نویسندگان و شاعران به ویژه وقتی زمان کوتاهی برای تاثیرگذاری نصیبشان می شود کم پیش می آید که خود شاهد قدردانی از خلاقیت شان باشند فرانتس کافکا نیز در عمر خویش بیشتر با مخالفت هم عصرانش مواجه شد تا قدرشناسی آنان بیش از همه در آلمان و در شهر موطن خود پراگ. پیش از آنکه فرانتس کافکا تصمیم بگیرد به کار نویسندگی بپردازد چنانک ه بر همگان معلوم است کارمند اداره بیمه سوانح کارگران در پادشاهی بوهم در پراگ بود این اداره در آن زمان چنین نامیده می شد من که کارمند سابق همان اداره بودم از آنجا که هر روز با فرانس کافکا برخورد داشتم می توانم چیزهایی در مورد شخصیت، شیوه زندگی و رابطه دوستانه با او تعریف کنم. هنگامی که در اول ژانویه 1940 به عنوان کارمند کمکی وارد اداره شدم چنان که معمول بود ازطرف آقای اویگن فول مدیر قسمت صنعت به عنوان کارمند جدید به تمام کارمندان معرفی و به این ترتیب با دکتر فرانس کافکا آشنا شدم او هم در آن زمان کارمند کمکی بود چند ماه قبل دکتر پریبرام، مدیر کل اداره وکیل و دکتر حقوق فرانس کافکا را پس از گرفتن دکترای حقوق استخدام اداره در آورده بود کافکا به طور طبیعی لاغر و ضعیف بود موهای سیاه براق و پر کلاغی داشت چشمانی تیره و گام های سریع پدرش در بخش قدیمی شهر در آلت شنتهه رینگ در ساختمان به سوی ناقوس آهنی یکی از قدیمی ترین ساختمان های پراگ، کلیسای تایم چرم فروشی داشت. کوچه پایین ساختمان را از ساختمان گوتیک مدرسه سابق ساختمان سازی ماتریس را جدا می کرد خود ساختمان با یک پل هوایی کوتاه به کلیسای ترین متصل می شود به نظر می‌رسید پدرش با نویسندگی پسر تفاهم چندانی ندارد شاید هم نگران این بود که سلامتی پسری که کارمند تمام وقت بوده و از عصر تا دل شب می نوشت آسیب ببیند. در اوایل کارمان در شرکت بیمه سوانح نمی دانستم که فرانس کافکا به نوشتن می پردازد اتاق کار ما در کنار هم بود کار ما هم در سال های اول در یک زمینه بود درجه بندی کارخانه های مختلف مشمول بیمه در میزان خطر سانحه و پس از آن رسیدگی به شکایات احتمالی مربوط به درجه بندی. کار کافکا به ویژه در مورد این وظیفه عالی بوده از نظر حقوقی رسیدگی های او سرمشقی بود برای دیگران اغلب این وظیفه بر عهده من بود که محاسبات ضروری فنی و ریاضی میزان خسارت را تحویل بدهم. هر دوی ما در جلسه شورای مدیریت در بیستم آوریل 1910 به استخدام قطعی در آمدیم فرانتس کافکا همراه با دوستان دیگر دکتر هانس سال و یوزف که جانشین معاون بود و من من و یک ریاضیدان چکی معاون قسمت کنترل شدیم. من عادت مذموم کارمندان همیشه چند دقیقه بعد از شروع کار به اداره می رفتم که گاه به این روش آکادمیک وفادار بود به این ترتیب زیاد پیش می آمد که او را ببینم که با سرعتی سرسام آور دارد وارد اداره می شود باید یادی هم از صبحانه دوم کنم. در حالی که ما کارمندان گوشت دودی خوشمزه پراگ را سفارش می دادیم کافکا نانک کره زده با شیر یا ماست سفارش می داد چرا که گیاه خوار بود و آن زمان اصلا گوش نمی خورد.
فهرست
- پیشگفتار / هانس گرد کوخ
- کافکا جان باخته است / فلیکس ولچ
- "اسم من هم فرانتس است'' / فراتیشک اکساور باسیک
- دوران مدرسه و دانشگاه / هوگو اس برگمان
- دوازده سال با فرانتس کافکا در مدرسه / هوگو هشت
- خاطرات یک همکلاسی / زدنکو وانکر
- هشت سال در دبیرستان آلت شتته / امیل اوتیتس
- کافکای جوان / لئوپولد ب. کرایتنر
- در مقام ندیمه در خانواده کافکا / آنا بوزاروا
- دوتایی با نیچه / زلما روبیچک
- مروری بر یک دوستی / اسکار باوم
- کافکای دوست / فلیکس ولچ
- گفتگو با کافکا در آسانسور / آنا لیشتن شترن
- سال های جوانی در پراگ / ویلی هاس
- کافکا و آنارشیست ها / میاشئل مارش
- کافکای همکار / آلویس گوتلینگ
- با فرانتس کافکا در اداره / فاو. کا. کروفتا
- کافکای نویسنده / کورت ولف
- کافکا و محافل ادبی پراگ / رودولف فوکس
- کودکان میان خود / آلیس زومر
- دیدار به هنگام آغاز جنگ / ارنست پوپر
- فرانتس کافکای ُ ُدوست پسر'' / نلی انگل
- کار من با کافکا / گرتروده اورتسیدیل
- کافکا و تیبر گرها / فریدریش تیبرگر
- اندکی درباره کافکا / گئورگ مورده شایی لانگر
- عصری با فرانتس کافکا / اویگن مونت
- قدم زدن با کافکا / ماکس پولور
- کافکا و نقاشی / فریدریش فایگل
- کلاس عبری با کافکا / میریام زینگر
- کافکا در شله زن / دوارا گریت
- ((چرا دست از سر مگس بیچاره بر نمی دارید...)) / هرمینه بک
- گفتگو با کافکا / گوستاو یانوش
- با کافکا در ماتلیاری / روبرت کلوپ شتوک
- دو شب با فرانتس کافکا / فرد برنس
- آخرین دیدار با کافکا / آلفرد ولفن شتاین
- من آموزگار عبری کافکا بودم / پوآ منچل _ بن توویم
- ((می شنوی تیله؟ اسم این عوضی فرانتس است!)) / تیله روسلر
- زندگی من با فرانتس کافکا / دورا دیامانت
- برخورد با کافکا در 1923 در برلین / رائول هاوس مان
- کافکا نزد پزشک / لودویگ هارت
- واپسین روزها / ویلی هاس
- در رثای کافکا / رودولف کایزر
- خاطراتی از دایی ام / گرتی کاوفمان
- خاطراتی از زمان حیات / میله نا یزنسکا
- خصوصی / ماکس برود
- نام نامه
نویسنده: هانس گرد کوخ ترجمه: ناصر غیاثی انتشارات: نشر نو
۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل
نظرات کاربران درباره کتاب کافکا در خاطره ها - هانس گرد کوخ
دیدگاه کاربران