کتاب خفاش نازنازی ام گم شده، جلد ششم از مجموعه ی دفترچه خاطرات جغد اثر و تصویرگری ربکا الیوت و ترجمه ی سید نوید سید علی اکبر از نشر هوپا به چاپ رسیده است.
در داستان این جلد خانم پشت پرپری معلم مدرسه از شاگردانش می خواهد هر یک داستانی کوتاه بنویسند و در مسابقه ی داستان نویسی مدرسه شرکت کنند. برنده ی مسابقه، کتاب های جغد نینجا با امضاء نویسنده اش را هدیه می گیرد و از آن جایی که همه ی بچه ها این کتاب ها و نویسنده اش را دوست دارند سعی می کنند بهترین داستان را بنویسند. اِوا هر چه تلاش می کند نمی تواند موضوعی برای داستانش پیدا کند و سعی می کند کمی بخوابد تا ذهنش آرامش پیدا کرده و موضوعی برای نوشتن پیدا کند، اما او فراموش می کند پنجره ی اتاقش را ببندد و همین مسئله باعث می شود حیوان خانگی اش باکستر که یک خفاش است از پنجره بیرون برود. اِوا نگران باکستر است و تلاش می کند او را پیدا کند، اما تلاش های او و دوستانش برای پیدا کردن باکستر به نتیجه ای نمی رسد، از طرفی ذهن اِوا درگیر نوشتن داستانش است و ... .
کتاب دفترچه خاطرات جغد مجموعه ای است که تا کنون 6 جلد از آن به چاپ رسیده است و در هر یک از جلدهای آن جغد کوچولوی دوست داشتنی به نام اِوا بال قلمبه، به شرح خاطرات و اتفاقات زندگی روزمره و کارهای مدرسه اش می پردازد. او به همراه پدر ومادر و برادرش هامفری و نوزاد کوچکشان در سرزمین درختی زندگی می کنند. این مجموعه از نظر کارشناسان برای کودکانی که خواندن را به تازگی آغاز کرده اند بسیار مفید خواهد بود زیرا از نظر سادگی کلمات، نوع نوشتار و علامت گذاری برخی حروف در کنار تصاویر زیبا و رنگی به این دسته از کودکان کمک می کند تا مهارت خواندن را در خود تقویت کنند و از خواندن کتاب به تنهایی و بدون کمک دیگران لذت ببرند. این مجموعه برای گروه سنی ب مناسب می باشد.
فهرست
دوباره با هم، من و توماجرای راه افتادن باشگاهباکسرت کجاست؟باکستریاب هادرخت بلوط پیرسنجاب های بوگندوباکستر قهرمانبزن برویم مهمانیمهمان ویژه
برشی از متن کتاب
ماجرای راه افتادن باشگاه
توی مدرسه، دوشیزه پشت پرپری از یک مسابقه ی بال بال انگیز کلاسی برایمان گفت.
«یک مسابقه داستان نویسی داریم این هفته. برنده اش کتاب های جغد نینجا را هدیه می گیرد با امضای نویسنده اش.»
همه ی بچه جغدها عاشق کتاب های جغد نینجا هستند. همه مان از خوش حالی دو تا بال دیگر درآوردیم.
چندتایی از جغدهای کلاس همان موقع زودی موضوع داستانشان را پیدا کردند.
زارا درباره ی درخت بلوط پیر داستان می نویسد. عکس های خودش را هم می گذارد کنار داستانش.
کارلوس یک قهرمان خلق کرده، اسمش ناخداجغد. می خواهد کمیک استریپ بنویسد.
سو درباره ی خودش می نویسد.
و من ...
هیچی به کله ام نمی آید که درباره اش بنویسم.
نمی دانستم چی کار کنم، چی کار نکنم که فکر یک باشگاه توی کله ام جرقه زد.
«بچه ها بچه ها من می خواهم یک باشگاه داستان سازی راه بیندازم. برای همه ی جغدهایی که چیزی به ذهنشان نمی رسد داستان بنویسند.»
بعد مدرسه پرواز کردیم رفتیم لانه ی ما. من آبرنگ جدیدم را آوردم و هه با هم نقاشی کشیدیم.
بعدش که شد، با رنگ ها جنگ راه انداختیم. خیلی کیف داد.
تا این که سروکله مامان پیدا شد: «چه جالب شده اید! انگار هرکدامتان یک تابلوی هنری مدرنید. اما گمانم بهتر باشد دیگر پروبالتان را بشویید!»
شب دیرِ دیر باکستر را بردم بیرون پرواز کند. داستان پشت داستان بود که توی کله ام می بارید. همان وقت باکستر من را کشید سمت درخت بلوط پیر.
شاید بوی سنجاب به دماغش خورده بود. این باکستر همیشه ی خدا دنبال سنجاب ها می افتد. عاشق این هم ه هست که سنجاب ها هم دنبالش کنند.
باکستر را برگرداندم لانه ی خودمان.
روی داستان هایی که به کله ام رسیده بود، کار می کردم. اما همه شان مزخرف بودند. اه! اه! اه! شاید باید یک چرت می خوابیدم.
اه! اه! هوا خیلی گرم بود. برای همین اول پنجره ی اتاقم را باز کردم.
این جوری بهتر شد.
روز خوش دفترچه.
باکستر کجاست؟
واااای دفترچه! بدبخت شدیم! بیدار که شدم باکستر رفته بود.
همه جا دنبالش گشتم ...
اما هیچ جا نبود که نبود
بعدش چشمم افتاد به پنجره ی باز. حتما وقتی خواب بودم پرواز کرده رفته بیرون.
نباید پنجره را باز می گذاشتم. همه اش تقصیر خودم است.
مامان برای صبحانه، سوسک کیک پخته بود. من عاشق سوسک کیکم. اما هیچی از نوکم پایین نمی رفت.
«غصه نخور. مثل شب برایم تاریک است که باکستر زود زود بر می گردد لانه.»
«بابایت راست می گوید. باکستر خفاش خوبی است. روز نشده پیدایش می شود. بهت قول می دهم.»
بعضی وقت ها این هامفری یک کله سنجابی می شود که نگو و نپرس.
توی بالم نمی رفت که مجبور بودم توی همچین شبی بروم مدرسه. ولی واقعا واقعا کلاس امشبان خیلی باحال بود.
«امشب می خواهیم نمایش داستان های معروف را بازی کنیم. این جوری یاد می گیرید چه جوری داستان بنویسید. پس لطفا هر کدام یک همگروهی انتخاب کنید.»
همه ی ما صحنه های معروف فیلم ها و کتاب ها را بازی کردیم .
خیلی بامزه بود. اما من هنوز دل نگران باکستر بودم. ...
نویسنده و تصویرگر: ربکا الیوت
مترجم: سیدنوید سیدعلی اکبر
انتشارات: هوپا
نظرات کاربران درباره کتاب دفترچه خاطرات جغد 6 (خفاش نازنازی ام گم شده)
دیدگاه کاربران