loader-img
loader-img-2
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب برنگرد

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

درباره کتاب برنگرد 

"برنگرد" رمانی در رابطه با سرگذشت زندگی فردی می باشد که عضو نیروهای سازمان اطلاعاتی بوده و به مبارزه های پی در پی  با جاسوسان دشمنان انقلاب اسلامی می پردازد؛ حمید، شخصیت اصلی داستان و راوی زندگی شخصی خویش است که در خانواده ای پیرو خط امام و کاملا مذهبی متولد شده و خواهری به نام فاطمه دارد. پدرش، احمد، که در گذشته یکی از فعالان مبارز علیه حکومت شاهنشاهی بود، حالا پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به عنوان یکی از نیروهای موثر سازمان اطلاعاتی کشور به میهن خویش خدمت می کند و مادرش، لیلا نیز از جمله بانوان خانه داری است که به تربیت هر چه صحیح تر فرزندان و حمایت همه جانبه از همسرش می پردازد.

در یکی از همین روزها پدر، پس از پایان یافتن ماموریتش در کردستان، در حال بازگشت به خانه است که در مقابل منزل و دیدگان حمید، توسط دو سرنشین موتور مورد ضرب گلوله های پی در پی قرار گرفته و پس از اصابت چندین گلوله با بدنش، به شهادت می رسد و حمید را در شوک بزرگی فرو می برد. سال ها می گذرد، اما او هم چنان این صحنه را در خاطر دارد. حالا وی مردی بالغ و بیست و چهار ساله شده و با دختری به انتخاب مادرش، ازدواج کرده است...

 

برشی از متن کتاب برنگرد 


هم زمان با شروع جنگ تحمیلی ترورهای کور منافقین هم شروع شده بود. یکی از وظایف پدرم شناسایی، کشف و خنثی سازی فعالیت های غیر انسانی گروهک فرقان، مجاهدین خلق و باقی ماندگان مسلح رژیم سلبق بود که به امید بازگشت به مناصب قبلی شان با انقلابیون مبارزه می کردند و مردم را به خاک و خون می کشیدند. یک روز پدرم با عجله و بی وقت به منزل آمد و تعجب همه مان را برانگیخت. من و خواهرم در حیاط کوچک مان مشغول بازی بودیم. مادرم در حال جارو کردن اتاق ها بود و صدای فواره ی حوض کوچک فیروزه ای حیاز مان را پر کرده بود. همگی به سمت پدر رفتیم و سلام کردیم.0 سلام من و فاطمه از خوش حالی ناشی از غافل گیری پدر بود و سلام مادر پر از علامت تعجب از این حضور بی وقت در منزل! پدرم مثل همیشه و آرام با لبخندی ملیح بر لب، جواب سلام همه را تک تک داد. من و فاطمه را بوسید و بعد به سمت اتاق کناری رفت. در حالی که به مادرم سلام و خدا قوت می گفت اشاره کرد که ساک مسافرتش را لازم دارد. مادرم که عجله ی پدر را دید با سرعت به سمت گنجه رفت و ساک پارچه ای خاکی رنگ پدر را آورد. دو زانو رو به روی پدر کنار کمد لباس ها نشست و پرسید:

 

  • خیر باشه احمد آقا خبری شده؟

پدرم زیر چشمی به من و فاطمه که از پشت پنجره آن ها را می دیدیم نگاهی انداخت و با صدای آرام و ایما اشاره به مادرم گفت:

  • چند ماهه دنبال یه تیم خراب کار هستیم. ردشون رو زدیم و به غرب کشور رسیدیم. قصد دارن از کردستان خارج بشن، برای همین من و کریم باید سریع خودمون رو بهشون برسونیم تا از قفس نپریدن...

 

خرید کتاب برنگرد 

کتاب برنگرد نوشته مجید قنبری توسط انتشارات کتابستان معرفت به چاپ رسیده است. برای خرید این کتاب می‌توانید به سایت کتابانه مراجعه نمایید.
 

 


مشخصات


درباره مجید قنبری نویسنده کتاب برنگرد


نظرات کاربران درباره کتاب برنگرد


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب برنگرد" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل