کتاب فرار از تیمارستان (تیمارستان؛ جلد صفر)
- انتشارات : باژ
- مترجم : فرنوش فرجادی راد
- تگ : تیمارستان
ریکی دزموند پسر جوانی است که با ناپدری و مادرش زندگی می کند. او اصلا رابطه ی خوبی با ناپدری اش ندارد و دائما در حال مشاجره با یکدیگر هستند. در یکی از همین مشاجرات ریکی کنترل خود را از دست داده و آسیب جدی به دست ناپدری می رساند. از آن جایی که ریکی سال ها قبل سابقه ی بستری شدن در مرکز روان درمانی را داشته، ناپدری اش مادر ریکی را متقاعد می کند که او را به تیمارستان روانی بروکلین ببرند. ریکی بعد از گذشت زمان کوتاهی در بروکلین، با دیدن بیماران متوجه می شود که اصلا به آن جا تعلق ندارد. او در تیمارستان با دختری به نام کای آشنا می شود که مدت هاست درآن جا به سر می برد. از طریق او در جریان شرح حال بعضی از بیماران تیمارستان قرار می گیرد؛ مردی که متعقد است می تواند پرواز کند و به همین دلیل بارها جان خود را به خطر انداخته یا خانم میانسالی که همسر خود را کشته و تکه تکه کرده است و موارد بسیاری از این قبیل. ریکی دزمون در تلاش است تا با مادرش تماس بگیرد و از او برای رهایی از تیمارستان کمک بخواهد. اما ناپدری ریکی اصلا اجازه ی ملاقات را به او نمی دهد، در ضمن به دلیل سیستم امنیتی قوی بیماران نمی توانند هیچ گونه ارتباطی با محیط بیرون داشته باشند. از طرفی رئیس بروکلین، دانیل کرافورد مردی است با افکار شیطانی که در طبقات زیر بیمارستان بیماران را مورد شکنجه و عذاب قرار می دهد. ظاهرا کرافورد نقشه ای برای ریکی کشیده و برنامه ی ویژه ای برای او در نظر گرفته است. ریکی از طریق "کای"، پی به افکار پلید کرافورد برده و به دنبال راهی برای فرار از این مکان مخوف است ...
نظرات کاربران درباره کتاب فرار از تیمارستان (تیمارستان؛ جلد صفر)
دیدگاه کاربران