loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب من نبودم، دندونم بود! - نردبان

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب من نبودم، دندونم بود! از مجموعه ی مهارت های زندگی نوشته ی مارجی پالاتینی و ترجمه ی فراز پندار از سوی انتشارات فنی ایران به چاپ رسیده است.

متاسفانه بسیاری از پدرها و مادرها فکر می کنند که زود خراب شدن دندان شیری و کشیدن آن ها مهم نیست چرا که دندان دایمی به جای آن ها خواهد رویید. در حالی که این تفکر اشتباه است و از بین رفتن دندان شیری آن هم به سرعت به دندان های دائمی آسیب می زند چرا که در طولانی مدت با عدم مراقبت کافی باعث پوسیدگی زودرس و از دست رفتن آن ها می شوند. والدین آگاه با آموزش در قالب بازی یا خواندن داستان های مرتبط با این موضوع برای فرزندانشان، از خرابی دندان های شیری پیشگیری می کنند. "من نبودم، دندونم بود" قصه ی دندان شیری بهانه گیری در دهان پسر بچه ای به نام "استوارت" است. دندان دائما از استوارت شکلات، آدامس، پاستیل و خوراکی های مضر این چنینی می خواهد. در مهمانی و جشن ها استوارات را واردار می کند تا قبل از تقسیم کردن کیک، یک تکه  از آن را با دست بکند و در دهانش بگذارد. پدر و مادر استوارت از این رفتارهای او به شدت ناراحت هستند. پسر بچه به همه می گوید که این کارها دست خودش نیست و دندان بهانه گیر از او می خواهد که همیشه شیرینی و شکلات بخورد! تا این که روزی استوارت تصمیم می گیرد دیگر به حرف دندانش گوش ندهد و به جای تنقلات و غذاهای پرضرر، فقط سبزیجات بخورد و با هویج به جنگ او برود ... این داستان فوق العاده جالب و در عین حال آموزنده همراه با نقاشی های جذاب و رنگی برای کودکان فراهم شده، تا  گامی هر چند کوچک در جهت آموزش مراقبت از دندان ها بردارد.

 


برشی از متن کتاب


مثلا نمی دونید دو سال پیش، در جشن عروسی دختر عموی استوارت این دندان چه بر سر استوارت آورد. آن روز استوارت خیلی سر حال بود، کفش هایش برق می زد، پاپیونش مرتب بود. دست هایش تمیز بودند. پدر بزرگ تازه داشت به عروس و داماد تبریک می گفت که ... «من این عقب داره خوابم می بره! زود باش. بجنب بابابزرگ. کیک را ببر. الان وقت بریدن کیکه. من اون تیکه بزرگه رو می خوام که روش یک عالمه خامه داره.» مامان با خنده ای زورکی گفت: «من او را نمی شناسم.» بابا هم یواشکی گفت: «او بچه ی ما نیست.» استورارت خامه را از روی لبه هایش پاک و گفت: «دندان بهانه گیره!» اصلا منظره ی جالبی نبود. رفتار دندان بهانه گیر در مدرسه هم بهتر از این نبود. استوارت به اندازه ای اخطار کتبی داشت که می توانست اتاقش را با آن ها کاغذ دیواری کند. درست دو هفته پیش بود ... معلم جغرافی سر کلاس پرسید: «استوارت، تو چیزی گفتی؟» «تافی کره ای.» خانم معلم گفت: «استوارت بلندتر بگو، صدایت را نشنیدم.» «بابا! من اینجا دارم می میرم واسه ی دو تا گاز اون شکلات فندقی، فهمیدی!» اخطار کتبی شماره ی 432. وقتی خانم معلم به استوارت دستور داد که به دفتر مدرسه برود، استوارت گفت: «باور کنید راست می گویم؛ من نبودم، دندونم بود!» سینما؟ حتما نمی خواهید بروید، می خواهید؟ ... با استوارت که نمی روید. «ممکنه قبل از این که قات بزنم آن بسته پاستیل را رد کنی بیاد.» «هیسسسس!» استوارت در حالی که پاستیل می جوید گفت: «چرا به من نگاه می کنی؟ دندان بهانه گیر بود!» البته افتضاح روز عید را هم نمی توان فراموش کرد. این ماجرا دیگر واقعا زشت بود. آن روز که اعضای خانواده از خواب برخاستند دیدند اسمارتیزها در همه جای اتاق نشیمن پخش شده اند. از پاستیل هم خبری نبود. رد کاغذ مچاله شده ی شکلات را که دنبال کردند به یک نفر و فقط یک نفر ختم می شد، مامان و بابا با ترس و وحشت فریاد زدند: «اوهوی، استوارت.»    

  • مهارت های زندگی
  • نویسنده: مارجی پالاتینی
  • مترجم: فراز پندار
  • تصویرگر: جک ای داویس
  • انتشارات: فنی ایران



نظرات کاربران درباره کتاب من نبودم، دندونم بود! - نردبان


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب من نبودم، دندونم بود! - نردبان" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل