loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب لوتا پیترمن 2 (گوسفند اینجا، گوسفند آنجا، گوسفند همه جا)

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
130,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید

کتاب گوسفند اینجا، گوسفند آنجا، گوسفند همه جا دومین جلد از مجموعه ی لوتا پیترمن، نوشته ی آلیس پانترمولر و ترجمه ی نونا افروز با تصویرگری دانیلا کوهل توسط انتشارات هوپا به چاپ رسیده است.

لوتا یک همکلاسی به نام برنیکه بودکر دارد که دختری مغرور و ازخودراضی است و یک تیم دخترانه به نام گل پسندان تشکیل داده و تقریبا همه دخترهای کلاس به جز لوتا و شاین را به تیمش دعوت کرده؛ آن ها هم اسم گروه برنیکه را گوسه پندان گذاشته اند و هر وقت یکی از اعضای گروه از کنارشان رد می شود از خودشان صدای گوسفند درمی آورند. لوتا و شاین همراه با پسری به نام پل تیمی تشکیل داده اند و اسم خرگوش های درنده را رویش گذاشته اند. این گروه شعار یکی برای همه و همه برای یکی و قوانین خاصی دارد؛ مثل تیم هیچ رهبری ندارد و همه با هم برابرند! اعضای گروه همیشه در برابر گوسه پندان و معلم ها در کنار هم خواهند بود. رازهایشان را به هیچ وجه افشا نخواهند کرد! آن ها سعی می کنند نقشه گوسه پندان را کشف و فعالیت آن ها را تضعیف کنند. سلاح آن ها فکرشان، فلوت لوتا و هر چیز دیگری است که بتوانند با آن گروه های دیگر را اذیت کنند. در این میان، گروه مزاحم دیگری به نام راکرها که ترکیبی از قلدرترین و قوی ترین پسرهای کلاس هستند سر راه گروه خرگوش های درنده قرار می گیرند و چمدان جاسوسی آن ها را که حاوی اطلاعات جمع آوری شده از گروه گوسه پندان است می دزدند. تیم خرگوش های درنده هم نقشه ای ترتیب می دهند و شبانه سراغ راکرها می روند تا چمدان دزدیده شده را بردارند؛ لوتا سعی می کند که با نواختن فلوت هندی خود صدای ناهنجار و گوش خراشی تولید کند و راکرها را از مخفیگاه خود بیرون بکشاند و شاین و پل نیز چمدان را از آنجا بردارند ...

لوتا پیترمن مجموعه ی مصور و طنزآلودی است که در چندین جلد برای کودکان و نوجوانان به چاپ رسیده است شخصیت اصلی در همه ی این کتاب ها دختر ده ساله ی سرزنده و بازیگوشی به نام لوتا پیترمن است. وجود تصاویر کمیک استریپ در کنار متن بر جذابیت داستان ها افزوده و گرایش مخاطب به خواندن آن ها را بیشتر می کند. لوتا در این مجموعه دست به انجام کارهای عجیب و غریب بسیاری  می زند و در کنار دردسرهایی که برای خودش بار می آورد تجربیات بسیاری کسب می کند.

 


برشی از متن کتاب


شنبه، 10 سپتامبر امروز جشن تولد برنیکه بود! مامان، من و شاین و چادر و کادوی تولدمان را با ماشین رساند خانه ی برنیکه. کادویی که مامان برای برنیکه گرفته بود یک فرمژه ی حرارتی بود. اه، مامان هم با این کارهایش! آخه همچین چیز احمقانه ای را می دهند به دختری که تازه یازده سالش شده؟! ولی خب برنیکه حقش است!!! بگذریم که شاین هم بلافاصله گفت که آرزو داشت همچین کادوی تولدی بگیرد. چادرمان را گوشه ی باغ، کنار بوته ها و چند تا درخت بزرگ بر پا کردیم. بیشتر بچه های کلاس آمده بودند و چادرهای خیلی با حالی آورده بودند. بابا چادر قدیمی اش را داده بود به من، همان چادری که خودش وقتی بچه بوده، کادو گرفته. رنگش نارنجی و قهوه ای راه راه بود و جنسش از این پارچه های خیلی کلفت که وقتی آدم می رود تویش بوی نا (ماندگی) می دهد. وسایلمان را پرت کردیم توی چادر و رفتیم یک سروگوشی آب بدهیم. شاین فوری چشمش افتاد به کازیمیر. کازیمیر برادر برنیکه است و نه سالش است. به نظر خیلی ها خوش لباس ترین بچه ی مدرسه است. چون موهایش همیشه مرتب است و عینک دودی می زند و از این چیزها. من که اصلا این جور فکر نمی کنم. او هم با باباش یک چادر صورتی و نقره ای خیلی گنده را که تقریبا اندازه ی خانه بود، بر پا کردند. مطمئنم برنیکه و گوسه پندان همه با هم می توانستند تویش بخوابند. شاین با آرنج زد به من و گفت: لابد توش توالت و تلویزیون و دستگاه بازی هم هست. چادر گنده هه ته باغ نزدیک چادر ما بود. فقط چند تا بوته و یکی از چادرهای گوسه پندان بینمان فاصله انداخته بود. شاین زیر لب به من گفت که می خواهد یواشکی و نامحسوس برود سمت کازیمیر و یکهو او را بترساند. ولی وسط راه پایش گیر کرد به یکی از طناب های چادر. میخ از زمین کنده شد و خودش هم افتاد روی چادر صورتی و نقره ای و چادر سقوط کرد. بعد هم کازیمیر با اعصاب خرد نگاهش کرد. چون باید دوباره از اول همراه بابایش چادر را درست می کردند. توی تمام این مدت پامپی و پاگزلی داشتند عین دیوانه ها واق واق می کردند. سگ های برنیکه و خانواده اش را می گویم، نژادشان هم موپز است. همه اش به شاین واق واق می کردند و صداهای خیلی بانمکی از خودشان در می آوردند. بعد هم پل چادرش را آورد کنار ما. خواستیم توی نصب کردنش بهش کمک کنیم که یکهو همه ی طناب هایش به هم گره خوردند. او هم ترجیح داد خودش تنهایی درستش کند. پل خودش تنهایی یک چادر لازم داشت. چون آن همه وسایل جاسوسی، کلی جا می گرفت. یک عدد چمدان، بمب بوگندو و یک کوسن پیف دهنده و یک بی سیم واکی تاکی. چه با حال! پل یکی از بی سیم ها را گرفت دستش و من و شاین آن یکی را. برای مواقعی که ممکن بود همدیگر را گم کنیم. در ضمن نفری چند تا بمب بوگندو گذاشتیم توی جیبمان.

  • نویسنده: آلیس پانترمولر
  • مترجم: نونا افراز
  • تصویرگر: دانیلا کوهل
  • انتشارات: هوپا
   

درباره آلیس پانترمولر نویسنده کتاب کتاب لوتا پیترمن 2 (گوسفند اینجا، گوسفند آنجا، گوسفند همه جا)


نظرات کاربران درباره کتاب لوتا پیترمن 2 (گوسفند اینجا، گوسفند آنجا، گوسفند همه جا)


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب لوتا پیترمن 2 (گوسفند اینجا، گوسفند آنجا، گوسفند همه جا)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل