
کتاب بهترین داستان های کوتاه | آنتون چخوف
- انتشارات : نگاه
- مترجم : احمد گلشیری
- تگ : احمد گلشیری
محصولات مرتبط
دربارهی کتاب بهترین داستان های کوتاه چخوف
این کتاب نشر نگاه شامل 34 داستان کوتاه میباشد که توسط احمد گلشیری انتخاب و گردآوری شده است. گلشیری مقدمهای مفصل از زندگی چخوف در ابتدای کتاب آورده که به شناخت شخصیت، موقعیت اجتماعی و وضعیت اقتصادی نویسنده اشاره میکند. سپس به معرفی آثار او از ابتدا تا پایان عمرش میپردازد.
آنتوان چخوف نویسنده ای بسیار پر کار بوده که به راحتی و در زمانی بسیار کوتاه می توانست داستانی را خلق کند و این کار برایش یک جور تفریح بود. او بسیاری از داستانی های خود را اینگونه مینوشت و چاپ میکرد که البته جو خفقان آور و سانسورِ حاکم بر جراید و مجلهها، در این نوع نوشتن او بی تأثیر نبودند. وی برای اینکه بتواند نوشتههایش را به چاپ برساند، باید ساده و بدون مضامین عمیق انسانی و سیاسی می نوشت. اما بعدها که مورد نقد صاحبان ادب قرار گرفت، روش کارش را تغییر داد و با تأمل در نوشتههایش، آنها را عمیق تر می نوشت.
به طور کلی شیوهی روایت چخوف، نمایشی بود؛ از آن جایی که در متن های نمایشی، فضای احساسی و عاطفی کمتر است، نوشته های چخوف نیز مثل یک گزارش بودند. یکی از داستانهای این مجموعه به نام «خانه» در مورد خانواده ای می باشد که پدر، وکیل است. وی پسر خردسالی دارد و همسرش که مادر این پسربچه بوده را از دست داده است. یک روز پرستار بچه، به پدر می گوید: فرزندش در غیاب پدر سیگار میکشد و از وی می خواهد تا فرزند را تنبیه کند. وکیل مدتی را در فکر فرو می رود که چه طور این موضوع را به پسرش بگوید.
او در خاطراتش، گذشتهها را مرور میکند. یادش می افتد، وقتی بزرگترها می خواستند خطای بچهها را اصلاح کنند، آنها را کتک می زدند و به این نتیجه رسید که آنها کارشان آسان تر بوده است، اما الان نمی شود بچهها را تنبیه بدنی کرد . پسر نزد پدر می آید و وکیل شروع می کند به مقدمه چینی کردن تا برسد به این که بگوید: تو کار اشتباهی کردی و من تو را دوست ندارم. اما پسر در عالم کودکی شیطنت کرده و حوصلهاش از خطابه پدر سر می رود.
وکیل فکر میکند اگر در دادگاه می خواست این موضوع را حل کند خیلی راحت تر بود، اما در خانه سادهترین مشکلات را هم نمیشود حل کرد، چون که روابط عاطفی اجازه نمیدهد و باید مواظب احساس اعضاء خانواده بود. بالاخره در موقع خواب، برای فرزندش داستانی را تعریف میکند و در انتهای قصه میگوید: پسر پادشاه سیگار میکشید و برای همین بیماری سل گرفت و مرد. پس از مرگش پدر، تنها ماند... کودک پس از لحظهای سکوت، به صورت پدر نگاه می کند و لب بر می چیند و میگوید:«من دیگر سیگار نمی کشم.»
بخشی از کتاب بهترین داستان های کوتاه
همه از کسی صحبت می کردند که به تازگی در گردشگاه ساحلی دیده شده بود، یعنی خانم با سگ کوچک. دمیتری دمیتریچ گوروف، که دو هفته ای بود به یالتا آمده بود و دیگر با راه و رسم زندگی آن جا خو گرفته بود، رفته رفته به آدم های تازه وارد علاقه نشان می داد. از روی صندلی خود در جلو کافه ورنت چشمش به زن جوانی افتاد که کلاه بره به سر داشت و در امتداد گردشگاه ساحلی قدم می زد . زن گیسوان خرمایی داشت، چندان بلند نبود و به دنبالش سگ پشمالوی سفیدی با پاهای کوچک دوان دوان حرکت می کرد.
از آن پس روزی چندین بار در گردشگاه و میدان با آن زن رو به رو می شد. زن همیشه تنها بود، همیشه همان کلاه بره را بر سر داشت و همیشه یک سگ پشمالوی سفید به دنبالش در حرکت بود. کسی او را نمی شناخت و مردم در گفتوگوهای خود او را خانم با سگ کوچک می خواندند. گوروف با خود اندیشید:« اگه شوهر و دوست و آشنایی نداره بد نیست باهاش آشنا بشم.»
مرد هنوز به چهل سالگی نرسیده بود اما یک دختر چهارده ساله و دو پسر مدرسه رو داشت. در سال دوم دانشکده دختری را برایش خواستگاری کرده بودند که حالا در نظرش کما بیش سن و سالی دو برابر او داشت. زن بلند بالا، چشم و ابرو مشکی، با وقار و متکبر بود و موقع راه رفتن سرش را بالا می گرفت و ادعا می کرد «روشنفکر» است. کتاب زیاد می خواند. در املای کلمات شیوه پیشرفته را ترجیح می داد و شوهرش را دیمیتری می خواند که رسمی تر بود و نه دمیتری که دیگران صدا میزدند، و مرد با آن که پیش خود او را زنی سطحی، کوتاه فکر و سبکسر می دانست از او می ترسید و کم تر در خانه می ماند.
از بار اولی که به او بی وفایی نشان داده بود مدتها می گذشت. بی شک همین کار سبب شده بود که تقریبا همیشه از زنها بد گویی کند و وقتی مردهای دیگر در حضور او صحبت زنها را به میان می آوردند آنها را جنس پست تر بخواند.
پیش خود می اندیشید که تجربه های تلخی که از سر گذرانده این حق را به او می دهد که زنها را هرچه می خواهد بنامد، اما حتی یک روز هم نتوانسته بود بدون این «جنس پست تر» سرکند. در جمع مردها حوصلهاش سر می رفت و احساس ملال میکرد، در کنار آنها همیشه کم حرف و سرد بود، اما در میانها حال دیگری داشت، با آنها می دانست در بارهی چه چیزی حرف بزند و چطور رفتار کند و حتی وقتی در جمع آنها لب فرو می بست احساس ناراحتی نمیکرد. در چهره، در شخصیت و در ظاهر او چیزی جذاب، چیزی ناگفتنی وجود داشت که برای زنها جالب و مقاومت ناپذیر بود. او خود از این موضوع آگاه بود و با نیرویی مقاومت نا پذیر به سوی آنها کشیده می شد.
کتاب بهترین داستان های کوتاه اثر آنتون پاولوویچ چخوف با ترجمهی احمد گلشیری توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده است.
فهرست
فهرست کتاب بهترین داستان های کوتاه
مقدمه مترجم
هزار رنگ
صدف
سالشمار زنده
شکارچی
سوگواری
مجلس یاد بود
آنیوتا
آگافیا
گریشا
شوخی کوچک
آشنای دست و دلباز
خواننده ی گروه همسرایان
رویاها
وانکا
در خانه
دشمن ها
وسوسه
خواب آلود
ملخ
تبعیدی
ویولن روتچیلد
دبیر ادبیات
همسر
داستان نقاش
پچنگ ها
سفر با گاری
مردی لای جلد
انگور فرنگی
در باره عشق
عیادت بیمار
عزیزم
خانم با سگ کوچک
دلزده
نامزد
- نویسنده: آنتون پاولوویچ چخوف
- مترجم: احمد گلشیری
- انتشارات نگاه
مشخصات
- نویسنده آنتوان چخوف
- مترجم احمد گلشیری
- نوع جلد جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 11
- سال انتشار 1397
- تعداد صفحه 584
- انتشارات نگاه
آنتوان چخوف
زندگی نامه آنتوان چخوف
«آنتوان چخوف»، نویسندهی داستان ها و نمایشنامه های مشهور، در ٢٩ ژانویه ١٨6٠ در جنوب روسیه چشم به جهان گشود. پدرش مردی فقیر، مذهبی، ستمگر و همچنین شیفته موسیقی بود و این شیفتگی او را از کار کردن بازداشت و به ورشکستگی کشاند.
دوران کودکی و تحصیلات آنتون چخوف
آنتون کوچک در 1867 در هفتسالگی تحصیلات ابتدایی خود را در یک مدرسه دینی یونانی آغاز کرد اما دو سال بعد در کلاس اول مدرسه عادی به تحصیل خود ادامه داد. چخوف از کودکی با چهره فقر آشنا و از اثرات آن بر زندگی باخبر بود؛ اما با عزتنفسی که داشت با کار و کوشش تحصیلات ابتدایی خود را به پایان رساند.آغاز فعالیت های هنری آنتوان چخوف
سال ١٨٧6، در دوران پایانی تحصیلات متوسطهاش نخستین نمایشنامه خود به نام بیپدری و کمی بعد کمدی آواز مرغ بیدلیل نبود را نگاشت، همچنین مجله غیررسمی و دستنویس «الکن» را منتشر کرد. در سال ١٨٨٠ وارد دانشکده پزشکی در دانشگاه مسکو شد. در همین سال، نخستین مطلب او، داستان کوتاهی به نام نامه سپتان ولادمیریچ اِن، مالک اهل دُن، به همسایه دانشمندش، دکتر فریدریچ در «مجلهی سنجاقک شماره ١٠»، بهچاپ رسید؛ این سال را شروع تاریخ نویسندگی چخوف میدانند. [caption id="attachment_280613" align="aligncenter" width="400"]

شما استعداد بینظیری دارید، استعدادی که شما را در زمرهی نویسندگان نسل جدید روسیه قرار میدهد.چخوف بعدها از تأثیر عمیقی که این نامه بر او گذاشته سخن گفت و آن را چون صاعقهای در زندگیاش نامید. آوریل همان سال به علت تشدید بیماری، به «تاگانروگ» و کوههای مقدس رفت و در اوت همانسال، مجموعه در گرگ و میش را منتشر کرد. در اکتبر اینسال، نمایشنامه بلند ایوانف در مسکو به صحنه رفت که مورد استقبال قرار نگرفت. او در اینسالها بسیار سفر کرد و تعداد زیادی داستان، نمایشنامه و رمان نگاشت. چخوف انسانی نوعدوست، بسیار مهربان و بینهایت فروتن بود و کمکهای فراوانی به مردم کشورش، بخصوص در زمان همهگیری بیماری وبا، انجام داد.

مرگ آنتوان چخوف
چخوف در سال ١٩٠١ با «اولگا کنیپر»، ستاره آن زمان تئاتر هنری مسکو ازدواج کرد. در سال ١٩٠4 و با وخامت وضعیت جسمی چخوف، او به همراه همسرش برای معالجه به آلمان رفت و در استراحتگاه «بادنوایلر» اقامت گزید. در ١5 ژوئیه در ساعات اولیه روز بر اثر خونریزی مغزی، چشم از جهان فروبست. اولگا در خاطراتش مینویسد:دکتر او را آرام کرد. سرنگی برداشت و «کامفور» تزریق کرد، بعد دستور شامپاین داد. آنتون یک گیلاس برداشت، مزهمزه کرد، لبخندی به من زد و گفت :«خیلی وقت است شامپاین نخوردم» و آن را لاجرعه سرکشید. بهآرامی به طرف چپ دراز کشید و من فقط توانستم به سویش بدوم و خم شوم و صدایش کنم. اما او دیگر نفس نمیکشید. مانند کودکی آرام به خواب رفته بود.تشییع جنازه او یک هفته پس از مرگش، در مسکو، انجام شد. بسیاری از مردم، نویسندگان و فرهیختگان در این مراسم حضور داشتند. «ماکسیم گورکی»، از حاضرین در این مراسم بود و بعدها به دقت این جریان را وصف کرده است. [caption id="attachment_280616" align="aligncenter" width="400"]

مطالعهی بیشتر: آثار و زندگینامه محمدعلی جمالزاده
سبک و نگارش آنتوان چخوف
سبک آثار چخوف رئالیسم است. وی در خلق فضای داستانی بسیار ماهرانه عمل کرده، زبانی شاعرانه و لطیف دارد، و صحنههای داستانی خود را با جزئیات وصف میکند. یکی از بارزترین ویژگیهای چخوف پایانهای شگفتانگیز داستانهایش میباشد. از دیگر ویژگیهای بارز داستانهای چخوف، قلم روان، سادهنویسی، طنز و توجه به جزئیات است. درونمایه آثارش مانند بسیاری از نویسندگان روس، فرصتهای از دسترفته زندگی، تقابل خیر و شر، ماهیت فساد و فحشا، تضاد طبقاتی، ارزشهای غلط اما پذیرفتهشده جامعهاند.
کتاب های آنتون چخوف
آنتون چخوف در کمتر از 44 سال زندگی بیش از ٧٠٠ اثر ادبی آفرید. بیشتر آثار وی داستان کوتاه و نمایشنامه است، از جمله: داستانهای کوتاه- از دفترچه خاطرات یک دوشیزه
- بوقلمون صفت
- کاشتانکا
- نشان شیر و خورشید
- بانو با سگ ملوس
- شرطبندی
- همسر
- اتاق شماره شش
- زندگی من
- دکتر مریض
- داستان ملالانگیز
- دوئل
- بیپدری
- ایوانف
- خرس
- عروسی
- مرغدریایی
- دایی وانیا
- سهخواهر
- باغ آلبالو
- در جاده مرگ
- خواستگاری
- تاتیانا رپینا
- آواز قو
آثار برجسته و معروف آنتوان چخوف
از مهمترین و برجستهترین آثار آنتوان چخوف میتوان به موارد زیر اشاره کرد:کتاب دایی وانیا

کتاب باغ آلبالو

کتاب سه خواهر

کتاب مرغ دریایی

کتاب داستانهای کوتاه آنتون چخوف

بهترین کتاب آنتوان چخوف
بهترین کتاب آنتوان چخوف، باغ آلبالو است که چخوف آن را در مدت بیش از دو سال، از اوایل 1901 تا اواخر 1903 نوشته است. دورانی که در آن چخوف به خاطر ریههای مریضش در جزیره مدیترانهای «یالتا»، از همسر و دوستانش در مسکو دور بود. جوانه زنی باغ گیلاس احتمالا از منابع متعدد و متنوعی ناشی شده است. چخوف از دوران کودکی خود در «تاگانروگ»، درختان آلبالو را میشناخت؛ قبل از اینکه همه آنها در نتیجه سیاستهای اقتصادی لیبرال الکساندر که باعث توسعه مناطق داخلی روسیه شد، پاکسازی شوند. همچنین، چخوف خودش یک باغ آلبالو را در املاکی در ملیخوو کاشته بود که در سال 1892 خریداری کرد. او مدتی بعد املاک را از دست داد و صاحب جدید درختان آلبالو را قطع کرد.
ترجمه آثار آنتوان چخوف به زبان فارسی
آنتوان چخوف بیش از هفتصد اثر هنری در کارنامهاش دارد که امروزه بیشتر آنها به زبانهای مختلفی ترجمه شده و در برترین دانشگاهها تدریس میشوند. بهترین کتاب آنتوان چخوف، باغ آلبالو، ترجمه شدن توسط «سیمین دانشور» است که در «نشر قطره» چاپ شد. ازجمله آثار آنتوان چخوف که در ایران اجازه نشر پیدا کردهاند، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:- بهترین داستانهای کوتاه چخوف، «احمد گلشیری»، «انتشارات نگاه»
- دوئل و چند داستان دیگر، «مهدی افشار»، «انتشارات مجید»
- مرغ دریایی، «کامران فانی»، انتشارات قطره
- اتاق شماره 6، «آبتین گلکار»، «انتشارات هرمس»
- شش داستان و نقد آن، «بهروز حاجی محمدی»، «انتشارات ققنوس»
- سه خواهر، «سعید حمیدیان» و کامران فانی، انتشارات قطره
- ایوانف، سعید حمیدیان، انتشارات قطره
- دایی وانیا، «هوشنگ پیرنظر»، انتشارات قطره
- بانو با سگ ملوس و چند داستان دیگر، «عبدالحسین نوشین»، انتشارات نگاه
- دشمنان، سیمین دانشور، «انتشارات امیرکبیر»
- زندگی من، احمد گلشیری، انتشارات ققنوس
- انگور فرنگی، عبدالحسین نوشین، «نشر روزگار»
- الینکای عزیز و چند داستان دیگر، عبدالحسین نوشین، «انتشارات کتاب کوله پشتی»
- امواج سرخ، «محمد حیاتی»، انتشارات روزگار
- روشناییها، «عزیزالله سامان»، «نشر بوتیمار»
- ده داستان کوتاه از نویسندگان بزرگ روس، «مهدی افشار»، «انتشارات مجید»
- در پانسیون اعیان، «آلک قازاریان»، «انتشارات فرمهر»
جوایز و افتخارات آنتوان چخوف
در سال 1888، آکادمی علوم امپراطوری، برای داستان کوتاه در تاریکی جایزه معتبر «پوشکین» در بخش بهترین اثر ادبی متمایز از جهت ارزش هنری، که مبلغ آن 500 روبل بود به چخوف اهدا کرد.نظر سایر نویسندگان دربارهی آنتوان چخوف
چخوف در زمان حیات، بعد از «لئو تولستوی»، از نظر شهرت و جایگاه ادبی در مکان دوم قرار داشت؛ اما پس از مرگش، مشهورترین نویسنده روسیه شد، نه تنها در کشورش بلکه در تمام جهان به نقد و تمجید از آثار وی پرداختند. نویسندگانی همچون: «جیمز موویس»، «ویرجینیا وولف»، «جورج برناردشاو» و... بارها از او تمجید کردهاند. در ادبیات انگلیس، وی پس از «ویلیام شکسپیر»، محبوبترین نمایشنامهنویس بهحساب میآید. هرچند «ارنست همینگوی»، نویسنده مشهور آمریکایی، او را یک داستاننویس آماتور میدانست. همچنین «ولادیمیر ناباکوف»، نویسنده بزرگ روس، زمانی او را به مبتذل نویسی و نوشتن مطالب تکراری محکوم کرده بود، با اینحال کتاب زنی با سگ چخوف را یکی از بهترین داستانهای ادبیات میدانست.
در حضور آنتوان چخوف، همه اطرافیان دلشان میخواست صادقتر و سادهتر بوده و به طور کلی، بیشتر خود واقعیشان باشند و من فرصت زیادی داشتم تا عدم استفاده مردم از عبارات بزرگ کتابی و عبارات شیک را شاهد باشم.چخوف با نویسندگانی مانند «فئودور داستایوفسکی»، «تورگینف» و تولستوی همدوره بود. شاید یکی از دلایل نپرداختن وی به رمان نیز، همین بود. بههرحال تا آخر بیشتر، در زمینه داستان کوتاه قلم راند. در یادداشتی در جواب منتقدان، چنین مینویسد:
از پرنده پرسیدند چرا آوازهایت اینقدر کوتاه است؟ نفست یاری نمیکند؟ گفت من آوازهای باشکوهِ زیادی دارم و دوست دارم همه آنها را بخوانم.
چرا باید آثار آنتوان چخوف را بخوانیم؟
نام این نویسنده بزرگ روسی با تئاتر ارتباط تنگاتنگی دارد. با این حال او نه تنها یک نمایش نامهنویس بزرگ، بلکه یک نابغه داستان کوتاه نیز بود. در دوران دانشجویی، چخوف به عنوان پزشک مشغول به کار شد و در تمام زندگی خود به طبابت مشغول بود. از آنجایی که او همه نوع فردی را در دوران پزشکی خود میدید، داستانهای کوتاه او در جوهر روح انسان نفوذ میکند و به طور ظریف ابتذال و پستی جامعه را کنایه میزند. به همین دلیل به همه افرادی که دلشان میخواهد او را بهتر بشناسند توصیه میشود کتابهای چخوف را برای یکبار هم که شده بخوانند.
تقویم زندگی آنتون چخوف
- ٢٩ ژانویه ١٨6٠ دیده به جهان گشود
- ١٨٧6 نگاشتن نخستین نمایشنامه بهنام بیپدری، کمدی آواز مرغ بیدلیل نیست، انتشار مجله غیر رسمی الکن
- ١٨٧٩ اتمام تحصیلات ابتدایی
- ١٨٨٠ آغاز تحصیلات دانشگاهی رشته پزشکی در مسکو، انتشار داستان کوتاه "نامه سپتان ولادیمیریچ اِن،مالک اهل دُن، به همسایه دانشمندش،دکتر فردریچ"در مجله سنجاقک ١٠، شروع رسمی نویسندگی
- ٨٠-٨4 در کنار تحصیل، انتشار آثاری در مجلات با نامهای مستعار برای گذران زندگی
- ٨4 فارغالتحصیل رشته پزشکی، اشتغال به طبابت در شهر واسکرسنسک-شروع فعالیت حرفهای به عنوان نویسنده، انتشار اولین مجموعه داستان"قصه ملپامن"، تشخیص بیماری سل
- ٨5 همکاری با روزنامه پترزبورگ،نمایشنامه "جاده بزرگ" اجازه نمایش نیافت
- ٨6 انتشار مجموعه داستانهای گلباقالی، آشنایی با آ.سووربن، سردبیر روزنامه عصرنو و چاپ داستانهایی با نام اصلی خود
- ٨٧ سفر به اوکراین، شروع نوشتن داستان کوتاه "استپ" در نشریه "نورسون هرالد" که به لغتنامه شعرگونه چخوف مشهورست، تشدید بیماری، سفر به تاگانروک و کوههای مقدس، اقامت در باپکینا، انتشار مجموعه "در گرگ و میش"، اجرای نمایشنامه بلند "ایوانف" در تئاتر مسکو
- ٨٨ سفر به کریمه،نوشتن داستان"روشناییها"،"جشن تولد"،"رنگها" و لطیفه "خرس" در یک پرده،کسب جایزه پوشکین با داستانکوتاه "در تاریکی"
- ٩١ سفر به اروپای غربی، نوشتن فراریان ساخالین، دوئل، زنان،طبابت بهعنوان پزشک عمومی در دهکده میلخووا
- ٩٢ خرید خانه در جنوب مسکو، پیشرفت بیماری، سفر به ایالت نوگورود برای کمک به قحطیزدگان، نقل مکان از مسکو به میلخوف برای مبارزه با وبا؛ خلق آثار: اطاق شماره6، ملخ، زوجه، در تبعید، همسایگان
- ٩٣ انتشار یادداشتهای معروف مسافرت به سیبری تحت عنوان "جزیره ساخارین"، داستان "مرد ناشناس"
- دکترها توصیه کردند که به کریمه و یا جنوب فرانسه مسافرت کند و در این سالها و سالهای بعد بود که آثار زیر از زیر قلم استادانه چخوف به در آمد:«خانه با مزانین» نمایش نامه «شاهین دریا» داستان بلند «سه سال» و داستان های کوتاه «جنایت»، آریادانا و «زن»
- ٩٧ بنا به توصیه دکتر به مرکز نگهداری بیماران مسلول در دریای سیاه رفت و برنامهای برای دریافت اعانه جهت احداث آسایش مسلولین، احداث مدرسه به خرج خود در دههای روسیه از جمله همان دهکده ملیخوف. داستان های معروف «زندگی من»، «موژیکها»، «درگاری» و «در یک نقطه محلی» را به رشته تحریر در آورد.
- ٩٨ در این سال داستانهای «آدم توی جلد»، «یونچ»، «مستأجر»، «شوهر» ، «خانم مامانی» را نگاشت.
- ٩٩ انتشار داستانهای "خانم و سگ ملوسش"، "بانوی صاحب سگ" و "درراوین"
- ١٩٠٠ عضویت در آکادمی علوم در پترزبورگ، انتشار نمایشنامه "سهخواهر"
- ١٩٠١ ازدواج با اولگا کنیپر
- ١٩٠٣ انتشار نمایشنامه "باغ آلبالو"
- ١٩٠4 وخامت وضعیت جسمی، رفتن به آسایشگاهی آلمانی در بادن وایلر
- ١5 ژوئیه ١٩٠4 چشم از جهان فروبست
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران