loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب جوانمرد نام دیگر تو - عرفان نظرآهاری

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب جوانمرد نام دیگر تو به قلم عرفان نظرآهاری در انتشارات صابرین به چاپ رسیده است.

این کتاب شامل روایت های زیبایی در قالب قطعه های ادبی و آموزه های عرفانی می باشد که همه ی آن ها درباره ی چگونگی شناخت خداوند و راه های رسیدن به او نوشته شده اند. این قطعه ها در عین حال که بندگی خدای یگانه را به انسان می آموزد سعی دارد کرامت، بخشندگی، تهی کردن دل و ذهن از تعلقات دنیوی و باور مرگ را نیز در وجود انسان ها نهادینه کند. انسان هایی که چون از وجود خدا هستند، سرشت همگی شان پاک است اما گاهی در فراز و نشیب های زندگی فراموش می کنند از وجود خدا خلق شده اند و باید خصلت هایی هم چون او داشته باشند. در کتاب پیش رو، روایت های متفاوتی وجود دارد که "عرفان نظر آهاری" در تمامی آن ها سعی کرده است کلیشه های مربوط به دین و عرفان را نادیده بگیرد و با نگاهی نو به خدا و نعمت هایش بنگرد. در روایت پایانی کتاب حاضر با داستانی خارق العاده رو به رو هستیم. بهشتیان جلوی دروازه ی بهشت ایستاده اند و منتظرند تا درهای بهشت باز شود. وقتی درها باز می شوند، نخستین کسی که اجازه ی ورود می یابد، "جوانمرد" است اما او نوبت نخست را نمی پذیرد و ترجیح می دهد از میان پاداش های گوناگون، تنها خشنودی خدا را بردارد و بهشت و نوبت اولش را به دیگران ببخشد.


برشی از متن کتاب


هنوز از کوچه های دور تاریخ صدای همهمه می آید. شاید صدای آن معرکه گیر است که آشوب می کرد و محله ها را بر هم می زد و غوغا به راه می انداخت و مردم را آسی می کرد؛ او که زنجیر بی سوسه ی یزدی داشت و دستمال بزرگ ابریشمی و چاقوی اصفهانی و چپق چوب عناب و گیوه ی تخت نازک و شال لام، الف، لا. او نیز خودش را جوانمرد می دانست و می گفت که نامش لوتی است، و سخت پایبند بود به مهمان نوازی و سخاوت مندی و بخشندگی! نیزه ای داشت که آن را در میدان فرو می کرد و بر بالایش نمدی نصب کرده بود و به آن می گفت توق و تا ان جا که سایه ی توق می افتاد، پاتوقش بود و محدوده ی معرکه اش. و در این میان لوتیان شیربان نیز بودند؛ شیران را رام می کردند و قلاده بر آنان می بستند؛ لوتیان تنبک به دوش، لوتیان خیمه شب باز و لوتیان چوبینی که بر بندی راه می رفتند و با چوبی، معرکه داشتند! *** آن قصاب نامی ندارد، نام کوچکش تنها جوانمرد است. او پیشوای سلاخان و قصابان است. یادگار جوانمردان پیشه ور. از ری تا هرات و از هرات تا سمرقند، هر کجا سنگی است و قبری و بقعه ای، نام جوانمرد را بر آن حک کرده اند. او یاد آور قصه ی جوانمرد و مولاست، قصه ای که قرن ها دهان به دهان گشت و سینه به سینه حفظ شد. جوانمردان پیشه ور، قهرمانان گم نام تاریخ اند. *** هیچ کس یاد نمی آورد آن نانوای اهل بلخ را، که خمیر محبت را در دستان خود ورز می داد و در تنور سینه، نان عشق می پخت. هیچ کس آن بافنده را نمی شناسد که تار فتوت و پود مروت را در هم می تنید و ابریشمی می بافت از جنس جوانمردی. هیچ کس به خاطر نمی آورد آن خیاط اهل ری را که قبای مردانگی را بر قامت دوستی و برادری می دوخت. کجاست آن آسیابان مروزی که در کشاکش دهر، سنگ زیرین آسیا بود؛ آسیایی که به آب روی و صفای دل می گشت. *** این جا دری کوتاه دارد. باید خم شوی و وارد شوی؛ باید خاک را ببوسی که این نشان فروتنی است و پیش شرط جوانمردی. این جا قدم گاه فروتن ترین پهلوانان است؛ نشان پوریای ولی. این در، با این پله ها به اتاقی چند ضلعی ختم می شود که میانش فرو رفته است و نامش گود زورخانه و برای اهلش مقدس. و آن سکوی مرشد است که لنگ کسوت بر تن دارد و تنبان چرمی بر پا. این جا باید از نوچگی به نو خاستگی برسی و از نو خاستگی به پهلوانی و از پهلوانی به کهنه سواری که هر یک مرتبه ای است از جوانمردی و هر کدامش ادبی دارد و رسمی و رنجی. بسیار باید که سنگ بگیری و بسیار باید که میل بگیری و بسیار کباده بکشی و بسیار چرخ بزنی. و با خود و با جهان کشتی بگیری. که این آیین پهلوانی است. صفحه 9

نویسنده: عرفان نظرآهاری انتشارات: صابرین


درباره عرفان نظر آهاری نویسنده کتاب کتاب جوانمرد نام دیگر تو - عرفان نظرآهاری


نظرات کاربران درباره کتاب جوانمرد نام دیگر تو - عرفان نظرآهاری


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب جوانمرد نام دیگر تو - عرفان نظرآهاری" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل