درباره کتاب آن روزها (نوروز)
این کتاب با دارا بودن مطالب و تصاویر خاطرهانگیز و نوستالژیک، یادآور روزهای خوش گذشته برای مخاطبانی است که متولد قبل از اوایل دهه هفتاد هستند. فرهنگ، رفتار، رخدادهای اجتماعی و سیاسی، کالاها و لوازم مورد استفاده در هر برهه، و حتی برنامههای تلویزیونی و سریالها از مواردی هستند که افراد هر دوره میتوانند از آنها خاطرهای مشترک در ذهنشان داشته باشند و بازگویی و حتی نمایش برخی یا همه آن موارد، گذشتههای دور را برای افراد زنده میکند و گاه جای خالی عدهای را بیشتر نمایان میسازد. در مجموعه کتابهای آن روزها، داوود محمدیفرد، با دست گذاشتن بر چنین خاطرهسازیهایی به گردآوری کتابهای دبستانی، مانند علوم و فارسی، نقاشیهای قهوهخانهای، سینما و بستههایی شامل کارت، سکه و تمبر یا دفتر و پاککن و مدادتراش و... اقدام نموده تا لبخند بر لب مخاطبانش نشانده باشد. در جلد «نوروز» هرآنچه از دیدنیها و خواندنیها مربوط به نوروز کودکیهایمان است را گردآوری کرده است. کارت تبریکهای عید، آگهیهای تبلیغاتی دهه 40، 50 و 60، بخشهایی از کتابهای فارسی مربوط به نوروز از تصاویر ارائه شده در این اثر کوچک با قطع جیبی هستند که در کنار یادداشتهایی کوتاه مربوط به آن دوران، اثر نوستالژیک زیبایی را فراهم آورده است.
برشی از متن کتاب آن روزها (نوروز)
قبل از عید: پشت سر هم سر زدن به سبزه عید برای اینکه رشد میکند یا خیر خریدن کارت تبریک موقع امتحانات ثلث دوم انتظار: مرتب و منظم و لباس عید پوشیده به انتظار آمدن خانوادهشان بالا رفتن ضربان قلب، خشک شدن و قفل شدن دهان و به تتهپته افتادن در اولین چشم تو چشم شدن نوروزی خیال شبانگاهی با مرور پیدرپی خاطره دیدار نوروزی «خدایا کی زودتر بزرگ میشم!» احساس خوشبختی تمام وقتی خانوادههایمان همزمان به منزل فامیل مشترک میرسیدند. پیگیری مخفی محل سیزدهبهدرشان و هدایت غیر مستقیم خانواده به محل سیزدهبهدر آنها مینوشتیم: صمیمانهترین تبریکات . نوروز باستانی . به شما و خانواده محترمتان . سالی خوش و خرم .
قبل از عید: برزدن کارت تبریکها و خواندن مکرر نوشتههای پشت آن فراوانی خیرات آخرین پنجشنبه سال سر زدن ممتد به پستخانه برای گرفتن تمبر نوروزی سفره عید: بعد از کلی عید دیدنی رفتن به خانه فامیلی که سفرهاش آجیل و شکلات داشت جمع کردن انواع شکلات، و آبنبات تا پایان روز بادامی که مزه خوردن کلی آجیل را به طور ناگهانی تلخ میکرد وارسی سبز و سرحالی ماهیهای سفره فامیل بلافاصله بعد از نشستن حمله به آجیل و شیرینی سفرهمان بعد از رفتن مهمانها پاسخ دادن به سؤالات تکراری: کلاس چندمی، درستون کجاست ، امتحانات ثلث دوم چطور بود؟ چهارشنبه سوری: جمع آوری بته، تخته و چوب خشک و نگهداری آن در جایی ویژه ترقه کاغذی خرید کبریت و خرد کردن سر آن درترقه زمینی و دارت واقعاً خطرناک و بعد صدای نفرین همسایه! روزهای عید: یادآوریهای مجری تلویزیون: «بچهها امروز … روز از سال جدید گذشته، میبینید که چقدر زود میگذره؟»
عیدی: انتظار آمدن فامیلی که عیدی قابل توجه میداد برای عید مبارکی بوی عطر مخصوص بعضیها هنگام روبوسی نقشه کشیدن برای عیدیها شب موقع خواب صدای شخشخ اسکناسهای نو هنگام شمارشهای پشت سر هم نه نمیخوام! هایی که هیچ کس باورش نمیشد مینوشتیم: گل سرخ و سفید و ارغوانی فراموشم تا میتوانی اگر روزی تو را کردم فراموش بدان شمع وجودم گشته خاموش سیزدهبهدر: کلی پافشاری و اصرار به خانواده برای رفتن به محل دلخواهمان تدارک توپ پلاستیکی برای وسطی و والیبال دل کندن از بهترین کارتونها (رابین وود و گوفی و …) تجربه سوارشدن به پیکان و پشت وانت در حد انفجار خوردن تهمانده شیرینی و آجیل های سفره عید و ناگهان دلگیرترین غروب روزهای عید: یار کشی و انواع بازی در کوچه مرور صبحگاهی «از امروز چند روز دیگه از تعطیلات مونده» یادآوری مشقهای مانده و گفتن این جمله به خود « اوه حالا کو تا سیزده » خرید عید: محکمتر گرفتن دست پدر و مادر با نزدیک شدن به شلوغی و هیاهوی بازار خرید کفش و لباسی که هم مطابق میل ما بود و هم مطابق میل پدر و مادر خرید آسان خوراکیهای دلخواهمان توسط پدر و مادر
نظرات کاربران درباره کتاب آن روزها... نوروز | داود محمدیفرد
دیدگاه کاربران