معرفی کتاب راپانزل، از مجموعه ی افسانه های کهن
"راپانزل" یکی از افسانه ها و قصه های قدیمی مربوط به کشور آلمان است که شباهت زیادی به داستان رودابه و زال در شاهنامه ی فردوسی دارد و بر اساس این داستان انیمیشن هایی ساخته شده و نویسندگان بسیاری آن را بازنویسی کرده اند. در همسایگی مرد و زنی که سال ها از زندگی مشترکشان گذشته بود و فرزندی نداشتند، جادوگری در باغ بزرگی زندگی می کرد که گیاهان آن باغ از پنجره ی خانه آن زوج پیدا بود. روزی زن در باغ جادوگر کاهوهای (در برخی نسخه های راپانزل به جای کاهو از گیاه راپانزل یا تربچه نام برده شده است) زیبا و خوش خوراکی دید و هوس کرد از آن ها بخورد.
برشی از متن کتاب راپانزل، از مجموعه ی افسانه های کهن
در روزگاران قدیم مردی با همسرش زندگی می کرد. آن دو در زندگی همه چیز داشتند به جز یک چیز. آنها سال ها بود که آرزوی فرزندی را داشتند اما خداوند به آنها بچه ای نداده بود. پشت خانه ی آنها پنجره ای بود که رو به باغی پر از گل های زیبا و سبزیجات تازه، باز می شد. باغ با دیوارهای بلندی محصور شده بود. تا به حال هیچکس نتوانسته بود از دیوار باغ بالا برود، زیرا باغ متعلق به جادوگری بود که همه از او می ترسیدند.
- نویسنده: ورا ساتگیت
- مترجم: آزاده محضری
- تصویرگر: روت پالمر
- انتشارات: پینه دوز
نظرات کاربران درباره کتاب راپانزل
دیدگاه کاربران