کتاب چرا آواز می خوانی زنجره؟

معرفی کتاب چرا آواز می خوانی زنجره؟

کتاب "چرا آواز می خوانی زنجره" در قالب داستانی مصور با بیانی بسیار ساده به مفهوم عمیق دوستی و ارتباط با دیگران می پردازد. شخصیت اصلی داستان مرد نوازنده ای است که در باغی تنها نشسته و صدای آواز زنجره (حشره ای که دارای بال نازک و شفاف است که روی درختان زندگی می کند و آوازی بلند و طولانی دارد) به گوشش می رسد.

مرد از زنجره می پرسد که در چه زمان هایی آواز می خواند. زنجره می گوید هنگام خوشحالی، گرسنگی، موقع ناراحتی، تنهایی، موقع عصبانیت، وقتی که می خواهد محبت و عشقش را به کسی نشان دهد و ... آواز می خواند. پاسخ زنجره برای مرد نوازنده بسیار جالب است چون او هم دقیقا در همان لحظات آواز می خواند. این نقاط مشترک باعث دوستی بین زنجره و مرد نوازنده می شود.

کتاب فوق به طور غیر مستقیم کودکان می آموزد که چطور می توانند با هم ارتباط برقرار کنند و این که ما انسان ها با توجه به تفاوت های متعددی که در ظاهر یا سبک زندگی مان با هم داریم، می توانیم نقاط مشترکی را پیدا کنیم که سبب ایجاد دوستی و همدلی شود. در متن کتاب حرف های مرد نوازنده و زنجره با دو رنگ متفاوت نشان داده شده و تصاویر در کنار متن کوتاه، مفهوم داستان و احساسات شخصیت ها را به خوبی بازگو می کند.

برشی از متن کتاب چرا آواز می خوانی زنجره؟

زنجره! چرا آواز می خوانی زنجره؟ خوب، شاید گفتنش خوب نباشد راستش را بخواهی بعضی وقت ها که گرسنه می شوم ... اِ ... من هم همین طور. در ایستگاه، در مترو ... ... در مهمانی. زنجره! دیگر برای چه آواز می خوانی؟ خوب، وقتی خیلی ناراحتم و وقتی تنها هستم، آواز می خوانم. من همین طور. وقتی از یک درخت بالا می روم و به نوک برگ هایش می رسم. آن جا بلندترین جای زندگی من است. خیلی خوشحال می شوم.

آن وقت باز هم آواز می خوانم. درست مثل من. من هم وقتی خیلی خوشحالم آواز می خوانم. وقتی با دوستانم هستم ... من هم همین طور، وقتی با دوستانم آواز می خوانم. وقتی عصبانی می شوم ... عصبانی؟ من هم بعضی وقت ها عصبانی می شوم ... زنجره! بگو دیگر کی آواز می خوانی؟ وقتی خسته می شوم، آواز می خوانم، آوازی آرام ... زمزمه می کنی؛ درست مثل من! زنجره؟ زنجره گفت: می دانم چه می خواهی بپرسی، بله، من هم وقتی کسی را خیلی دوست دارم، آواز می خوانم، بهترین آوازهایم را ... زنجره فکری کرد و پرسید: وقتی، هم تنهایی و هم یک نفر را خیلی دوست داری چه کار می کنی؟ مرد فکر کرد و فکر کرد.    

نویسنده: بابک صابری تصویرگر: نگین احتسابیان انتشارات: فاطمی