کتاب ابوالمشاغل | نادر ابراهیمی

معرفی کتاب ابوالمشاغل اثر نادر ابراهیمی

ابوالمشاغل کتابی با موضوع زندگینامه است که سرنوشت واقعی نویسنده را در برهه‌هایی از زمان زندگی‌اش شرح می‌دهد. در واقع کتاب ابوالمشاغل، جلد دوم و به نوعی ادامه دهنده‌ی کتاب ابن مشاغل نوشته‌ی همین مولف می‌باشد که از همان ابتدای ورود به بازار، با استقبال چشم‌گیری از مخاطب روبه‌رو گشته و محبوبیت خاصی به خود اختصاص داده است.

به طور کلی، "نادر ابراهیمی"، نویسنده و کارگردان مشهور و پر طرفدار، با به کارگیری از بیانی طنزآمیز و جذاب در طول محتوای کتاب حاضر، به بیان جزئیات روایت زندگی شغلی خویش، از سن سی و پنج تا پنجاه سالگی پرداخته و در نتیجه، اثری خواندنی را در اختیار مخاطب قرار می دهد.

وی تمامی مشاغلی را که در طی این بخش از عمر پر ثمر خود تجربه نموده، به طور مفصل توضیح داده، از شکست ها و سردرگمی هایش در این دوره از عمر خویش برای خواننده سخن گفته و با به اشتراک گذاشتن خاطرات ارزشمند و آموزنده اش، او را با لحظه لحظه های روزهای گذشته اش همراه می سازد. صمیمیت و صداقت و لحن گرم به کار رفته در بیان مطالب، تاثیر عمیقی بر قلب و روح مخاطب گذاشته و ارتباط نزدیکی را با وی برقرار می کند.

بخشی از کتاب ابوالمشاغل

فصل سوم

«کوه را بر دوش خود، از کوه بالا می برم»

سال های پنجاه و سه تا پنجاه و پنج، سال هایی است عسلی و به یادماندنی؛ سال های حرارت سال های خواب های خوب کوتاه، سال های آسمان روشن آفتابی، پرواز، اوج، خنده، موج، نگاه، و آواز... سال هایی که آن نویسنده ی کوچک گم نام، با لبخندی غرور آمیز، به دست وظیفه شناس و پر کار و صبور خود – که قلمی در آن است و جمله هایی را به زحمت پیش می راند – نگاه می کند و زیر لب – انسان که به دیوانگی متهم نشود – می گوید: آهای بچه جان! خوش حال باش! راضی باش! سپاس گزار باش! عاقبت، قبولت کردند. عاقبت جوازت دادند که بمانی، که کار کنی، که بجنگی، که پیش بروی ...

- اما هنوز خیلی ها قبولم ندارند، مرد! بی جهت، خیالات برت ندارد و اسب خود باوری هم.

- نه، نه ... مطمئن باش که هم چنان صبور و پر کار خواهم ماند؛ اما در باب این که گفتی «خیلی ها قبولم ندارند» باید بدانی که تا بوده چنین بوده. آن کس که صاحبان همه ی آرمان ها و اعتقادات تاییدش می کنند، بی شک در آرمان و اعتقادش نقصی هست؛ و یا زیرکانه، دودوزه می بازد.

- بله .. اما بعضی ها هم فراسوی آرمان ها قرار می گیرند.

- زمان، آن ها را به آن جا می رساند – فقط. خب، حالا به من بگو بعد از این سال های سخت طولانی که پر کوب و کشت، شب و روز کار کردی، یک مرخصی کوتاه نمی خوای!

- نه، نه ... خواهش می کنم اجازه بده، باز هم، شب و روز، پر کوب و بکش کار کنم؛ خواهش می کنم!

- خواهش لازم نیست. اجازه ی من هم دست توست ... اما، واقعا حق ماست که کمی استراحت کنیم؛ حق واقعی من و تو است: یک خواب خوش بلند – بی نهیب دائم وجدان که «برخیز! دیر شد»؛ یک شب، از سر شب تا صبح دیر دیر در رخت خواب ماندن، و حتی بعد از بیدار شدن هم ماندن و غلتیدن و به صداهای زندگی گوش سپردن؛ یک ماه ... نه، یک هفته ... دو روز، دو روز، فقط دو روز، بی کار و بی عار و بی خیال ول گشتن ... این مغزه خسته را هم، لحظه ای، آزادی دادن ...

- نه، نه ... اصرار نکن که خستگی وسوسه ام می کند – به قدر کافی. اما بزرگ ترین لذت برای من، بزرگ ترین پاداش به من، همین است که بگذاری باز هم کار کنم. قلم را از من بگیری، رک و راست به تو می گویم که دق مرگ خواهم شد، و این، گناهش به گردن تو است، می فهمی؟ مگذار که خستگی تن، خستگی روح، بیافریند؛ مگذار!

- خدا لعنت کند بچه جان! کاش رضا می دادی که چند صباحی تعطیل کنیم. من دلم لک زده برای یک خواب طولانی و بی دغدغه...

- دلت با همین لک، زیر خاک خواهد رفت. مطمئن باش!

- خدا باز هم لعنتت کند که واقعیت را این طور بی پرده می گویی و شیرین تر رویای شخصی مرا...

خرید کتاب ابوالمشاغل

کتاب ابوالمشاغل اثر نادر ابراهیمی از انتشارات روزبهان، به همراه سایر کتاب های داستان را از فروشگاه اینترنتی کتابانه خریداری نمایید.

فهرست

پیش گفتار

فصل اول. جمع و تفریق خیلی ساده همراه با قدری ضرب و یک عدد تقسیم (ادلانه و غیر اعشاری)

فصل دوم. روی زیاد. چه کارها می کند واقعا

فصل سوم. کوه را بر دوش خود، از کوه بالا می روم

فصل چهارم. ته مانده های فصل های دوم و سوم

فصل پنجم. ناگهان یک روز صبح یک غول کامل امریکایی وارد صحنه ی کارزار می شود

فصل ششم. دیگر هرگز آواز نخوام خواند

فصل هفتم. سال های سخت، سخت ترین سال ها، سال های خوب، خوب ترین سال ها...

فصل هشتم. فقط چند کلمه باقی مانده است فقط چند کلمه

• نویسنده: نادر ابراهیمی
• انتشارات: روزبهان