loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب قرار نبود | هما پوراصفهانی

5 / 4
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

درباره‌ی کتاب قرار نبود اثر هما پوراصفهانی

کتاب قرار نبود، یک رمان ایرانی، و در عین حال خواندنی و عاشقانه می‌باشد. شخصیت اصلی داستان، "ترسا"، دختری زیبا، مغرور و جذاب است که سال‌ها پیش مادرش را از دست داده و حالا همراه با پدر در خانه‌ی "عزیز جون"، مادربزرگش زندگی می‌کند. او خواهری نیز دارد که متاهل بوده و با همسرش روزگار می‌گذراند.

"بنفشه" و "شبنم"، دو دوست صمیمی و همراه همیشگی ترسا هستند که ارتباط بسیار نزدیکی با وی دارند. این دختران، هر سه پشت کنکوری بوده و برای موفقیت در آزمون سراسری سخت تلاش می کنند تا این که نتایج آزمون اعلام می گردد. بنفشه در رشته ی ژنتیک و شبنم نیز در رشته ی داروسازی پذیرفته می شود اما در کمال ناباوری، نام ترسا در میان پذیرفته شدگان به چشم نمی خورد. عدم قبولی در کنکور، باعث می گردد که دختر قصه، به اهداف بزرگ تری که پیش از این در سر می پرورانده، فکر کرده و مصمم تر از گذشته بر تصمیم خود اصرار ورزد.

او همواره آرزو داشت که به کانادا مهاجرت نموده و در آن جا به ادامه ی تحصیل بپردازد اما مشکل بزرگی بر سر راهش قرار داشت؛ این مشکل، مخالفت های پی در پی و پابرجای پدر بود. او به هیچ وجه به رفتن دخترش رضایت نمی داد. بنابراین ترسا و دوستانش جهت تحقق بخشیدن به رویای رفتن به کانادا، نقشه هایی طراحی کردند؛ غافل از این که دست تقدیر، سرنوشتی دیگر را برای او رقم زده است.


بخشی از کتاب قرار نبود

صدای آهنگ آنشرلی که بلند شد چشمای منم باز شد. اولین حسی که داشتم حس سر درد شدید بود! قیافه م رو در هم کشیدم و دوباره چشمام رو بستم. هم زمان دستم رو از زیر پتو بیرون آوردم و روی عسلی کنار تخت کشیدم. صدا لحظه به لحظه داشت بلند تر می شد و من لحظه به لحظه عصبی تر. بالاخره دستم خورد به گوشیم. چنگش زدم وکشیدمش زیر پتو. یکی از چشمامو دوباره و به زور باز کردم و دکمه قطع صدا رو زدم. صدا خفه شد. نمی دونم چرا آهنگی رو که این قدر دوست داشتم گذاشته بودم برای آلارم گوشیم.

دیگه داشتم از این آهنگ متنفر می شدم. ساعت چند بود؟ هفت صبح. لعنتی! خوابم می یومد دیشب تا صبح فیلم دیدم و تازه دو سه ساعت بود که خوابیده بودم. این چه قرار کوفتی بود که من با دوستام گذاشته بودم؟ انگار مشکل روانی داشتم! خواستم بی خیال همه قول و قرارار به خوابم ادامه بدم، ولی با یه ذره فکر به این نتیجه رسیدم که اگه بخوبام حکم مرگم رو امضا کردم! پس بی خیال ادامه ی خواب شیرینم شدم و با غر غر لب تختم نشستم، پاهامو آویزون کردم و کش و قوسی به بدنم دادم.از جا بلند شدم و در حالی که لی لی می کردم تا خورده چیپس هایی که از دیشب کف اتاق پخش شده بود و حالا چسبیده بود به پام جدا بشه. کنار پنجره رفتم و با ضرب بازش کردم. باد خنک توی صورتم خورد و لرزم گرفت. با خشم خم شدم و چیپس ها را از پام جدا کردم و غر غر کردم:

- لعنتی!

تکیه کلامم بود این کلمه! لعنتی! صدای زنگ گوشیم بلند شد. این بار آهنگ ملایمی از سنفونی خوشگل پیانوی استاد انوشیروان روحانی بود. لب تخت نشستم و گوشی رو که زیر بالش چپونده بودم در آوردم. صورت دلقکی بنفشه روی صفحه چشمک می زد گوشی رو در گوشم گذاشتم و گفتم:

- بنال ...

- اه باز تو صبح زود پاشدی اعصابت مثل چلغوز شد؟

- هر چی باشم بهتر از توام که ...

- من که چی هان؟

خندیدم و گفتم:

- قیافه ات شبیه چلغوزه!

تیکه کلامم رو سریع دریافت کرد و صدای جیغ جیغویش بلند شد:

- بی نزاکت! تو هنوز اون عکس روی گوشی درپیتت رو عوض نکردی؟ من می دونستم این عکس آتو می شه تو دستای توی.

خوابیدم روی تخت و بی خیال جیغ جیغاش گفتم:

- بنفشه جون بابات حال ندارم از خونه بیام بیرون. تازه حالا از اتاق که برم بیرون اعصابمم خراب می شه، چون با بدختی باید ماشین دودر کنم.

- ترسا خیلی خری! هیجانش به روزنامه اشه!

- آخه عهد بوق ...

صدای بوق پشت خطی مانع از ادامه حرفم شد. بنفشه گفت:

- صدات قطع شد.

- حرف نزن بابا پشت خطی دارم.

بنفشه رو گذاشتم تو لیست انتظارو و جواب شبنمو دادم:

- هان؟

- هان و ... لا اله الا الله... اول صبحی گوشی رو بر می داری بگو جونم، تا منم فیضی از اون صدای ناز تو ببرم...

- شبنم! استغفرالله!

غش غش خندید و گفت:

- چی کاره ای؟

- والا اگه شما دو تا عقب مونده اجازه بدین من بلند شم یه آب تو این صورت پر از خوابم بزنم. بعدم یه چیزی کوفت کنم و بیام.

- اووه اون وقت دیگه لاشه روزنامه هم بهمون نمی رسه.

- نرسه به درک! انگار دارن تو عهد میرزا کوچک خانوم سیبیلو زندگی می کنن. لا گور کنم شما رو الهی. هر چی می خوام در دهنم بسته بمونه نمی ذاری... برو کاراتو بکن بذار منم به کارام برسم…

کتاب قرار نبود به قلم هما پوراصفهانی توسط انتشارات سخن به چاپ رسیده است.

 

 

  • نویسنده: هما پوراصفهانی
  • انتشارات: سخن

 

 



درباره هما پوراصفهانی نویسنده کتاب کتاب قرار نبود | هما پوراصفهانی

هما پوراصفهانی رمان‌نویس و روان‌شناس پرتلاش معاصر و خالق چندین رمان در ژانر‌های عاشقانه است که با استقبال خوبی از طرف مخاطبان، خصوصاً نسل جوان مواجه شده است. از جمله آثار هما پوراصفهانی می‌توان به سیگار شکلاتی و قرار نبود اشاره کرد. ...

نظرات کاربران درباره کتاب قرار نبود | هما پوراصفهانی


دیدگاه کاربران

زهرا اگهی
28 / 8 / 1402
واقعا جزو قشنگ ترین ها و بهترینها هستنش این کتاب... قرارنبود توسکا جدال پرتمنا روزهای بارونی همه باید به همین ترتیب پشت سر هم خوانده شوند واقعا عالیه

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل