کتاب انسان، جنایت و احتمال | نادر ابراهیمی

درباره‌ی کتاب انسان، جنایت و احتمال اثر نادر ابراهیمی

کتاب "انسان، جنایت و احتمال" داستانی بلند با محتوایی جنایتی است که حکایتی مهیج و پر رمز و راز را روایت می‌کند. به طور کلی، بنا بر اظهارات شخصی نویسنده، ایده‌ی طرح این قصه، از آگهی روزنامه‌ای در رابطه با احتمال قتل زنی توسط همسرش آغاز می‌گردد. "سید باباخان"، مردی روستایی و شخصیت اصلی قصه، در کنار همسرش، "فاطمه" روزگار سختی را سپری می‌نماید.

مدت نه سال از ازدواج این دو زوج می گذرد اما هیچ فرزندی نداشته و اختلاف های فراوانی را با یک دیگر دارند به طوری که سید باباخان چندین بار به دادگاه خانواده مراجعه نموده و درخواست طلاق می دهد اما علی رغم میل او، قاضی حکم طلاق را صادر نکرده و از همین روی به ناچار، زندگی مشترک شان ادامه می یابد. در روستای محل سکونت این زوج، زلزله ای رخ داده و خسارت های جانی و مالی گسترده ای را بر جای می گذارد.

بسیاری از افراد، خانواده و اقوام خود را از دست می دهند و عزادار می شوند. در این میان، سید باباخان از فرصت سوء استفاده کرده، فاطمه را به قتل رسانده و در زیر آوار پنهان می کند. پزشک آبادی به هنگام بررسی اجساد، وقتی به جسم بی جان زن مذکور نظری می اندازد، احتمال می دهد که زن به قتل رسیده و قاتل با ظاهرنمایی بر جنایت خود سرپوش گذاشته و آن را مخفی نموده است. بنابراین ماجرا را به ماموران پلیس گزارش کرده و خواستار پیگیری موضوع می شود. سید باباخان، اولین مظنون پرونده ی مذکور می باشد که قتل را بر عهده نگرفته و آن را انکار می کند.

بخشی از کتاب انسان، جنایت و احتمال نادر ابراهیمی

دهکده ای در سکوت.

دهکده ای در تابوت.

و مرگ، بر تمامی اندام دهکده فرو افتاد.

ناگهان، صدای ضجه ی زنی، سکوت را هم چون یک دیوار شیشه ای عظیم فرو می ریزد.

- نه ... نه ... آخ رچطور ممکن است آدم سه تا بچه و شوهرش را با هم از دست بدهد؟ ای خدا، ای خدا، ای خدابی بی رحم، ای ظالم، ای ... بچه های من، بچه خهای معصوم و بی گناه من، بچه های عزیز من! من بچه هایم را می خواهم. من شوهرم را می خواهم. وای وای وای ... تو کشتی، تو کشتی، ای خدای بی رحم، چرا؟ چرا؟ چرا بچه های مرا کشتی؟ تو کشتی... تو کشتی ...

و مردی پیر و شکسته، در همین لحظه می خندد، باز می خندد، باز می خندد، ناگهان صدای دردبار خنده به های های گریه بدل می شود.

- حسشینم کو؟ حسینم کو؟ حسینم کو؟ حسین! بیا بیرون، بیا از آن زیر بیرون! بیا، بیا پدر پیرت را تنها نگذار ... حسین ...

و در همین لحظه برق تبری، در پناه دیواری زیر نور بدر. و صدای ناله یی بسته و ناتمام.

- «کشتمش؛ حالا می برمش زیر یک دیوار و ... »

و سپس، صدای تبر، تبر، تبر

و صدای فرو ریختن یک دیوار.

«آه ... چه آسوده شدم ...»

و باز، صدای زنی که فریاد می کشد: ای ظالم، ای ظالم، ای ظالم؛ و صدای مرد پیر: حسینم کو؟ حسینم کو؟

- دست نگه دارید!

- چشم آقای دکتر.

مردی که تبری در دست دارد کنار می ایستد. مرد دیگری بیلش را روی شانه می گذارد. دکتر خم می شود و سر زنی را به دقت نگاه می کند. سر، شکاف خورده است. پزشک، شکاف را معاینه می کند و دیوار فرو ریخته را نگاه. مشتی از خاک سست و نرم دیوار را در دست می گیرد، و باز به شکاف سر زن خیره می شود و آن را لمس می کند.

- این زن را کشته اند.

مردی که تبر در دست دارد خم می شود و متحیر نگاه می کند.

- شوهرش سید باباخان است.

- کجاست؟

- معلوم نیست آقای دکتر. شاید زیر آن دیوار!

- نه، دیروز غروب این جا بود.

- می دانست که زنش مرده؟

- حتما می دانست

***

- حتما؟ شما چطور می توانید با این اطمینان بگویید که سید بابا خان از مرگ زنش با خبر بوده، آقای دادستان؟ آیا اظهارنظر یک مرد روستایی – که ما هیچ گونه اطلاعاتی از رابطه اش با سید باباخان و با فاطمه نداریم – برای چنینی ادعایی کافی است؟ شما پایه های استدلال تان را برای محکوم کردن موکل من بر روی مساله یی می گذارید که امکان دارد باطل باشد. بدیهی است که اگر شما از این جا آغاز کنید که موکل من از مرگ همسرش خبر داشته، دیگر جایی برای دفاع قطعی از او باقی نمی ماند. آقای رییس، اجازه بدهید من از سید باباخان سوالی بکنم.

- بفرمایید!

- سید باباخان شما می دانستید که زن تان بر اثر زلزله کشته شده؟

***

- آقایان و خانم ها! من از شما خواهش می کنم به این جنایت یا به این واقعه فکر کنید. این یک جنایت عادی نیست. این جنایتی مثل همه ی جنایت ها نیست. در آن، چیزی هست...

خرید کتاب انسان، جنایت و احتمال

کتاب انسان، جنایت و احتمال اثر نادر ابراهیمی از انتشارات روزبهان، به همراه سایر کتاب های رمان را از فروشگاه اینترنتی کتابانه خریداری نمایید.

فهرست

من از سید باباخان دفاع می کنم

بررسی های نخستین

آیا جنایتی اتفاق افتاده؟

پیش داوری های یک قاضی

دانگ من و شما

وکیل در جای دادستان

• نویسنده: نادر ابراهیمی
• انتشارات: روزبهان