درباره کتاب می اندیشم، پس بازی می کنم
پیرلو مردم را دور هم جمع می کند چون او خود فوتبال است. ماهرترین بازیکن در نوع خود، هرگز اشتباه بزرگی نمی کند، او ذات فوتبال است. برای همین به عنوان یک استعداد جهانی شناخته می شود، بازیکنی که هر ضربه اش به توپ حاوی پیغامی است.
پیغامی که می گوید حتی مردان معمولی هم می توانند استثنایی باشند.
درون زمین هیچ سهل انگاری از او سر نمی زند. کمتر بازیکنی توانایی انجام کارهایی که او انجام می دهد را دارد. تعجبی ندارد که در پایان هر بازی ایتالیا، صف بازیکنان تیم حریف بیرون رختکن می خواهند پیراهن خود را با او عوض کنند، حتی حریفان هم عاشقش هستند.
برشی از متن کتاب می اندیشم، پس بازی می کنم
اولین فصلم در اینتر زیاد بازی کردم. پیش فصل بسیار عالی بود و جی جی سیمونی کلی به من بازی داد، هم به عنوان بازیکن ثابت و هم جانشین. میرکا لوچسکیو بیشتر به بازیکنان مسن علاقه داشت لوچیانو کاستلینی، فکر می کرد خوبم، در حالی که روی هاچسون اسمم را اشتباه تلفظ می کرد و من را پیرلا (آشغال کله) صدا می زد، احتمالا بیشتر از بقیه مربیان به ذات من پی برده بود! موراتی چهار مربی در آن فصل عوض کرد. در همین دوران بود که دچار میگرن و فراموشی شدم. صبح ها از خواب بیدار می شدم و یادم نمی آمد مربی ام که بوده است و همچنان در جهل توام با شادکامی لبخند می زدم .
سردرگم اما لبخند به لب! سال بعد لیپی را آوردند، تمام پیش فصل زیر نظر او بودم اما بعد من را به کناری کشید و نصیحتی صمیمانه کرد:« آندره] به خاطر خودت باید بری و جای دیگری بازی کنی حداقل برای یک فصل. کمی تجربه کسب کن، باعث پیشرفتت می شه، خواهی دید.» به رجینا رفتم و البته که خیلی چیزها آموختم. به صورت دقیق تر آموختم که چگونه مسئولیت پذیری بیشتری داشته باشم و چگونه در گل و لای بجنگم. و...
(ANDERA PIRLO) نویسنده: آندره پیرلو ترجمه: ماشااله صفری انتشارات: گلگشت
نظرات کاربران درباره کتاب می اندیشم، پس بازی می کنم
دیدگاه کاربران