کتاب روز سیاوش - شکرخدا گودرزی

معرفی کتاب روز سیاوش اثر شکرخدا گودرزی

داستان سیاوش یکی از جذاب  ترین و شور انگیزتزین داستان ‌های شاهنامه است. سیاوش فرزند کاووس، شاه سلسله کیانی است که پس از تولد، رستم او را به زابل برده، رسم پهلوانی، فرهیختگی و رزم به او می آموزد. در بازگشت، سودابه، همسر کاووس شاه، به سیاوش دل می بندد، چنان که در نهان، پیکی به سوی سیاوش می فرستد و او را به شبستان شاهی فرا می خواند؛ سیاوش نمی پذیرد. روز دیگر، سودابه نزد شهریار رفته و از وی دستوری می خواهد که سیاوش را به شبستان بفرستند تا وی از میان دختران همسری برای خود برگزیند. سیاوش به ناچار به شبستان می رود و باز هم با ابراز شیفتگی سودابه روبرو می شود. این اتفاق باز هم تکرار می شود اما سیاوش که آزرم و حیا و پاکدامنی آموخته است، تن به گناه نمی سپارد و به همین دلیل از جانب سودابه متهم می شود. سیاوش برای اثبات بی گناهی خویش از میان آتش می گذرد و از این آزمایش سرافراز بیرون می آید. پس از چندی، داوطلبانه از جانب پدر برای مقابله با افراسیاب به سوی توران زمین می رود. افراسیاب گروگان هایی را به نزد او می فرستد و سیاوش صلح را می پذیرد. از دیگر سو، کاووس از سیاوش می خواهد که گروگان ها را بکشد اما سیاوش نمی پذیرد و به ناچار به توران (سرزمین افراسیاب) پناه می برد. در آن جا با حریره ، دختر پیران ویسه و فرنگیس، دختر افراسیاب ازدواج می کند. از حریره فرود و از فرنگیس، کی خسرو زاده می شود. سیاوش دو شهر گنگ دژ و سیاوش گرد را در توران بنا می نهد و به فردی بزرگ و قدرت مند در میان تورانیان بدل می شود. این امر حسادت بسیاری را بر می انگیزد و فتنه های بسیاری از سوی بخیلان و دشمنانش به پا می شود که در نهایت به تحریک گریسوز، میانه  سیاوش و افراسیاب به تیرگی می گراید و سرانجام خون او در غربت و بی گناهی ریخته می شود و رستم و کی خسرو به خون خواهی او به پا می خیزند.

برشی از متن کتاب

سایه ای از سه سردار که در حال شکار هستند. سایه ها به یکباره، ناپدید می شوند. زنی هراسان می گریزد. مردی ناسزاگویان دنبال اوست. تعقیب و گریز او و مرد ادامه پیدا می کند. تا اینکه سرداری غرق رزم افزار دنبال اوست. مرد در جایی پناه می گیرد، زن از سویی دیگر وارد می شود، مرد متوجه سرداری دیگر می شود که به دنبال زن است. زن می گریزد به سویی دیگر و سردار سوم راه بر او می بندد. زن عقب عقب می رود و در مرکز دشت قرار می گیرد. سه سردار او را محاصره می کنند. مرد پنهان شده نظاره می کند. هر کدام دست به کمند می برند. کمند می تابانند تا زن را بگیرند. زن از سه طرف اسیر کمند می شود. گاه به این سو و گاه به آن سو کشیده می شود. بالاخره در میانه به زمین می خورد. سه سردار بالای سر او ایستاده اند با شمشیرهای آخته! سه سردار به زن حمله می کنند. مرد از گوشه ای که پنهان بود می گریزد! سرهایشان به هم می خورد سه نفرشان پس می افتند. برمی خیزند و شمشیر بر یکدیگر می کشند، زن نظاره گر است] سردار اول: اول من دیدمش! سردار دوم: نه من دیدم! سردار سوم: بیهوده مگو! نخست اسب من اینجا رسید! سردار دوم: نخجیرجوی بودم. این غزال زیبا صید من است! سردار اول: کژگویی شایسته سرداری چون گیو نیست! شکار من است این آهو! سردار سوم: در عجبم از گیو و طوس که برای تصاحب غنیمت دیگری پرخاشجویی می کنند!

نویسنده

شکرخدا گودرزی، مدرس، کارگردان، نویسنده و بازیگر سینما و تئاتر است که در سال 1339 در شهر بروجرد متولد شد. وی بازیگر نقش سید روح الله خمینی در سریال معمای شاه بوده است. او لیسانس کارگردانی از دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران با احراز رتبه اول و فوق لیسانس کارگردانی از دانشکده تربیت مدرس را داراست. او به عنوان کارگردان در نمایش های زیادی از جمله: پرواز را به خاطر بسپار، توده هیزم، کیست این پنهان مرا، ایران، نیرنگ های اسکاپن، خورشید بانو، استخوان های طلایی و ... فعالیت داشته؛ همچنین در مقام بازیگری در نمایش های: زیباترین سکوت، شبی در تهران، کیست این پنهان مرا، آوای سرخ و ... و در کارهای سینمایی و تلویزیونی در فیلم های: جایی برای زندگی، شب دهم، همسایه ها، مسافر سپیده دم، مثل یک پروانه و ... به نقش آفرینی پرداخته است. وی همچنین به عنوان داور، دبیر و منتقد در جشنواره های متعددی حضور داشته است. از دیگر آثار او می توان: مجموعه شعر رویای خدایان کوچک، مجموعه شعر کوچ، مجموعه شعر می خواهم به کودکی ام بازگردم، نمیش نامه بهرام چوبین، نمایش نامه مردی برای تمام فصول و نمایش نامه سیمرغ و سهرود را نام برد.

نویسنده: شکرخدا گودرزی انتشارات: نگاه معاصر