کتاب من امام سجاد (ع) را دوست دارم، جلد ششم از مجموعه ی من اهل بیت را دوست دارم ، اثر غلامرضا حیدری ابهری و تصویرگری معصومه حاجی وند از انتشارات جمال به چاپ رسیده است.
این جلد اختصاص به زندگی امام سجاد چهارمین امام شیعیان دارد. پدرشان امام حسین و مادرشان بانویی ایرانی به نام شهربانو بودند. ایشان در زمان واقعه عاشورا در سال 61 هجری در بستر بیماری بودند وقادر به نشستن و راه رفتن نیز نبودند. آن حضرت پس از اسارت در شهر دمشق و در کاخ یزید به سخنرانی پرداختند به حدی که حاضرین از مجذوب صحبت های ایشان شده و گریستند و یزید از این موضوع به قدری عصبانی شد که دستور داد نگذارند امام به صحبت هایش ادامه دهد. اخلاق و رفتار امام با مردم و دیگر جانداران و نحوه ی عبادت و دعاهای ایشان از دیگر مطالب کتاب می باشد.
مجموعه ی 14 جلدی " من اهل بیت (علیهم السلام) را دوست دارم " با هدف آشنایی کودکان با پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد (ص) و دختر گرامی ایشان حضرت فاطمه (س) و دوازده امام شیعیان از امام علی (ع) تا امام زمان (عج) به نگارش در آمده است. در هر یک از جلد های آن که به زندگی یکی از این بزرگواران اختصاص دارد مخاطب کودک و نوجوان با ولادت، دوران کودکی، والدین و نحوه زندگی شان آشنا می شود. حکومت ها و حاکمان هم عصر با آن ها دوران جوانی و بزرگسالی و نحوه ی شهادت این عزیزان از دیگر مطالب این مجموعه به شمار می آید. در صفحه ی انتهایی هر جلد کودکان به طور اختصار با نام، لقب، کنیه، محل تولد و زمان شهادت این بزرگواران آشنا می شوند، همچنین سه سخن از معصومی که آن جلد به ایشان اختصاص دارد در این صفحه به چاپ رسیده است. تمام جلدهای این مجموعه با تصاویر رنگی و زیبا تصویرگری شده است. این مجموعه در کتاب نامه ی رشد آموزش و پرورش به عنوان اثری مناسب برای گروه سنی 8 تا 12 سال معرفی شده است.
برشی از متن کتاب
من امام سجاد (علیه السلام) را دوست دارم. امام سجاد (علیه السلام) چهارمین امام ما شیعیان است. پدر ایشان امام حسین(علیه السلام) و مادرشان زنی ایرانی به نام «شهربانو» بود. سجاد یعنی کسی که زیاد سجده می کند. به امام سجاد(علیه السلام) «زین العابدین» هم می گویند. زین العابدین یعنی کسی که زینت عبادت کنندگان است. پادشاهان روزگار امام سجاد(علیه السلام)، از ستمگرترین پادشاهان بودند. آنان با فرزندان پیامبر و پیروان اهل بیت، به شدت مبارزه می کردند و با کمترین بهانه ای، شیعیان را در سیاه چال ها می انداختند و می کشتند. پادشاهان افراد شراب خوار بودند و به احکام دین اهمیت نمی دادند. امام سجاد(علیه السلام) از دست آن ها سختی های زیادی کشید. در روز عاشورا که امام حسین(علیه السلام) شهید شد، امام سجاد(علیه السلام) نیز در کربلا حضور داشت. امام سجاد(علیه السلام) در آن روز بیمار بود و برای همین به میدان جنگ نرفت. ایشان به قدری بیمار بود که نمی توانست بنشیند یا راه برود. خدا می خواست امام سجاد(علیه السلام) زنده بماند تا راه پدرش امام حسین(علیه السلام) را ادامه بدهد. بعد از جنگ تعدادی از دشمنان می خواستند امام سجاد(علیه السلام) را شهید کنند؛ امام حضرت زینب(علیه السلام) جلوی آن ها را گرفت. دشمنان پس از حادثه ی عاشورا، اهل بیت(علیه السلام) را اسیر کردند و به شهر دمشق بردند. دمشق، پایتخت حکومت یزید بود. امام سجاد(علیه السلام)، در کاخ یزید شجاعانه سخنرانی کرد و خاندان پیامبر(علیه السلام) را معرفی نمود و در باره ی تلاش آن ها در راه اسلام گفت. مردم شهر دمشق، تازه فهمیدند که این اسیران مظلوم، فرزندان پیامبر(علیه السلام) هستند. از سخنان امام سجاد(علیه السلام) همه به گریه افتادند و به شدت اشک ریختند. یزید هم عصبانی شد. خیلی ترسید که آبرویش برود. برای همین، دستور داد نگذارند امام به صحبت هایش ادامه بدهد. امام سجاد(علیه السلام) هیچ وقت حادثه ی عاشورا را فراموش نکرد. او تا آخر عمر از این حادثه ی بزرگ سخن می گفت و یاد آن روز را زنده نگه می داشت. امام سجاد(علیه السلام) نگاهش به آب که می افتاد، گریه می کرد. وقتی از ایشان می پرسیدند: «چرا گریه می کنید؟» می فرمود: «در روز عاشورا به حیوانات و درندگان اجازه دادند آب بنوشند؛ ولی به پدرم اجازه ندادند.» روزی یکی از دوستان امام به او گفت: «چرا غم و اندوه شما درباره ی عاشورا تمام نمی شود؟» امام فرمود: «جلوی چشم من، پدر، برادر، عمو و هفده نفر از بستگانم را کشتند. چه طور غم و اندوه من تمام شود؟» امام سجاد(علیه السلام) بسیار خوش اخلاق بود و خودش را برتر از دیگران نمی دانست. وقتی سوار بر اسب از کوچه ای می گذشت، به مردم پیاده نمی گفت کنار بروند و به او راه بدهند. او می فرمود: «راه مال همه ی مردم است و من حق ندارم دیگران را کنار بزنم تا خودم بروم.» در مسافرت ها به کسی نمی گفت از خانواده پیامبر است تا کسی به خاطر او به زحمت نیفتد و نخواهد به احترام پیامبر کارهای او را انجام دهد.
نویسنده
" غلامرضا حیدری ابهری " در سال 1348 هجری شمسی در شهر تهران به دنیا آمد. تحصیلات دورة ابتدایی و راهنمایی را در همین شهر گذراند. به خاطر علاقه به علوم دینی، تحصیلات دورة دبیرستان را نیمه تمام رها کرد و به شهر قم رفت. در مدارس علمیه قم، تحصیل علوم دینی را آغاز کرد و از اساتید بزرگ حوزه بهره برد. او هم زمان با تحصیل، نویسندگی را نیز تجربه کرد. اولین اثر او در سال 1374 منتشر شد. از آن به بعد نیز آثار متنوعی را پدید آورد. البته او چندین اثر ادبی و تاریخی و حدیثی را نیز برای بزرگسالان نوشته است. برخی آثار وی از سوی جشنوارههای مرتبط با کتاب هم برگزیده شدهاند.
(معرفی شده در کتاب نامه آموزش و پرورش - گروه سنی 8 - 12 سال) نویسنده: غلامرضا حیدری ابهری تصویرگر: معصومه حاجی وند انتشارات: جمال
نظرات کاربران درباره کتاب من امام سجاد (ع) را دوست دارم (من اهل بیت را دوست دارم 6)
دیدگاه کاربران