درباره کتاب هم دل
هوا گرگ و میش بود که از خواب پرید. بعد از مدت ها خواب مادرش رو دیده بود. ولی هر چی فکر کرد نتونست به یاد بیاره چه خوابی دیده. توی رختخوابش غلت زد و سعی کرد دوباره بخوابه ولی دلتنگی مادرش مانع از خواب دوباره بود. ناخودآگاه چهرۀ یلدا رو با چادر نمازش با تصویری که از مادرش به یاد داشت مقایسه می کرد. اون هم وقتی چادر نماز سر می کرد مثل یلدا چهرۀ درخشانی پیدا می کرد، بالاخره نزدیک ساعت هفت بود که بلند شد و لباس پوشید. قبل از این که بیرون بره پولی رو که شب قبل به یلدا گفته بود روی میز نهارخوری گذاشت و رفت. (گزیده ای از متن)
نویسنده: سیما سروشه انتشارات: حکایتی دگر
۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل
نظرات کاربران درباره کتاب هم دل
دیدگاه کاربران