درباره کتاب شاید فردا
نام کوچه درست بود وارد که شد، پلاک ها را نگاه کرد تا انتهای کوچه باید می رفت. دلش شور می زد و می ترسید نتواند حرف بزند تنها چیزی که در آن لحظه به خاطر داشت و امیدوارش می کرد حرف شفیعی بود که گفته بود: وقتی حرف می زنی فکر کن بیشتر از همه میدونی.
حداقل در آن لحظات این احساس را داشت او می توانست احساس هاشم زمانی و علاقه اش را درک کند حتی زن بودن منیره باعث می شد تمایلات یک زن را به زندگ بشناسد و ارزیابی کند او با احساس کودکانه آرزو هم آشنا بود. یتیمی را خودش تجربه کرده بود پس می توانست حرف بزند مقابل خانه که رسید کمی توقف کرد خانه ای دویست متری به نظر می رسید. نیم نگاهی به سر و وضع خانه انداخت در مقابل خانه آن ها مثل کاخ بود.
خرید کتاب شاید فردا
برای خرید کتاب شاید فردا اثر فاطمه حاجی بنده از نشر پاسارگاد میتوانید به سایت کتابانه مراجعه نمایید.
نظرات کاربران درباره کتاب شاید فردا
دیدگاه کاربران