درباره کتاب قصه ها خاطره نیست
زمینی
و امشب بی منم اما کجایی؟
میان ظلمتی یا روشنایی؟!
به راهت تک چراغی هست آیا،
و یا غرق سیاهی، بی صدایی؟!
به دستت، دست مهری می فشارد
و یا چون شاخه ی خشکی رهایی؟!
لبانت را لبی می جوید از عشق،
و یا لب بسته ای، بی همنوایی؟!
به ماه آیا نگاهت هست اینک،
که من خیره شدم در چشمهایی؟!
امیدم تا در آن رویت ببینم،
که شاید تو هنوز بیدار جایی؟!
نگاهم کن!
نگاهم کن ، عزیزم!
زمین هستم، کنارت، زیر پایی... (برشی از متن)
شاعر: سیامک مظلومی انتشارات: حریم دانش
نظرات کاربران درباره کتاب قصه ها خاطره نیست
دیدگاه کاربران