محصولات مرتبط
کتاب سه بار خوش شانسی نوشته ی شیلا ترنیج و ترجمه ی مرجان مهدی پور توسط نشر افق به چاپ رسیده است.
داستان کتاب درباره ی " موززلوبی " دختر باهوش 11ساله است که در شهر " توپلولندینگ " زندگی می کند. او در نوزادی، مادر خود را در سیل و توفان از دست داده و مردی به نام " کلنل " او را پیدا و جانش را نجات داده است. کلنل به همراه همسرش خانم " لانا " از او مراقبت می کنند. " مو " از کودکی همیشه دنبال مادر خود می گردد و برایش نامه می نویسد. آن ها یک کافه کوچک نیز دارند که اهالی شهر برای صرف صبحانه و ناهار به آن جا می روند. همه اهالی شهر " مو " را دوست دارند و مو در همه کارها کمکشان می کند. اما زندگی یکنواخت و آرام او از روزی که کاراگاهی به نام " جو " وارد شهر می شود به پایان می رسد. او برای تحقیق درباره ی قتلی که در شهر نزدیک به آن ها انجام شده به کافه آن ها می آید و با همه اهالی شهر، آقای جسی، " دیل " (دوست مو) و خانم " لانا " (مادر دیل) و .. آشنا می شود. چند روز بعد در صبح آرام و دلنشین خبر می رسد که آقای جسی یکی از اهالی شهر به قتل رسیده. " مو " و " دیل " که عاشق کارگاه بازی بودند ماجرا را دنبال می کنند تا شاید قاتل را پیدا کنند در این بین شاهد ماجرا های عجیب از اتفاقات شهر، مانند توفان ، دزدی و ... می شوند و خودشان را درگیر ماجرا ها و اتفاقات خطرناکی می کنند..
برشی از متن کتاب
ما در خانه ی آقای جسی منتظر بودیم تا توفان تمام شود. خانم " لانا " و من روی کاناپه ی چهارخانه و بی ریخت آقای " جسی " نشستیم. هر چقدر به خانم لانا نزدیک می نشستم هر چقدر دست هایش را می گرفتم هر چقدر به صدایش گوش می دادم باز هم انگار بس نبود او برای ما تعریف کرد که چطور اسلیت او را دزدیده چطور او و کلنل به کمک هم دست های کلنل را باز کرده اند تا بتواند فرارکند. بعد رو به کلنل گفت: « وقتی دیدم دیگر به سراغ من نیامدی حدس کردم که....
(برنده ی مدال افتخار نیوبری) نویسنده: شیلا ترنیج مترجم: مرجان مهدی پور انتشارات: افق
نظرات کاربران درباره کتاب سه بار خوش شانسی - افق
دیدگاه کاربران