
کتاب کرگدن (به فرانسوی: Rhinocéros) یکی از آثار برجسته نمایشنامهنویس معروف فرانسوی-رومانیایی اوژن یونسکو است که در سال 1959 منتشر شد. این نمایشنامه به ظاهر داستانی ساده دارد، اما در واقع، لایههای فلسفی و اجتماعی زیادی در آن نهفته است. داستان در یک شهر کوچک اتفاق میافتد که مردم آن به طور ناگهانی دچار یک پدیده عجیب میشوند: تبدیل شدن به کرگدن.
داستان با شخصیت اصلی آغاز میشود. او مردی ساده و بهظاهر معمولی است که روزی متوجه میشود یکی از اهالی شهر، به طور معجزهآسا و غیرمترقبهای به کرگدن تبدیل شده است. این پدیده ابتدا باعث شوکه شدن او میشود، اما هرچه پیش میرود، بیشتر متوجه میشود که بسیاری از افراد اطرافش، حتی کسانی که در ابتدا برایش عزیز بودند، یکی پس از دیگری به کرگدن تبدیل میشوند.
یونسکو با استفاده از این استعاره، به نقد جامعه و تفکرات رایج میپردازد. کرگدنها نماد ایدئولوژیها و روندهای جمعی هستند که انسانها در برابرشان بیدفاع میمانند و به راحتی تسلیم میشوند. بائول در تلاش است تا از این روند وحشتناک فرار کند، اما در نهایت میبیند که خودش هم تحت تاثیر این تغییرات قرار میگیرد و به شکلی از آن سیستم تبدیل میشود.
برانژه: دیگه فکرشم نکن. نباید تاسف خورد. احساس گناه خطرناکه. زندگی خودمونو بکنیم و خوش بخت باشیم. ما حق داریم خوش بخت باشیم. این ها موذی نیستن، ما هم کخه بهشون بدی نکردیم. پس ما رو راحت می گذارن. آروم باش. استراحت کن. بنشین روی صندلی (او را روی صندلی می نشاند) آروم بگیر. می خوای یک گیلاس کنیاک بخوری حالت جا بیاد؟
دیزی: سرم درد می کنه
برانژه: (پارچه دور پیشانی دیزی می بندد) من تو رو دوست دارم عزیزم. ناراحت نباش. این حالت از سرشون می افته. این یک شیفتگی موقتیه.
دیزی: دیگه از سرشون نمی افته. این حالت دائمیه.
برانژه:من دوستت دارم. دیوانه وار دوستت دارم.
دیزی: (پارچه را بر می دارد) هر چه می خواد بشه بشه. دیگه کاری از دست ما بر نمی آد.
برانژه: همه شون دیوونه شده ان. دنیا مریض شده. همه شون مریض شده ان.
دیزی: و ما نیستیم که اون ها رو شفا می دیم.
برانژه: آخه چه طور می شه توی یک خونه باهاشون زندگی کرد؟
دیزی: (آرام) باید عاقلانه رفتار کرد. باید راهی برای زندگی باهاشون پیدا کرد. باید باهاشون کنار اومد.
برانژه: اونا نمی تونن با ما کنار بیان.
دیزی: با این حال باید این کارو کرد. چاره ی دیگه ای نیست.
برانژه: تو خودت می فهمی چی می گن؟
دیزی: هنوز نه. ولی باید سعی کنیم روحیه شونو بشناسیم. زبونشونو یاد بگیرم.
برانژه: اونا که زبون ندارن. گوش کن ... تو به این سر و صدا می گی زبون؟
دیزی: تو چه خبر؟ تو که زبون شناس نیستی.
کتاب کرگدن اثر اوژن یونسکو را همراه سایر کتابهای نمایشنامه را می توانید از کتابانه خریداری نمایید.
نظرات کاربران درباره کتاب کرگدن | اوژن یونسکو
دیدگاه کاربران