معرفی کتاب قصر به قصر
این کتاب خاتمه ی سه گانه ی سلین درباره ی زندگی خودش می باشد که اولین بار در سال 1957 به چاپ رسید. اولین و دومین کتاب این سه گانه، رمان های "مرگ قسطی" و "سفر به انتهای شب" بودند که "سلین" در آن ها روزهای کودکی و جوانی اش را روایت می کرد. کتاب پیش رو پایانی برای این سه گانه است و روایتگر دوران کهولت و پیری وی می باشد که هفت سال قبل از مرگش منتشر شد. ماجرای "قصر به قصر" در مورد سال های آخر عمر "سلین" می باشد.
روزهایی که او پزشک فقیری شده بود و از بیماران فقیرتر از خودش پول نمی گرفت. او در آن روزها دچار تب شدیدی می شود و خاطرات قدیم را که به صورت پراکنده به یاد می آورد، در میان هذیان هایش بیان می کند. عمده ی این خاطرات به روزهایی بر می گردد که آلمان دو سوم کشور فرانسه را اشغال کرده و دولت موقتی را برای خودش ایجاد کرده بود. آلمانی ها در قصری درون فرانسه، بر فرانسوی ها حکومت می کردند و "سلین" را نیز به عنوان پزشک به دربار خود برده بودند. حالا "سلین" از روزهای سخت جنگ و بدبختی هایی می گوید که همه ی آن ها از درون قصر آغاز می شد و اوضاع مردم فرانسه را روز به روز بدتر می کرد.
برشی از متن کتاب قصر به قصر
راستش را بخواهید، همین طوری بین خودمان، آخر کارم دارد از شروعش هم بدتر می شود. گو این که شروع آن هم چندان تعریفی نداشت. باز می گویم، در کوربه ووآ دنیا آمدم، استان سن. تا حال هزار بار این را گفته ام. بعد از کلی رفتن ها و برگشتن ها دارم واقعا به بدترین صورت به ته خط می رسم. ممکن است بگویید مسئله سن است. خوب البته. سن هم هست. در شصت و سه سالگی و خرده ای، بی نهایت مشکل است تا آدم بتواند دوباره برای خودش موقعیت ایجاد کند. دوباره مشتری هایی جمع کند. از این ور و آن ور.
داشت یادم می رفت. پزشکم من. در حرفه ی پزشکی، بین خودمان باشد، بی رودرواسی، مشتری به هم زدن فقط کار علم و وجدان نیست. قبل از هر چیز، بالاتر از هر چیز، کار جاذبه شخصی ست. جاذبه شخصی بعد از شصت سالگی؟ می شود کار آدمک خیاط خانه را کرد یا کاسه کوزه ی توی موزه. شاید! در بررسی های خود به دنبال چیزهای غیر عادی اند، دنبال معما! اما برای خانم ها؟ آدم پیر هر چقدر هم که به سر و وضعش برسد، عطر بزند، رنگ و جلا بزند به خودش تازه می شود مترسک! مشتری غیر مشتری، دکتر غیر دکتر، مایه چندش است. اگر طلا بارش باشد چه؟ این یک حرفی! تحملش می کنند؟ ای! شاید! اما پیر مو سفید رنگ و رو رفته باشی و بی پول هم باشی؟ برو گمشو! گوش کنید ببینید زن های مشتری چه می گویند، همین طوری توی کوچه خیابان، توی مغازه ها درباره یک دکتر جوان... وای اگر بدانید خانم جا!ن اگر بدانید! چه چشمی دارد این دکتر! چه چشمی، خانم!
نویسنده: لویی فردینان سلین مترجم: مهدی سحابی انتشارات: مرکز
نظرات کاربران درباره کتاب قصر به قصر | لویی فردینان سلین
دیدگاه کاربران