درباره کتاب مامور Z و موزهای قاتل
این کتاب داستان ماجراجویی های تمام عیار و هیجان انگیز، با تخیلات بینظیر و خنده دار پسری به نام ” بن ” را تعریف می کند. بن پسری خیال پردازی است که نصف عمرش را در رویاهای خود سپری می کند. آن او خیال پردازی می کند، دیگر نیازی به تلویزیون دیدن ندارد چون همیشه یک تلوزیون توی سرش روشن است و وقتی که حوصلهاش سر می رود او را به تماشای صحراهای آفریقا، جنگ با سارقهای فراری و آدم فضاییهای عجیب دعوت می کند. کنار این خیال پردازیهای رنگارنگ بن به وجود مامورz پی می برد که همیشه دنبال ماموریتهای مخفیانه و حقه بازی است و کارش درست کردن دردسرهای خنده دار برای آدمهای بدجنس است.
بن دوتا دوست خیلی صمیمی هم به اسمهای ” بارنی ” و ” جنکس ” دارد که کارهای هیجان انگیزی را که می توان روی زمین انجام داد را کشف می کنند. در این داستان ” تی جی ” پسر عجیب و غریبی که پسر عمهی بن است به خانه آنها آمده تا چند وقتی را آنجا بماند. زندگی کردن با تی جی خیلی سخت است. در این بین مدارکی از فعالیتهای بن و دوستاش با مامور z به دست تی جی میافتد که او برای این که آن ها را لو ندهد شروع به باج گیری می کند. اما این وضعیت برای بن غیر قابل تحمل است پس تصمیم می گیرد مدارک را از تی جی پس بگیرد، اما...
برشی از کتاب مامور Z و موزهای قاتل
بعد از مدرسه یکراست رفتیم خانه ی ما. یکی از موزهای پلاستیکی بزرگ را از وسط نصف کردیم و خیلی خوب آن را روی سر من جا دادیم. من لباس خواب تی جی را پوشیدم و موز را روی سرم گذاشتم. بارنی یک جفت دستکش زرد ظرفشویی از آشپزخانه آورد تا لباس من کامل شود. صدای ساعت زنگدار من را ضبط کریم و بعد من مثل موز قاتلی از اتاقم بیرون آمدم، سعی کردم وحشتناک باشم، دستهایم را جلویم باز کرده بودم و سنگین راه می رفتم و غرش می کردم و آماده بودم که زمین را تسخیر کنم و از همهی این ها فیلم برداری کردیم.
بابا که از نبودن تی جی خیلی خوشحال بود وسط این برنامه آمد طبقهی بالا. ایستاد و به من نگاه کرد که شبیه موز شده بودم و به بارنی نگاه کرد که دوربین دست گرفته بود و گفت: چقدر خوبه که دوباره خونه پر از بچههای معمولی شده. و فکر کنم این حرف را از صمیم قلبش گفت. صحنه فیلم برداری شد.
ما وسایلمان را جمع کردیم و به خانهی جنکس رفتیم و آنجا دوباره از من فیلم برداری کردیم که لباس موز قاتل را به تن کردم و به برندا، خواهر کوچک جنکس حمله کردم البته از قبل به برندا نگفتیم که میخواهیم این کار را بکنیم و وقتی من از توی کمد زیر پلهها پریدم بیرون. برندا دقیقاً مثل یک ستارهی سینما جیغ کشید، به پشت افتاد، نوشیدنیاش پاشید به دیوار و خودش از حال رفت. صحنه آن قدر خوب درآمد که بعد رفتیم خیابان و صحنهای فیلم برداری کردیم که من ایستادهام و جماعت را برانداز می کنم. اما ماسک موزی سوراخی برای چشمهایم نداشت و وقتی بی هوا رفتم وسط خیابان و یک دوچرخه به من زد تصمیم گرفتیم از خیر این صحنه بگذریم...
کتاب مأمورz و موزهای قاتل جلد چهارم مجموعهی مأمورz، نوشتهی مارک هادون و ترجمه ی بیتا ابراهیمی توسط نشر هوپا به چاپ رسیده است.
- نویسنده: مارک هادون
- مترجم: بیتا ابراهیمی
- انتشارات: هوپا
نظرات کاربران درباره کتاب مامور Z و موزهای قاتل (مامور Z 4)
دیدگاه کاربران