کتاب عقاب سپاسگزار از مجموعهی آدم کوتوله ها در سرزمین چوبی ترجمهی علی عابدین نیا توسط انتشارات پیام مشرق به چاپ رسیده است.
در یک روز قشنگ و آفتابی در سرزمین آدم کوتوله ها که بچه ها کنار رودخانه مشغول بازی بودند، ناگهان چشمشان به یک رد پای بزرگ و عجیب افتاد. آن ها تا به حال در سرزمین کوتوله ها چنین جای پایی را ندیده بودند، بنابراین خیلی زود پیش بزرگ تر ها رفتند و مسئله را به آن ها اطلاع دادند. آدم کوتوله ها با هم به طرف رودخانه به راه افتادند تا آن رد پای عجیب را ببینند. وقتی به آنجا رسیدند و جای پا را دیدند، متوجه شدند که متعلق به یک پرندهی غول پیکر است. آن ها که خیلی ترسیده بودند تصمیم گرفتند با هم به دنبال آن پرنده بگردند. بعد از جست و جوی زیاد، یک عقاب بزرگ را پیدا کردند که بالش زخمی شده بود و نمی توانست پرواز کند. دلشان برای عقاب بیچاره سوخت و تصمیم گرفتند کمکش کنند. آن ها به کمک یک تکه چوب بالش را بی حرکت نگه داشته و بستند و برایش آب و غذا آوردند. بعد از مدتی مراقبت، بال عقاب خوب شد و دوباره توانست پرواز کند. او از آدم کوتوله ها تشکر کرد و پرواز کنان از آن جا دور شد. کوتوله ها از این که توانسته بودند به عقاب کمک کنند خوشحال شدند و آرزو می کردند که عقاب روزی دوباره پیش آن ها برگردد. تا این که...
عقاب سپاسگزار، دومین جلد از مجموعهی آدم کوتوله ها در سرزمین چوبی است که مجموعهای چهار جلدی و مصور است و داستان های کوتاه شیرینی برای کودکان نقل می کند. در هر جلد، ماجراهایی را که در سرزمین آدم کوتوله ها اتفاق می افتد، با متنی ساده و روان بیان می کند. در صفحهی پایانی کتاب برچسب هایی تعبیه شده که کودکان می توانند پس از مطالعهی داستان، برچسب مربوط به هر قسمت از نقاشی داستان را در جای مخصوص خود چسبانده و علاوه بر لذت کتابخوانی، از ذهن خود نیز برای پیدا کردن مکان درست هر برچسب استفاده کنند و حظی دو چندان ببرند.
برشی از متن کتاب
آنها با شتاب به خانه آمدند و آنچه را که دیده بودند، برای آدم کوتوله های دیگر تعریف کردند. آدم کوتوله ها و حیوان های جنگل، همگی به طرف رودخانه رفتند تا آن جای پای عجیب را ببینند. جای پا برای یک پرندهی بسیار بزرگ بود. اهالی روستا بسیار ترسیده بودند، میخواستند هر طور شده پرندهی غول پیکر را پیدا کنند. آدم کوتوله ها به دنبال رد پا رفتند و رفتند؛ تا این که عقاب بسیار بزرگی را پیدا کردند. عقاب بیچاره بالش زخمی شده بود و خیلی درد می کشید. آدم کوتوله ها دلشان برای عقاب سوخت و تصمیم گرفتند که به او کمک کنند. آن ها فکر کردند که عقاب می تواند دوست خوبی برایشان باشد. آدم کوتوله ها یک تکه چوب آوردند و بال عقاب را بستند تا تکان نخورد. بعد هم برای عقاب، آب و غذا آوردند. خیلی زود بال عقاب خوب شد و دوباره توانست پرواز کند. آدم کوتوله ها با او خداحافظی کردند. آن ها از این که توانسته بودند به عقاب کمک کنند، خیلی خوشحال شدند و امیدوار بودند که روزی عقاب پیش آن ها برگردد. چند روز بعد یکی از بچه کوتوله ها بیمار شد. همه نگران حال او بودند چون پزشک روستا در جایی بسیار دور بود و آن ها نمی توانستند بچه کوتوله را پیش پزشک ببرند. آدم کوتوله ها فکر می کردند که چگونه این کار را انجام دهند؟ ناگهان متوجه شدند عقاب...
(همراه با برچسب) مترجم: علی عابدین نیا انتشارات: پیام مشرق
نظرات کاربران درباره کتاب عقاب سپاس گزار (آدم کوتوله ها در سرزمین چوبی 2)
دیدگاه کاربران