loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب موش و گربه (پیش به سوی استخر)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب پیش به سوی استخر از مجموعه ی موش و گربه نوشته ی راب اسکاتون و ترجمه ی آناهیتا حضرتی از سوی انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.

مهارت های زیادی وجود دارند که شما می خواهید کودکتان یاد بگیرد و شنا هم ممکن است یکی از آن ها باشد نه تنها برای لذت و تفریح، بلکه به عنوان یکی از فعالیت های بسیار مفید برای بدن، که بهتر است کودکان آن را بیاموزند. فرصت شنا برای اکثر کودکان در، استخرهای خانگی و یا عمومی مهیاست، اغلب آن ها به راحتی شنا را می آموزند، اما این آموزش در مورد کودکانی که به شدت از آب می ترسند، سخت تراست. در بعضی موارد، ترس به قدری زیاد است که، کودک حتی در حمام رفتن هم دچار مشکل می شود، والدین می توانند با راه های مختلفی چون: کتاب های داستان و یا فیلم هایی با همین مضمون به فرزندشان کمک کنند؛ "موش و گربه پیش به سوی استخر" داستان بچه گربه ای است به نام اسپیلت؛ که از آب بازی، شنا کردن و حتی رفتن به حمام وحشت دارد، او برای پنهان کردن این موضوع تمام سعی اش را می کند، اما در مدرسه وقتی با دوستانش برای آموزش شنا می روند، همه متوجه شده و او را مورد تمسخر قرار می دهند، سرانجام، به کمک مربی شنا، اسپیلت می تواند بر ترسش غلبه کند و مثل بقیه بچه ها شنا را بیاموزد... اگر فرزند شما هم دچار چنین مشکلی است می توانید با خواندن این داستان زیبا و مصور علاوه بر سرگرمی، به او کمک کنید.

 


برشی از متن کتاب


مادر اسپیلت گفت: «آخ، داشت یادم می رفت. قرار است اسپایک بعد از مدرسه بیاید تا با هم بازی کنید.» اسپیلت با داد و قال گفت: «اسپایک! اسپایک! اسپایک همه ی آب نبات ماهی ها را می خورد و آن قدر با اسباب بازی هایم بازی می کند تا خراب شود.» مادرش گفت: «یک عالمه آب نبات ماهی، تازهمی توانیم اسباب بازی هایی را که دوست داری از جلوی دست برداریم... ولی بهتر نیست بگذاری دویت هایت هم با آن بازی کنند؟» اسپیلت گفت: «چرا، ولی هر کسی به جز اسپایک. او هی پز می دهد و فحش می دهد. تازه از من هم خوشش نمی آد.» مادر اسپیلت گفت: «مطمئنم که اسپایک واقعا از تو خوشش می آید. حالا برو حمام واگرنه دیرت می شود.» اسپیلت گفت: «ولی آب وحشتناک و ترسناک و خیس است و باعث می شود شبیه موش آب کشیده شوم.» مادرش گفت: «یادت نرود پشت گوش هایت را هم بشویی.» چند لحظه بعد ... اسپایک داد زد: «تموم شد!» مادرش گفت: «به نظرم هنوز خوب خودت را نشسته ای.» اسپیلت گفت: «اه!» و شلپی نشست توی آب. «آب وحشتناک و ترسناک و خیس است و باعث می شود شبیه موش آب کشیده شود.» «وای داشت یادم می رفت. از امروز توی مدرسه کلاس شنا داری.» سر صبحانه اسپیلت گفت: «امروز روز خوبی نیست.» سیمور سرش را تکان تکان داد، یعنی نه. اسپیلت توی راه مدرسه گفت: «امروز اصلا روز خوبی نیست.»      

نویسنده: راب اسکاتون مترجم: آناهیتا حضرتی انتشارات: پرتقال


نظرات کاربران درباره کتاب موش و گربه (پیش به سوی استخر)


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب موش و گربه (پیش به سوی استخر)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل