کتاب پس این حیوان ها کجا رفتند؟

کتاب پس این حیوان ها کجا رفتند، نوشته ی لوسی روت کامینز و ترجمه ی سارا مطلوب، توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.

"پس این حیوان ها کجا رفتند؟" کتاب داستانی تصویری که دورن مایه ی طنز دارد و از همین جهت بسیار مورد توجه کودکان قرار گرفته و جذابیت دارد. داستان از این قرار می باشد که، گروهی از جانوران دور هم جمع شده اند؛ پنگوئن، لاک پشت، خرگوش، موش، گربه، خفاش و ... که یک شیر گرسنه هم در بین آنهاست. همگی مشغول بازی هستند. اما با خاموش شدن چراغ ها، جانوران یکی یکی ناپدید می شوند، در این لحظه سوال برای کودک پیش می آید که، چه اتفاقی برای آن ها افتاده است؟ اولین حدس این است که آن ها توسط شیر خورده شده اند، اما نه! در چند صفحه بعد و با روشن شدن چراغ ها متوجه می شود که، جانوران برای شیر گرسنه تولد گرفته و خواسته اند او را غافلگیر کنند... از آن جایی که طنز، چندان در ادبیات کودکان رایج نیست، مجموعه ی فوق فرصتی است تا کودکان با این نوع طنز آشنا شده و لحظات خوشی همراه با آموزش داشته باشند، کتاب شاید در نگاه اول بسیار ساده به نظر برسد، اما شما با خواندن این داستان زیبا با بیانی کودکانه، برای فرزندتان علاوه بر سرگرمی و فراهم آوردن اوقاتی خوش، سبب آشنایی او با حیوانات بسیاری شده اید.

 

برشی از متن کتاب

یکی بود یکی نبود. روزی روزگاری یک شیر گرسنه بود و یک پنگوئن و یک لاک پشت و یک پیشی کوچولوی گل باقالی و یک موش قهوه ای و یک خرگوش که گوش هاش آویزان بود و یک خرگوش که گوش هاش آویزان نبود و یک قورباغه و یک خفاش و یک خوک و یک خوک یک کم یزرگ تر و یک ببعی پشمالو و یک کوالا و البته یک مرغ. صبر کنید! یکی بود یکی نبود. روزی روزگاری یک شیر گرسنه بود و یک پنگوئن و یک لاک پشت و یک موش قهوه ای و آن دو تا خرگوش ها که یکی گوش هاش آویزان بود و آن یکی گوش هاش آویزان نبود و یک قورباغه و یک خفاش و یک خوک با قدوقواره ای معمولی و یک کوالا و یک مرغ. یک لحظه! انگار فقط یک شیر گرسنه بود و یک لاک پشت و فقط آن خرگوش گوش آویزان و یک قورباغه و یک خفاش و یک خوک و این طور که پیداست ... دیگر هیچ کی. گمونم روزی روزگاری فقط یک شیر گرسنه بود و یک عالم حیوان جورواجور دیگر که هی آب می رفتند. بسیار خوب. باشد ... به نظر می آید حالا دیگر فقط، یک شیر گرسنه داریم. و آن لاک پشت را. سلام. ئه ... ببخشید، برو بچه ها کجا رفتند؟ چرا این جا این قدر تاریک است؟ یوهو! غافلگیر شدی! یکی بود یکی نبود. روزی روزگاری یک کیک خیلی گنده ی چهارطبقه ی دلبر بود با یک عالم خامه و یک پنگوئن که داشت حسابی خوش می گذروند.      

(نامزد جایزه) - (برنده ی جایزه) نویسنده: لوسی روت کامینز مترجم: سارا مطلوب انتشارات: پرتقال