کتاب تیمی کارناگاه 3 (جنگل ممنوعه)

درباره کتاب تیمی کارناگاه 3 (جنگل ممنوعه)

کتاب تیمی کارناگاه 3 (جنگل ممنوعه) جلد سوم از مجموعه ی " تیمی کارناگاه " که به نوعی خاطرات روزمره‌ی پسر بچه‌ای به نام تیمی می‌باشد و به زبانی طنز به نگارش در آمده است. او خرس قطبی ای را به عنوان حیوان خانگی نگه می دارد که کارهای بسیاری برایش انجام می دهد، و خودش را صاحب بزرگترین بنگاه خصوصی کارآگاهی شهر و یا حتی کشور می داند.

البته این تصور اوست و با واقعیت فاصله ی بسیار دارد، زیرا در سال گذشته یکی دیگر از هم کلاسی هایش موفق به دریافت جایزه ای با عنوان بهترین کارآگاه شده است. تیمی به خاطر برخی از مشکلاتی که سال گذشته در مدرسه به وجود آورده، از آن جا اخراج شده است، اما با وساطت مادرش و صحبت های او با مدیر مدرسه آن ها اجازه می دهند تا تیمی در سال تحصیلی جدید به طور مشروط به مدرسه برگردد و اگر معلمان از او راضی بودند امکان ادامه ی حضورش در مدرسه فراهم می گردد.

" آقای جنکینز " یکی از معلمان تیمی، پروژه ای در ارتباط با طبیعت به او می دهد که نیمی از نمره ی ترم را در بردارد. از آن جایی که او دیرتر از دیگر بچه ها به کلاس اضافه شده همه ی دانش آموزان هم گروه خود را انتخاب کرده اند و یکی از بچه ها به دلیل این که هم گروهی اش به همراه خانواده به کشور پرو رفته، تنها مانده است و تیمی باید به اجبار در کنار او پروژه اش را به انجام برساند، اما او کسی نیست جز دختری به نام " کورینا " که تیمی از او به هیچ عنوان خوشش نمی آید و ... . این اثر برای گروه سنی ب و ج مناسب می باشد.

بخشی از کتاب تیمی کارناگاه 3 (جنگل ممنوعه)

فصل 20

فقط پنجه هات رو سه بار به هم بزن و آرزو کن

کار بد مادرم در حق من، آن قدر بزرگ است که خوابم نمی برد.

قبل از خواب به او گفتم: «تو می خوای با مردی ازدواج کنی که سعی کرد به من آسیب بزنه! به این فکر کن که این چه پیامی برای اون داره! فکر می کنه بهش جایزه دادی.»

اما او به منطق من گوش نمی دهد.

برای همین در هوای خنک شبانه، می روم توی بالکن، آنجا دستیارم را می بینم که روی پاهایش ایستاده و به آن طرف نرده ها زل زده است.

از وقتی که سالن اسکیت یخی را دیده، بیشتر و بیشتر این کار را می کند.

سالن فقط چند ساختمان آن طرف تر است.

و قدیمی و کهنه است.

اما آن طرف از ساختمان که به طرف آسمان خراش ماست، یک نقاشی دیواری دارد. نقاشی یک دهکده ی برفی که از آپارتمان ما خیلی راحت دیده می شود.

و گنده را به یاد خانه اش می اندازد.

بازویم را دور کمر گنده اش می اندازم و می گویم: «اشکال نداره .. یه روز این قدر پولدار می شم که یه سالن یخی برای خود خودت می سازم.»

به سالن یخی اشاره می کنم.

«خیلی هم بهتر از اون ساختمون کهنه می شه.»

دماغ گنده تکان می خورد. وقت هایی که گرسنه است، این کار را می کند. و وقت هایی که غمگین است.

برای همین، از گردن درازش بالا می روم و روی سرش می نشینم.

و با هم به سالن یخی خیره می شویم.

فصل 21

قرار سر ظهر

به عنوان مردی که در اوج قدرت حرفه ای خودشت است، به دفتر خبیث خانم می رسم.

و این یعنی یک تیپ حرفه ای هم زده ام.

برای این کار، کت و شلوار پوشیدم.

که مال پدر رولو است.

سعی کردم کراوات هم بزنم، اما نمی دانستم چطور باید آن را ببندم. برای همین، کیم سلیقه به خرج دادم و آن را همین طور ساده، دور کمرم پیچیدم.

و حالا که بالاخره خبیث خانم را می بینم، می توانم بگویم که تحت تأثیر قرار گرفته است.

می گویم: «عصر بخیر»

جواب می دهد: «سلام، تیمی.»

لبخند می زنم و به لباسم اشاره می کنم. «کت و شلوار نشونه مردونگیه.»

می گوید: «که این طور! تو همیشه برای درس خوندن این جوری لباس می پوشی؟»

سوالش را کاملا نادیده می گیرم و می گویم: «جای جالبیه ... می شه یه نگاهی به اطراف بندازم؟»

می گوید: «باشه! ولی چیز زیادی نیست که بخوای ببینی. می شه ... امممم ... کتت رو بدی به من؟»

کت و کراواتم را به او می دهم و توی اتاق آرام قدم می زنم. یک فضای بزرگ مرمری خالی است که یک دیوار دکوری چوبی آن را به دو بخش تقسیم کرده: دیواری که یک زمانی بخش کارمندان بانک را از مشتری ها جدا می کرده است.

می گویم: «فضای بزرگ و مناسبیه.»

می گوید: «آره بزرگه.»

تذکر می دهم: «ولی خالیه.»

می گوید: «آره ...به نظرم.»

کتاب جنگل ممنوعه سومین جلد از مجموعه کتاب تیمی کارناگاه اثر استفان پستیس و ترجمه ی زهره خادمی از انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.

• نویسنده: استفان پستیس
• مترجم: زهره خرمی
• انتشارات: پرتقال