معرفی کتاب آدم نباتی ها 3 (آدم نباتی تیپ الف)
آدم نباتی تیپ الف، سومین جلد از مجموعهی دنیای آدم نباتی ها ست. در این جلد می خوانیم که پاشا با عبور از مراحل بسیار سخت و از سر گذراندن ماجراهای زیاد بالاخره موفق شده بود وارد کشور مدیریت کل شود. او با همکاران جدیدش سیپا و هانا رابطهی خوبی برقرار کرده و کار هایش را به بهترین شکل ممکن انجام می داد.
پاشا دوستان قدیمی اش را فراموش نکرده بود و هر از گاهی با آن ها قرار می گذاشت و دیداری تازه می کرد. او، راما و تارا را از زمانی که در کشور نوجوان ها بودند می شناخت و از پستی و بلندی هایی که با هم پشت سر گذاشته بودند، خاطرات زیادی داشت. دو سال از آخرین ماجراجویی های پاشا، تارا و راما می گذشت تا این که از تولد نوزادی عجیب با خبر شدند.
راما که در بیمارستان کشور نوزادان کار می کرد، با مورد عجیبی مواجه شده بود. نوزادی چند وقت پیش در این بیمارستان به دنیا آمده بود که هیچ شباهتی به نوزادان تیپ الف یا ی نداشت و پس از به دنیا آمدنش توسط کارکنان کشور مدیریت کل از بیمارستان خارج شده بود و هیچ مشخصات و ردی در سیستم های اطلاعاتی از او ثبت نشده بود.
وقتی راما در بیمارستان این موضوع را پیگیری کرده بود، با اخطار مدیریت رو به رو شده بود و حالا از دوستانش می خواست به کمک هم سر از این ماجرا در بیاورند.
مجموعهی دنیای آدم نباتی ها داستان سه نوجوان ماجراجو است که در آینده زندگی می کنند. بعد از جنگ جهانی پنجم، دنیا دیگر آن طور که ما می شناختیم نیست؛ همه چیز تغییر کرده، حیوانات و گیاهان از بین رفته اند و انسان ها به دو دسته تبدیل شده اند: انسان های تیپ الف و انسان های تیپ ی.
نسان های تیپ الف همیشه کار می کنند و انسان های تیپ ی یا همان آدم نباتی ها، فقط می خورند، می خوابند و بازی می کنند. دنیا به کشورهای متفاوتی مثل کشور نوزادان، کشور نوجوانان،.....و کشور مدیریت کل، مهمترین و پیشرفته ترین کشور دنیا تقسیم شده است. در هر جلد مجموعه، شخصیت های اصلی قصه پاشا، راما و تارا هر بار ماجراجویی های جدیدی را تجربه کرده و داستان جذابی را رقم می زنند.
برشی از متن کتاب آدم نباتی ها 3 (آدم نباتی تیپ الف)
در زمان های خیلی قدیم، خیلی قبل از جنگ جهانی پنجم، در تمام دنیا قلعههایی وجود داشته. ساختمان های بزرگ و پیچ در پیچ که مردم زیادی در آن ها زندگی می کرده اند. آن زمان ها پادشاه به مردم حکومت میکرده و محل زندگی اش شبیه این قلعهها بوده. اما قلعه های قدیم با آجر و سنگ های بزرگ ساخته می شدند و این قلعه با صفحه های فلزی روکش دار آبی رنگ.
رنگ آبی قلعه همرنگ آسمان است. به بالای سرم نگاه می کنم و آبی آسمان که از پشت آینهی یک رو، بدون هیچ تغییر رنگی دیده می شود. سقف کروی ی. الف. 5 از بیرون مثل آینه عمل می کرد و تصاویر اطراف را منعکس می کرد، اما سطح داخلی آن آینه ای نیست و مثل شیشه می توان طرف دیگر را دید. دورتا دور دیوار قلعه، رودخانه قرار دارد و از این جا داخل حیاط قلعه را می بینیم که کفش با چمن پوشیده شده.
همه جا، بیرون و داخل قلعه پر است از درخت و گل و چمن و جوی های باریک آب که بچههای تیپ یا از روی آن ها می پرند بچه ها هم مثل گل ها رنگارنگ اند. موهای طلایی، سیاه، نارنجی، پوست های روشن و تیره، چشم های آبی، سبز، مشکی و لباسهای رنگارنگ بنفش و صورتی و آبی و زرد و قرمز. این همه رنگ من را یاد آدم نباتی ها می اندازد.
فقط اینکه این بچه ها چاق و کوتاه نیستند و شهرشان یا همان دهکده شان پر است از زیبایی های طبیعی. دو پسربچهی هشت نه ساله سوار بر اسب های سفید کوتاه با دم و یالهای بلند قهوه ای دور قلعه می تازند. دو دختر بچه و یک پسر بچه با توله سگ سیاه و سفیدی بازی می کنند. چند بچهی دیگر در خانه ای چوبی که بالای درخت قرار دارد در حال بازی کردن و خوردن آب میوه و کیک هستند.
هنوز متوجه حضور ما در گوشهی دیوار نشدهاند. البته باغچهی بزرگ سبزیجات و بعد ردیف درخت های میوه که میوه های زرد رنگ کوچکی از شاخه های آن آویزان است، ما را از دید رس آنها محفوظ کرده. همهی این ها را فیلم میگیرم و برای سیپا می فرستم. سیپا میگوید کاش او هم همراه ما آمده بود و آه می کشد. تارا می پرسد: "آدم بزرگ ندارند؟ این ها همه بچه اند؟" هنوز نمی دانیم.
اما از روبات های مزاحم آشپزخانه و خدمتکار هم خبری نیست. نظر من این است که به داخل قلعه برویم و سر و گوشی آب بدهیم. تا را موافق است. راما هم بالاخره از جا بلند می شود. باید سعی کنیم دیده نشویم و توجه بچه های شاد و رنگی رنگی را جلب نکنیم. از پشت باغچهی سبزیجات و ردیف درخت های میوه، به سمت ورودی حیاط قلعه میرویم. یک توله سگ دنبال راما راه افتاده.
الان است که بچه ها پشت سر سگ سراغمان بیایند. راما خم می شود. از روی چمن سبز زیر پا، تکه چوبی پیدا می کند. دستی به سر سگ می کشد و چوب را برایش پرتاب می کند....
نویسنده: ضحی کاظمی انتشارات: هوپا
نظرات کاربران درباره کتاب آدم نباتی ها 3
دیدگاه کاربران