کتاب مجموعه حرف های خوب برای بچه های خوب 2

کتاب مجموعه حرف های خوب برای بچه های خوب 2 نوشته ی احمدرضا محسنی توسط انتشارات ضریح آفتاب به چاپ رسیده است.

این مجموعه به منظور یاد دهی قرآن به کودکان قبل از ورود به مدرسه آماده شده است. شالوده اصلی شخصیت کودکان در هفت سال اولیه زندگی آنان شکل می گیرد، و تاثیر آموزش های دوران خردسالی در شکل گیری این شخصیت بر کسی پوشیده نیست. درشیوهای به کار گرفته شده در این مجموعه قرآن به صورت بازی، قصه گویی، شعر و سرود و نقاشی به کودکان آموزش داده می شود. با استفاده از روش کدگذاری وتصویر خوانی که در این مجموعه وجود دارد، کودکان می توانند با اتمام دوره آموزشی قرآن کریم را بدون اینکه سواد خواندن ونوشتن داشته باشند از حفظ و یا از روی آن بخوانند. کتاب از دو بخش تشکیل شده است. در بخش اول که آیات و احادیث موضوعی نام دارد کودکان در قالب داستان، شعر و نقاشی با برخی از آیات مهم قرآنی که جنبه تربیتی دارند آشنا می شوند. برای آموزش هر آیه ابتدا داستانی نقل می شود و در قالب یک شعر مفهوم آیه آموزش داده می شود، سپس نقاشی ای متناسب با مضمون آیه وجود دارد که کودکان می توانند با رنگ آمیزی آن با مفهوم آیه بیشتر آشنا شوند. تک تک کلمات آیات به روش کد گذاری (ایما و اشاره با دست) آموزش داده می شود. در بخش دوم کتاب چهار سوره ی ناس، عصر، نصر و فلق به روش کدگذاری و ترجمه ی آیات به صورت کودکانه برای نونهالان آموزش داده می شود. کتاب مختص گروه سنی الف می باشد.

 

برشی از متن کتاب

به نام خدایی که فقط او خدای همه چیز و همه جا و همه کسِ علی تو ماشین بابا نشسته بود و به پسری که تو ماشین کناری بود نگاه می کرد. پسر پاکت کیکش رو انداخت توی خیابون. علی اخم کرد وبا ناراحتی به صندلی تکیه زد. بابا به علی نگاه کرد و گفت: چی شده پسرم؟ علی گفت: خانم مربی مون گفت: امروز روز زمین پاکه، ما باید مراقب باشیم تا زمین آلوده نشه، برای همین امروز رفتیم توی حیاط مهد، حیاط رو تمیز کردیم، کلاسامونو تمیز کردیم. تازه خانم مربی گفت: ما باید مراقب باشیم خیابونا هم تمیز بمونه، آشغالامونو رو زمین نریزیم، زباله ها مونو جدا کنیم. برای بازیافت مراقب درختا باشیم و ... بابا گفت: آفرین پسرمف خیلی خوبه که تو اینا رو می دونی، پس چرا ناراحتی؟ علی گفت: آخه اون پسره پاکتشو از شیشه ماشین انداخت بیرون. مگه نمی دونه نباید شهرمونو کثیف کنیم؟ بابا خندید وگفت: حتما مثل تو مربی خوبی نداره! وقتی علی و بابا به خونه رسیدن کوچه پر از آشغال بود، گربه ها پلاستیک های زباله رو پاره کرده بودن و زباله ها ریخته بود بیرون. کوچه بن بست بود و آخر کوچه خاک جمع شده بود. علی و بابا به هم نگاه کردن و سرشونو تکون دادن. آخه کوچه خیلی کثیف بود. بابا به علی گفت: امروز روز زمین پاکه، پس ما از امروز تصمیم می گیریم هیچ وقت نذاریم کوچه و خونه کثیف بمونه. اونا تصمیم گرفتن کوچه رو تمیز کنن. بعد از تمیز کردن کوچه حیاط خونه رو تمیز کردن، بعد تو تمیز کردن خونه به مامان کمک کردن. بعد از اینکه همه جا تمیز شد رفتن حموم. روز بعد علی توی مهد همه اتفاقات روز قبل رو برای خانم مربی تعریف کرد. خانم مربی علی رو بوسید و گفت: آفرین پسرم، تو کاری کردی که خداجون خیلی دوست داره، خدای خوب و مهربون گفته: والله یحب المتطهرین خداجون که قربونش برم الیه، دوست داره اونایی رو که پاک و تمیزن علی خوشحال و با نشاط به خونه اومد تا به بابا یه خبر خوب بده... علی با خوشحالی و خنده گفت: بابا جونم، خداجون ما رو خیلی دوست داره... بابا که می دونست چرا، علی رو بغل گرفت و بلند کرد و گفت: به همین خاطر منم پسر گلم رو خیلی دوست دارم. صدای خنده ی بابا و علی تو خونه و تو کوچه پیچید. به نام خدایی که فقط او خدای همه چیز و همه جا و همه کَسِ شب بود، ستاره ها روی فرش آسمون نشسته بودن و از پنجره به سارا کوچولو چشمک می زدن. سارا آروم روی تخت دراز کشیده بود و منتظر مامان بود تا بیاد بازم مثل هر شب یک قصه قشنگ براش بگه. مامان اومد آروم کنار تخت سارا نشست. یک کتاب قصه تو دستش بود و آهسته شروع به خوندن کرد. یکی بود، یکی نبود... غیر از خدای مهربون هیچکس نبود... سارا آروم چشمای قشنگش و بست و خوابید، مامان صورت ماهش رو بوسید و از اتاق رفت بیرون. فردای اون شب سارا جلوی تلویزیون نشسته بود، یک آقای مهربون تو تلویزیون صحبت می کرد، اون آقا یک حدیث خواند و گفت: بهترین قصه ها، تو قرآنه.... قشنگ ترین قصه ها، قصه هاییه که تو قرآنه اَحسَنُ القِصَصِ اَلقُرآنُ بهترین قصه ها تو قرآنه.... قشنگ ترین قصه ها، قصه هاییه که تو قرآنه سارا رفت پیش مامان و گفت: مامان جون دلم می خواد قرآن و یاد بگیرم، دوست دارم قصه هاشو برام بخونی، لطفاً. مامان سارا رو بوسید و گفت: الهی قربون دخترم بشم، حتما گلم. شب مامان به بابا گفت: سارا دوست داره قصه های قرآن رو براش بخونم، اون دوست داره قرآن رو یاد بگیره.... مامان و بابا هم فکری کردن و تصمیم گرفتن سارا رو بذارن یه مهد قرآنی. سارا خوشحال همراه مامان به مهد رفت و دوستای خوبی پیدا کرد....

نویسنده

" احمد رضا محسنی " در سال 1331 در شهرستان طبس گلشن متولد شد. اجداد پدری و مادری اش همه درس خوانده ی  حوزه  و حتی خود گرداننده ی حوزه ی علمیه بودند. از 14 سالگی برای ادامه تحصیلات به مشهد رفت. او فوق لیسانس علوم قرآن و حدیث است و 38 سال سابقه ی کار دارد.14 سال معلم کلاس اول ابتدایی و 18 سال کارشناس قرآن پیش دبستانی سازمان آموزش و پرورش خراسان بزرگ در مکان های متعدد بوده است. سابقه ی  فعالیت در دانشکده علوم تربیتی گرایش ابتدایی و پیش دبستانی، دانشکده علوم قرآن، حوزه ی علمیه، جهاد دانشگاهی، مراکز مختلف بهزیستی و سازمان تبلیغات را در سابقه ی خود دارد. از طرح های استاد می توان به گامی به سوی نور (آموزش قرآن از اول ابتدایی)، مدارس قرآن که در قالب دارالقرآن در آموزش و پرورش مطرح شد، خانه های بهشت که تربیت دینی و قرآن قبل از دبستان می باشد که این طرح در ٢٠ استان و ٢٦٠ شهرستان و ٥ کشور اسلامی در حال اجراست. در آستان قدس این طرح به نام مهد الرضا و در جاهای دیگر به نام مکتب الرضا و یا خانه های بهشت در حال اجراست. آخرین برنامه ی وی طرح دبستان قرآن می باشد، به این صورت که قبل از دبستان روخوانی قرآن با تجوید کامل می شود و در پنجم ابتدایی با ٣ جلسه ی ١ ساعته در هفته، دانش آموز می تواند قرآن را ترجمه کند. ایشان ٥٢ جلد تالیف دارند که به گفته ی خود یک (و) را از جایی نگرفته و تمام تالیفاتش به صورت تجربی و عملی بوده است. تالیفات جدید استاد همه با رویکردی جدید نوشته شده که ابتدا روی روش روخوانی همراه با تجوید و لهجه ی عربی و احادیث آیات موضوعی و کاربردی قرآن کار می شود، قدم بعدی فهم کودکانه ی قرآن است که در حال بررسی است.  

فهرست

مقدمه فصل اول: آیات و احادیث موضوعی و کاربردی و طهور الفم السواک و قروا کبارکم حبنا ایمان محمد رسول الله لایسخر قوم من قوم والله یحب المتطهرین احسن القصص القرآن احبو الصبیان و ارحموهم السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین فصل دوم: سوره ها سوره ناس سوره عصر سوره نصر سوره فلق

• به روش کد گذاری و تصویر خوانی همراه با آموزش غیرمستقیم رو خوانی قرآن کریم
• ویژه ی کودکان 3 تا 4 سال
• مولف: احمدرضا محسنی
• انتشارات: ضریح آفتاب