«بهرام بیضایی» کارگردان و نویسندهی صاحبسبک ایرانی است و فعالیتهای درخشانِ او در زمینه تولید آثار سینما و تئاتر، همچنین نگارش انواع نمایشنامه و تدوین آثار سینمایی، با وجود مهاجرت چندینساله او از ایران، همچنان در لیست آثار مهم و شاهکار حوزه ادبیات نمایشی به حساب میآیند. بیضایی در سالهای 1340 تا 1387 در عناوین ذکرشده فعالیت داشت و پس از آن، به دلیل تفکر خاص و سبکنگارش و فیلمسازی متفاوتش، ترجیح داد به سبب محدودیتها، فعالیت را متوقف کند؛ سپس به آمریکا مهاجرت کرد و تاحدودی فعالیتهای ادبی و هنریاش را از سر گرفت.
بهرام بیضایی، نویسنده و کارگردان فیلم و تئاتر ایرانیتبار، متولد دی ماه 1317 در تهران است. بیضایی در خانوادهای به دنیا آمد که تعزیهخوانی را به صورت موروثی در ماه های خاص انجام میدادند. از دیگر فعالیتهای بهرام بیضایی میتوان به تدوین فیلم، ترجمه و نگارش نمایشنامه، خلق داستان و شعر اشاره کرد. همچنین او مدتی سابقه تدریس در دانشگاه را نیز دارد. بیضایی به علت صاحبسبک بودنش در عرصه فیلمسازی، نگارش فیلمنامه و نمایشنامه مورد تحسین منتقدین و مردم قرار گرفته است. تا جایی که بسیاری از آثارش به زبانهای دیگر ترجمه شده و در اروپا، آمریکای شمالی و سرتاسر آسیا نشر یافته است. بهترین کتاب از لیست کتابهای بهرام بیضایی، نمایشنامه مرگ یزدگرد است که بارها در ایران و سایر کشورها به اجرا درآمده است.
اطلاعات زیادی در رابطه با دوران کودکی، در زندگینامه بهرام بیضایی ذکر نشده است اما باتوجه به بافت سنتی، مذهبیِ شهر کاشان که شهر اجدادی بیضایی بهشمار میرود و اشاره او به پیشینه خانوادهاش در برگزاری مراسمهای تعذیه، انتظار میرود بیضایی در خانوادهای تاحدودی مذهبی و تابع سنتها رشد کرده باشد. دوران کودکی بهرام بیضایی در دهه چالشبرانگیز 1320 میگذشت. او جزو نویسندگانی بود که فرصت نامنویسی در مدرسه و ادامه تحصیلات مطابق آموزشوپرورش نوین را داشت. جالب است بدانید همکلاسیهای بهرام بیضایی افراد مشهوری مانند «نادر ابراهیمی» و «داریوش آشوری» بودند. علیرغم دوری بیضایی از بافت سنتی شهر کاشان، از همان ابتدا علاقه اصلیاش که سینما، تئاتر و نویسندگی بود، در خانواده و جامعه کوچک مدرسه بروز پیدا میکرد. بهحدیکه بهرامِ بیضاییِ دانشآموز، از هر درسی به جز ادبیات فراری بود و به دنبال فرصتی در کمین میماند تا ضمن فرار از مدرسه فیلمهای جدید بر پرده سینما را از دست ندهد. شروع دوران نویسندگی بیضایی را نیز میتوان همان روزهای تحصیل در نظر گرفت. شاگرد نهچندان زرنگ مدرسه، ذاتا قلم توانایی داشت. همچنین بهخاطر آشنایی کافی با شعر و دنیای جاودان ادبیات در بستر خانه و خانواده، همیشه نقل میکرد که سخن، ارث پدریِ او است! روزهای مدرسه هرچند برای بیضایی در بیشتر مواقع خوشایند نبود، مجال ملاقات با افرادی مانند «اسماعیل نوری» و داریوش آشوری بود و البته کمی بعدتر «جلال آل احمد»، «محمدعلی سپانلو» و افراد دیگر نیز به این لیست اضافه شدند. بیضایی نمایشنامههای متعددی را در دوران دبیرستان نوشت.
بیوگرافی بهرام بیضایی به ما میگوید که او دانشجوی انصرافی از رشته ادبیات فارسی دانشگاه تهران است. پس از آن هیچوقت در بستر رسمی دانشگاه (حداقل تا قبل از مهاجرت به آمریکا) درسش را ادامه نداد. در سالهای بعد در اداره کل ثبت اسناد و املاک در دماوند استخدام شد. حضور او در دماوند باعث شد به تماشای تعزیهای بنشیند و آشنایی فضای ذهنیِ او با این سبک از نمایش سنتی، مطالعه و قلم توانا دست به دست هم دادند تا بیضایی اتفاقات مطالعاتی و پژوهشی خوبی را در این زمینه رقم بزند. سرانجام نتیجه مطالعات گسترده او در سال 1341، در مجله موسیقی منتشر شد و این تازه آغازِ مسیرِ حرفهایِ او در نوشتن بود. بیضایی در همین سال کارمند اداره تئاتر نیز بود و هربار یک قدم به آنچه از خود انتظار داشت، نزدیکتر میشد. بهرام بیضایی از همان سنین جوانی، علاقهمند به قلمزدن در باب نقدهای ادبی و دنیای جادویی سینما و تئاتر بود، بنابراین مجلات بسیاری مانند «هنروسینما»، «کیهان»، «ماهنامه ستاره سینما» و موارد دیگر، بستر مناسبی جهت ادامه فعالیتها و رشدِ ادبی،سینماییِ او شدند.
بهرام بیضایی علاوه بر نویسندگی و فعالیتهای تئاتری، سینماییِ بینظیرش، مدرس خبرهای نیز است. او تدریس را از سال 1352 در اداره تئاتر دانشگاه تهران آغاز کرد. درسی که اغلب او تدریسش را به عهده داشت، نمایش شرق بود. دقیقا درسی در راستای علایق و تحقیقات پیشینش. جدای از اهمیتِ لیست کتابهای بهرام بیضایی، شاگردان زیادی حاصل تربیت دانشگاهی بیضایی بودند که امروزه نامشان را بهعنوان افرادی صاحبسبک و مشهور در حرفه خودشان میشنویم. از نویسندگان تحتتربیت او میتوان به «گلی ترقی» و «ناهید طباطبایی» اشاره کرد. از آن سمت، بسیاری از سینماییهای برجسته و قابلاحترام مانند بانو «سوسن تسلیمی»، «عزتالله انتظامی»، «امین تارخ»، «پرویز پورحسینی» و بسیاری دیگر تحت تدریس بیضایی با جامعه هنر آشناتر شدند. بیضایی خارج از محیط دانشگاه نیز در بستر کارگاهها، سالنهای تئاتر و آموزشگاهها به تربیت شاگردان بسیاری پرداخت که «نادر سلیمانی» و «علی ژکان» از معروفترین آنها محسوب میشوند.
ازدواج اول بهرام بیضایی در سال 1344 با بانویی به نام «منیراعظم رامینفر» که از قضا خواهر طراحصحنه برجسته، «ایرج رامینفر»، بود ثبت شده است. حاصل این ازدواج سه فرزند بود. «نیلوفر بیضایی» که متولد سال 1345 است و اولین فرزند آنها است، «ارژنگ»، فرزند دوم، متولد سال 1346 که در صدروزگی فوت شد و «نگار» متولد 1351. بیضایی به گفته خودش بهدلیل عدمتفاهم در زمینههای کاری و تمایل خانم رامینفر به دوری بهرام بیضایی از کارگردانی تئاتر، با احترام از همسرش جدا شد و در ابتدای دهه هفتاد، تصمیم به ازدواج با «مژده شمسایی» که خود فعالیتهای قابلتوجهی در سینما و تئاتر داشت و همچنین فرزند «منوچهر شمسایی»، نورپرداز مشهور بود، گرفت. بهرام بیضایی در کنار همسرش، مژده شمسایی
باتوجه به وجود علایق گستردهی مشترک نسبت به دنیای سینما و تئاتر در این زوج، باوجود 30 سال اختلاف سنی، تاکنون ازدواج موفقی را پشت سر گذاشتهاند. حاصل ازدواج بیضایی با مژده شمسایی، کوچکترین فرزندشان «نیاسان بیضایی» است که در سال 1374 متولد شد. مژده شمسایی البته به طور جدیتر پس از ازدواج با بهرام بیضایی بازیگری سینما را ادامه داد و فیلم مسافران، آغاز مسیر درخشانِ حرفه ایِاو بود. آنها تا زمان مهاجرت، ساکن تهران و بعداز آن در شهر «پالو آلتو» ساکن شدند. از بین فرزندان بیضایی ظاهرا نیلوفر در عرصه نمایشنامهنویسی و کارگردانی تئاتر مشغول فعالیت است.
پس از اکران آخرین فیلمِ بیضایی، وقتی همه خوابیم، او برای اجرای نمایشهای سهرابکشی و تاراجنامهاش بسیار تلاش کرد اما بهعلت محدودیتهای زیاد، در این مسیر موفق نشد. بیضایی در پسِ این کوششها، مجبور به انتخاب مهاجرت شد. در حقیقت اواسط سال 1389، دانشگاه استنفورد از او و مژده شمسایی برای حضور در این دانشگاه و تدریس، دعوتی به عمل آورد. بیضایی از آن زمان تاکنون به تدریس در این دانشگاه و تحقیق در زمینه پروژههای دلخواه خود مشغول است.
چیزی که در ایران بهدلیل محدودیتهای همیشگی و سبک خاص او چندان در دسترس نبود. همچنین بهرام بیضایی تمایل داشت صنعت فیلمسازی را ادامه دهد که البته از نظر او فیلمسازی بیشتر یک رسالت بود تا صنعت. بههرحال دو فیلم بعدی این کارگردان مشهور سینما یعنی مقصد و اشغال هرگز موفق به دریافت مجوز ساخت نشدند و این مهر محکمی بر تقویت انگیزه مهاجرت در او شد. بیضایی هماکنون ضمن تدریس در دانشگاه استنفورد، نماینده شایستهای برای پرورش خیل عظیمی از دانشجویان ایرانی ساکن آمریکا است و فرصت حضورش در آن دانشگاه، میتواند نجاتبخش نسلی باشد که در محضر او شاگردی میکنند و میآموزند. در حقیقت حضور بیضایی برای دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا شبیه معجزه است و باید دید تا چهاندازه شور و شعف رسیدن به اهداف توسط دانشجویان، با بهرام بیضاییِ بزرگ انگیزه میگیرد و رشد میکند.
بهرام بیضایی تقریبا جزو اولین نویسندگان و کارگردانانی بود که به حضور و تاثیر قهرمانان زن در آثارش قوت بخشید. آثار بهرام بیضایی همصدا با فمینیسم و در راستای اعتراض به جامعه مردسالار، زنانی را خلق کردهاند که از همین جهت، شخصیت پردازی آنها با دیگر تصورهای زنانه در سایر آثار نمایشی و کتابهای اهل قلم در آن دوران، متفاوت بهنظر میرسد. زنانِ حاضر در تفکرات بیضایی، اغلب آسیبدیده از جامعه یا اطرافیان خودشان هستند، اما این آسیبدیدگی صرفا نشانه ضعفشان نیست.
این زنان، طعم تحقیر و طردشدگی را چشیده بودند. بنابراین در مسیر حفاظت از روح و جسم خود در میدان مبارزه، به عنوان جنگجویی اندوهگین میجنگیدند و تسلیم نمیشدند. زنانی که قبل از بیضایی برچسبهای فداکاری و ایثارِ بیچونوچرا برای ادامه زندگیشان را میپذیرفتند و بهخاطر حرفهای همیشگی مردم، ترجیح میدادند سکوت کنند تا مبارزه با دستِ تنها.
حضور کودکان نیز در آثار بهرام بیضایی مانند زنان، فلسفهای دارد. تصویر ارائهشده از دورانِ معصومانه کودکی، در نمایشنامه های دهۀچهل بیضایی، کاملا قابللمس است. از میان آثار او، در شش نمایشنامه، هویتی از کودکان را شاهد هستیم که بیضایی با سبک خاص خودش آنها را خلق نموده است. نمایشنامههای عروسکها، غروب در دیاری غریب، قصه ماه پنهان، ساحل نجات، گمشدگان و سلطان مار. همچنین در آثار سینماییِ مهم او مانند فیلم سینمایی باشو غریبه کوچک، به کمک روایت بیضایی از منظر یک کودک، هویت او در تلفیق با بیهویتیِ کودک فیلم گره میخورد و لحظات فوقالعادهای را به وجود میآورد. در نمایشنامه ساحل نجات تصویری که او از کودک ارائه میکند، تصویر یگانگی کودک با طبیعت است. از طرفی در نمایشنامه گمشدگان، سیر تبدیل شدن کودک به موجودی عصیانگر را شاهد هستیم که قرار نیست به هر قیمتی حرف بزرگسالان را بپذیرد و زیر بار ظلم برود. این نگاه هم در نوع خود جذاب و تازه است.
مطالعهی بیشتر: آثار و زندگینامه ژان پل سارتر
بیضائی زمانی گفته است که ناامیدی و یاس او را وادار به نوشتن کرده است. از این بابت، مخاطبان آثارِ او باید از یاس ممنون باشند! طبق سلیقه خانوادگی بهرام بیضایی و پیشینه سنتی شهر پدری، ابتدا شروع به مطالعه و قلمزدن در حوزههای پژوهشی در رابطه با مراسمهای تعزیه و دیگر مراسمهای محلی شد. رفتهرفته مسیر خودش را در نویسندگی پیدا کرد و نسبت به سخنسرایی دیگر اجداد خود، ترجیح داد راه شخصی خودش را بسازد. البته عنصر تعزیه کماکان برای بیضایی از اهمیت والایی برخوردار بود و شاید نقطهقوت سبک نگارشیِ او که حماسهسرایی و آفرینش مجدد اسطورههای باستانی در هیبتی مدرن است، به سبب همین وام گرفتن از فضای حماسی تعزیهها باشد.
در مقایسه با «غلامحسین ساعدی» که دیگر نویسنده همعصر بیضایی اما با شیوه نویسندگی متفاوت بود، میتوان به این نکته اشاره کرد که تمایل قلم بهرام بیضایی به اسطورهسازی و تلفیق سنت با نمادهای عصر حاضر بود اما ساعدی تمایل بیشتری به خلق متون مدرن با نمادهای آشنا برای مردم عصر حاضر داشت که آثارِ این دو در کنار هم، یکی از درخشانترین دورانهای ادبیات ایران را شکل دادند. جالب است بدانید بهرام بیضائی یکی از اولین افرادی است که به متن نمایش، در حد یک کتاب وفادار بود. متونی را برای اجرا در نمایش مینوشت که شایسته تبدیلشدن به کتاب بودند و حتی بعدها توانست تعدادی از آثار به نمایش درنیامده خود را نیز بهصورت کتاب چاپ کند. نثر بهرام بیضائی تاثیرگرفته از سبک خراسانی است که از قدیمیترین و اصیلترین سبکهای شعر ایرانی بهشمار میرود. همچنین به دلیل علاقه او به حماسهسرایی، اشعار «حکیم ابوالقاسم فردوسی» و «مهدی اخوان ثالث» برای خلق آثار متعددش جایگاه الهامبخش ویژهای داشت.
بیشتر کتابهای بهرام بیضایی هم اکنون توسط «انتشارات روشنگران و مطالعات زنان» به چاپ میرسند که در زیر به عناوین آنها اشاره نمودهایم:
کتاب مرگ یزدگرد ( که با نام مجلس شاهکشی هم شناخته میشود)، نمایشنامهای در میان آثار بهرام بیضایی است که دربارهی فرار و نهایتا ماجرای مرموز مرگ آخرین پادشاه ساسانی، یزدگرد سوم، است. جذابیت و اهمیت این نمایشنامه به عدماستفاده نویسنده از واژههای عربی است که در مقایسه با سایر آثار تولیدشده در حوزه نمایش، قابلتوجه بود. داستان از جایی جذاب میشود که یزدگرد در حین فرار، به آسایابان و خانواده او پناه میبرد و روایت از زبان اعضای این خانواده برای مخاطب نقل میشود. جالب است بدانید شما قرار نیست به این راویها چندان اعتماد کنید! چون هرکدام ماجرا را از زاویهدید و تخیل خودشان تعریف میکنند. طوریکه هیچ قصهای شبیه به دیگری نیست.
نمایش شب هزارویکم نقطه قوت درخشانی در لیست کتابهای بهرام بیضایی است و طبق گفتههای بیضایی، نمونه الهامگرفته و بازسازی شده از افسانه آشنای «ضحاک» است. کمتر کسی است که به مطالعه داستانهای حماسی علاقهمند باشد و ماجرای کمتر نقلشده شاه ضحّاک و همسرانش «شهرناز» و «ارنواز» را نشنیده باشد. نمادپردازی اسطورهای در اثر شب هزارویکم، به طرز هنرمندانهای سعی میکند برای هریک از شخصیتها، ریشه و اصالتی شبیه به اسطورهای ایرانی در نظر بگیرد. شب هزارویکُم در سه اپیزود خلق شده است. نثر کلاسیک با همراهی عبارتهایی غیرملموس برای خواننده امروز، لذت مطالعه آنرا دوچندان میکند. از دیگر ویژگیهای این کتاب، نیش و کنایه آهنگین و نثر شعرگونهای است که در تکتک لحظات احساس میشود.
افسانه نبرد رستم و سهراب که شاهکار شاهنامه فردوسی محسوب میشود، موضوعی است که ذهن و خلاقیت بسیاری از درامنویسان، به مددِ آن، اقدام به ساخت و پرداخت نمایشنامهها میکند. نمایشنامه سهرابکشی ، ماجرای جنگ سهراب بهعنوان نماینده توران با ایران است که رویارویی او در روند این جنگ با پدرش، رستم از لشکر ایران، البته بدون آنکه حقیقتا از نسبت فامیلیشان آگاه باشند، لحظات دراماتیکی را رقم میزند. جالب است بدانید این نمایشنامه نخستین بار در سال 1386، در سههزارنسخه و با قیمت پشت جلد دوهزارتومان چاپ شد.
نمایشنامه سیاوشخوانی با اولین چاپ خود در سال 1375 روایتگر ماجرای نبردی همیشگی میان خیر و شر است. داستانی پیچیده اما در عینحال شگفتانگیز که بازهم وفاداری بهرام بیضایی به اسطورههای شاهنامه را یادآوری میکند. بیضایی قهرمانهایش را کاملا ناآشنا با مردم و جامعه امروز نمیسازد بلکه همین آدمهای معمولی جامعه عصرخود را با چاشنی شخصیت پردازیهای بینظیر شاهنامه، تداعی کرده و به زندگی معاصر پیوند میدهد. ماجرا از این قرار است که جوانانی عاشق تئاتر، قصد اجرای نمایش سیاوشخوانی را در روستایی دارند. چالش انتخاب نقشهای خوب و بد، بین این جوانان شعلهور میشود و احتمالا این نبرد، بیشباهت به نبردهایی که در گذشته بین خیر و شر اتفاق میافتاد، نیست! در این اثر بیضایی داستانی از شاهنامه را پیش میبرد اما در پناهِ قهرمانهای امروزی.
نمایشنامه سهبَرخوانی بهرام بیضایی از اولین آثار بهرام بیضایی به صورت منتشرشده است که در اواخر دهه سی و پس از ماجراهای کودتای 28 مرداد در سال 1332 شکل گرفته است. این نمایش حیرتانگیز، روایتگر سه افسانه فراموشنشدنی است. افسانه «آرشکمانگیر»، «اژدهاک» و «جم». درباره عنوان این کتاب، بهتر است بدانید کاملا ساخته ذهن نویسنده است. مسأله قدرت، هویت و دانش در سه برخوانی و شخصیتسازیِ آن اهمیت زیادی دارند.
نمایشنامه مرگ یزدگرد به گفته تعداد زیادی از منتقدین و نویسندگان شاهکاری ادبی و بهترین کتاب بهرام بیضایی از میان آثار او محسوب میشود. چاپ اول این نمایشنامه در ماهنامه کتاب جمعه به سردبیری «احمد شاملو» بود اما چاپ اصلی با قالب کتاب، توسط «انتشارات بهبهان» و در سال 1359 انجام شد. بیضایی در سال 1358 یعنی قبل از اقدام به چاپ کتاب، مرگ یزدگرد را در سالن تئاتر شهر روی صحنه برده بود. حتی سالها بعد بهعلت شهرت بیش از حد این نمایشنامه، بهرام بیضایی تصمیم گرفت آن را تبدیل به فیلم نیز بکند. داستان مرگ یزدگرد بازسازی یک روایت تاریخی است: آخرین پادشاه ساسانی، یزدگرد سوم، در جریان فرار و پناه گرفتن در آسیابی، به دست صاحبِ آن که یک فرد عادی اما آسیبدیده از جبر سلطنت است، کشته میشود که البته ماجراها و روایات از چراییِ کشته شدن او متفاوت است. آسیابان یک چیز میگوید، همسرش ماجرایی دیگر و دخترش روایتی متفاوت از آنها! آسیابان معتقد است پادشاه به جرم تجاوز به همسرش شایسته قتل بوده است اما وجود روایتهای مختلف که درستی و نادرستیشان مشخص نیست، نوید از یک داوری هیجانانگیز و پرچالش میدهد...
تعداد جوایز بیضایی در ایران بیشتر در زمینه فیلمسازی و اجراهای درخشانِ تئاتر او است. اما جالب است بدانید علاوه بر جوایز بسیار گسترده و قابل تحسین در ایران، بیضایی بارها بخاطر مطالعات و فعالیتهای پژوهشی در دانشگاه محل تدریس فعلیاش، استنفورد، مورد تشویق قرار گرفته است. یکی از این جوایز دریافتی مهم توسط بهرام بیضایی در سال 2013، جایزه سینا بود که بنیادی غیرسیاسی برای تقدیر از چهرههای مهم و فرهیخته در آمریکا است و سالانه به صورت کنفرانس میاندانشگاهی برگزار میشود. همچنین در هفتمین دوره از برگزاری سمینار بینالمللی نمایشهای آیینی و سنتی، بهرام بیضایی در کنار افرادی دیگر موفق به دریافت جایزه جلال ستاری بعنوان یک پژوهشگر موفق ایرانی شد. البته در این زمان او مقیم ایران نبود. تعداد بیشماری از جوایز دریافتی بهرام بیضایی وجود دارد اما مهمترینشان به طورخلاصه در ادامه ذکر میشود:
بهرام بیضایی یک پدیده بیچونوچرا در عرصه سینما و تولیدات آثار نمایشی است. اگر تنها به لیست بلندبالای شاگردانی که تحت تاثیر هنر او، امروزه جایگاه والایی در ادبیات و هنر ایران دارند، نگاهی بیندازیم، کافی است برای اینکه تاثیر حضور او بهعنوان یک آموزگار دلسوز و متمرکز بر آنچه میآموزد را دریابیم. بسیاری از نویسندگان برجسته مانند «ابراهیم گلستان»، بارها حضور بیضایی در صحنه اجرا، ادبیات و سینما را ستودهاند. گلستان در نامهای خطاب به یکی از منتقدین و در ستایش بهرام بیضایی نوشت که بسیار مورد توجه قرار گرفت. همچنین «کامران شهلایی»، نایبرئیس کانون نمایشنامهنویسان ایران، طی مصاحبهای اعتراف کرد که حسرت نبود بهرام بیضایی در کشور و ادامه فعالیتش، حسرتی است که متاسفانه احساس نمیشود. جای خالی بیضایی خصوصا در درامنویسی، حفره عمیقی است که تنها کسانی که دغدغه جدی هنری و ادبی دارند آنرا درک میکنند.
مطالعه آثار تولیدشده در حوزه ادبیات نمایشی، مسیری است زنده و پویا که فرصت یک زندگیِ زیستنشده را برای مخاطب ارمغان میآورد. فرصتی که در سایر آثار ادبی مانند رمان و داستانهای کوتاه بهگونهای دیگر وجود دارد. با اینحال، فراموش نکنید لذت اصلی مطالعه آثار نمایشی، تماشای آن اثر در صحنه تئاتر است. آنجا چیزی وجود دارد که داستان را دقیقا جلوی شما مجسم میکند، داستان با قدرت بازیگران اجرا میشود، بهطوریکه شما همه لحظههایی که پیشازاین در ذهن تجسم کردهاید را فراموش کرده و شاهد دیگری بر وقوع داستان هستید. در روند نگارش بهترین کتابهای بهرام بیضایی، او به هنرمندانهترین شکل ممکن به واسطه مطالعات و پیشینه تحقیقی در زمینه سنتهای نمایشی ایران و آیینهای سنتی مانند تعزیه و اشراف کامل بر اسطورههای حماسی شاهنامه، نشان داد به دنبال تاثیرپذیریهایی است که شخصیتپردازی و نوع روایت داستان در آثار نمایشیاش را شکل دهد. بیضایی با اصالتی بیمثال و بیپروایی خاصِ خودش در نگارش، ریشه قهرمانهای ایرانی را در قالبی دیگر احیا میکند و این هویت حماسی بخشیدن به شخصیتهایش، به دور از تمام استانداردهای پذیرفتهشده در جامعه ادبیات ایران، باعث جذابیت بیشازپیش آثارِ او میشود. با مطالعه آثار بهرام بیضایی و درک کردن سیر نمایشنامه هایاو، با هنر اصیل و هویت ایرانی بیشتر آشنا میشوید و این سرآغاز صیقل یافتن یک تفکر ناب ادبی در شما است.
کتابهای بهرام بیضایی بارها در ایران تجدید چاپ شدند. قلم خاص و دلنشین او، باورپذیری شخصیتهای نمایشنامههایش و صداقتی بیپروا که در هویتبخشی به آنها نشان میدهد، باعث شده نهتنها علاقمندان به کتب ادبیات نمایشی، بلکه دوستداران سایر حوزهها نیز، از خوانش قلم بهرام بیضایی لذت ببرند. خرید از سایت کتابانه فرصتی برای یک تجربه تازه و هیجانانگیز است. اگرچه این تجربه، تداعی لذت نوستالژیک خرید کتاب، همراه با چسبیدن به ویترین کتابفروشیها را بههمراه ندارد و شاید نشود سرتان را لابهلای کاغذهای کتاب موردعلاقهتان فرو ببرید و از تماشای آنها لذت ببرید اما دستکم سفارش آنلاین کتاب از کتابانه و تنوع کتابهای ارائهشده در سایت، میتواند فرصتی ایجاد کند که با انتخاب کتاب موردعلاقهتان از لیست کتابهای بهرام بیضایی، خریدی مطمئن و بیدردسر را در سریعترین زمان ممکن تجربه کنید!