کتاب خرت و پرت های قصر گمشده از مجموعهی قصه های روز نوشتهی گروه نویسندگان به سرپرستی سید نوید سید علی اکبر، با تصویرگری ایلگار رحیمی از سوی انتشارات شهر قلم به چاپ رسیده است.
روزی روزگاری، قصری بود که به جز اسباب و اثاثیه اش و چند حیوان کوچک، کسی در آن زندگی نمی کرد. این قصر سال های سال بود که هیچ پادشاه یا شاهزاده ای به خود ندیده بود. فقط سایه، گربهی سیاه آوازه خوان، خفاش خانمی به نام ملانی، موشی به نام کیاموش درآنجا رفت و آمد می کردند. هر کدام از وسایل و موجودات داخل قصر برای خودشان قصه ای داشتند؛ وسرگذشتشان تحت سی و یک داستان در کتاب خرت و پرت های قصر گمشده برای کودکان نوشته شده است. قصهی روز دوم، داستان عشق خفاش کوچک و دستکش چرمی تهِ کمد را بازگو می کند. در قصر گمشده، اتاق خواب بزرگی که پر از اسباب و اثاثیه بود وجود داشت و به نظر می رسید قبلا متعلق به یک شاهزاده بوده؛ توی کمد اتاق، خفاش خانومی به نام ملانی زندگی می کرد که مثل همهی خفاش ها، روزها می خوابید و شب ها بیدار بود. او عاشق لنگه دستکش چرم شده بود ولی نمی توانست زیاد او را ببیند! چون دستکش چرمی هم مثل بقیه، شب ها می خوابید و روزها بیدار می شد. آن ها فقط قبل از غروب افتاب می توانستند چند لحظه همدیگر را ببینند. تا این که یک روز...
مجموعه ی قصه های روز شامل دوازده جلد کتاب می باشد که هر جلد حاوی بالغ بر سی قصه است که همه ی آن ها فضا یا شخصیت هایی مشترک دارند. به منظور فهم بیشتر خواننده، ابتدای کتاب شخصیت ها به صورت کامل معرفی می شوند. این مجموعه برای کودکان دبستانی تالیف شده و بچه ها می توانند هر روز یکی از داستان های پر هیجان را خوانده و علاوه بر فراهم آوردن اوقاتی خوش، تجربه ای تازه کسب کنند.
فهرست
روز اول: سایه و معمای یک روز تابستانی روز دوم: نامهی ان خفاش کوچک روز سوم: قصهی ان عروسک که کلاهی دلش را شکسته بود روز چهارم: یک سامورایی هیچ وقت... روز پنجم: سماوری در آشپزخانهی تاریک روز ششم: سرت رو بالا بگیر، جوراب! روز هفتم: خواب بالشتک بی سوزن روز هشتم: آلما و ارایشگر بال های کاموایی روزرنهم: رمز گمشدهی چام روز دهم: عردس شمعی و لنگه دمپایی سبیلو روز یازدهم: این یک قاشق نیست روز دوازدهم: کاراگاه ملانی در قصر روز سیزدهم: قالیچهی پرنده روز چهاردهم: خبرهای رادیو دو موج روز پانزدهم: کیاموش و قند انگوری روز شانزدهم: این حمام کی خوابید؟ روز هفدهم: گروه موسیقیِ بچه کرم ها، فلوت نقره ای و نسیم ملایم روز هجدهم: نقاشی نادیدنی روز نوزدهم: تمام پادشاهی ام به جای یک اسب ردز بیستم: زندانیِ ساعت قدیمی روز بیست و یکم: چنگال بهترین چیز برای خاروندن پشته! روز بیست و دوم: در جست و جوی یک واشلر روز بیست و سوم: بچه شبح هم بازی بلشه؟ روز بیست و چهارم: کاشکی من شال گردنت بودم! روز بیست و پنجم: نامهی یک صندلی لهستانی روز بیست و ششم: کاریابی جناب گوزن برای دادا روز بیست و هفتم: اقای قلم موی خیلی مدرن روز بیست و هشتم: قنبر سفالی و پری آب انبار روز بیست و نهم: بچه کتابی که هیچ وقت خوانده نشده بود روز سی ام: آخ اگه بارون بزنه! روز سی و یکم: هیچی پیچی، پیچی که شاه شد
برشی از متن کتاب
آن روز که برف تندی می بارید، و بیرون قصر فقط سپیدی بود و سپیدی، ملانی بیدار بود. در کمد پالتوها هم نیمه باز بود. او داشت بلند بلند چیزهایی می گعفت و "قلم پر" که پرهایش ژولیده بود و به خاکستری می زد و نوکش هم کمی کُند شده بود، می پرید توی مرکب و تند تند روی کاعد کاهی می نوشت. ملانی گفت: "بنویس ... عزیزم، خودت می دونی که من تو رو از همهی دنیا بیشتر دوست دارم ..." دست های کوچک صورتی اش را مشت کرد: "نمی خواستم ناراحتت کنم..." لپ پشمالویش را مالید به یک پالتو پوست: "ولی تو هم نباید این قدر لوس و نازک نارنجی باشی." یکهو قلم پر گفت: "استپ!" ملانی از توی کمد تاریک، بلند گفت: "نه، بنویس! خواهش می کنم ادامه بده! شاید این جوری برگرده." قلم پر گفت: ملانی جان، قلم به قربانت! تا الان چهار صفحه نوشتیم، بعدش هم مرکبمون تموم شد!" ملانی آه کشید. توی اتاق طبقهی دوم کسی نبود که از راز ملانی خبر نداشته باشد، از این که او عاشق لنگه دستکش چرم قهوه ای بود که توی کمد پالتوها افتاده بود. دستکش مودب و جدی بود و صدایی بم داشت و بوی چرم نو می داد. ملانی از وقتی او را توی کمد دیده بود، یک دل نه، صد دل عاشقش شده بود. اما یک مشکل بزرگ وجود داشت؛ دستکش، مثل بقیه، شب ها می خوابید و صبح ها بیدار می شد؛ در حالی که ملانی کارش بر عکس بود. برای همین آن ها نمی توانستند با هم وقت چندانی بگذرانند. نور ملانی را اذیت می کرد، برای همین حتی اگر هم نمی خوابید نمی توانست روزها با دستکش برود توی قصر گردش کند. دستکش چرم قهوه ای سوخته، هر روز توی قصر گردش می کرد و تمام سوراخ سنبه هایش را بلد بود. او جاها و چیزهایی از قصر دیده بود که...
(31 قصه) دبیر گروه نویسندگان: سیدنوید سیدعلی اکبر تصویرگر: معصومه اعتبارزاده انتشارات: شهر قلم
نظرات کاربران درباره کتاب خرت و پرت های قصر گمشده (قصه های روز)
دیدگاه کاربران