loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب کورسرخی | عالیه عطایی

5 / -
موجود شد خبرم کن
                                    

درباره‌ی کتاب کورسرخی عالیه عطایی

کتاب "کورسرخی" روایتگر داستانی واقعی است که بخش‌های از زندگی شخصی و جنگ‌زده‌ی نویسنده را در اختیار مخاطب قرار می‌دهد.

خانم "عالیه عطایی"، از نویسندگان شناخته‌شده‌ی اهل افغانستان می‌باشد که از همان دوران کودکی، به عنوان پناهنده، در ایران پرورش یافته و تحصیل کرده است. وی، در طول محتوای این کتاب، با استفاده از قلم توانای خویش، به شرح زندگی شخصی خود می‌پردازد؛ زندگی‌ای که بیانگر سرنوشت تلخ و دردناک سایر مردم افغانستان نیز می‌باشد و از حقایقی دردناک پرده برمی‌دارد.

بخش اول "کور سرخی"، به وقایع سال 1365 بازمی‌گردد؛ یعنی زمانی که خانم عطایی کودکی پنج ساله است و در کنار مادر و پدر جوان خود، زندگی می‌کند. خانه‌ی آن‌ها، در مرز ایران، یعنی خراسان جنوبی قرار دارد؛ مکانی محقر که با هدف رهایی از جنگ و مرگ، به آن پناه آورده‌اند. این خانواده و دیگر پناهندگان، به دلیل اقامت در منطقه‌ی مرزی، موظف‌اند که طبق قوانین جمهوری اسلامی عمل نمایند. قابل ذکر می‌باشد که در این بحبوحه‌ی زمانی‌، کشور ایران نیز درگیر جنگ تحمیلی با عراق شده است.

تحت چنین شرایطی، پدر عالیه، تصمیم می‌گیرد که در جنگ شرکت کرده و به کشور ایران خدمت کند. در نتیجه، پس از پشت سر گذاشتن دوره‌های آموزشی، به نیروهای مقاومتی ملحق می‌گردد. اما دو هفته پس از اعزام، بیمار گشته و به خانه بازگردانده می‌شود؛ در واقع، این بیماری به دلیل عبور گلوله از فاصله‌ای نزدیک به گیجگاه او پدیدار شده است. عارضه‌ای خطرناک که "صرع" نام دارد و ناشی از اختلالات عصبی می‌باشد. عاملی که مدام، جسم ضعیف این مرد را با حمله‌های عصبی مواجه می‌سازد.

پس از مدتی کوتاه، مادر عالیه، به توصیه‌ی پزشک مرزی، تصمیم می‌گیرد که شوهرش را به بیمارستانی مجهز در تهران منتقل نماید. بنابراین، او همراه با تنها فرزندش و پزشک و  همچنین مردی جوان، به سوی تهران حرکت می‌کند و به سفری خطرناک و پرماجرا تن می‌دهد؛ سفری که روح لطیف عالیه‌ی کوچک را با بخشی از حقایق زندگی آشنا ساخته و روایتی پرکشش و فراموش ناشدنی را برای او و همراهانش خلق می‌کند.

 

برشی از متن کتاب کور سرخی

بیخی جنگ تمام شده، خشت و آجر دوباره سرهم می‌شود

1389 خورشیدی؛ بیرجند

خاله‌ام نامش انار است. اینکه چرا انار را نه خود می‌داند و نه غیر، اما اینکه چرا زندگی‌اش برابر انار ترش و شیرین و ملس بوده را همه می‌دانند. تا جایی که به صورتش مربوط است، خاله انار در هفت‌سالگی از دوچرخه افتاده و لب بالایش شکاف برداشته، برابر انار و بعد از آن چون از لب و دهانش خجالت می‌کشیده، کم‌حرف و خوددار بار آمده. این که اول نامش را گذاشته‌اند و بعد هم‌شکل نامش شده، بین ما عجیب نیست. می‌گویند آدم عاقبت اسمش را می‌کشد اما آن شکاف لب انار که تمام زندگی‌اش نبوده. در هفده سالگی به عقد پسرخاله‌اش درمی‌آید که چند ماه مانده به عروسی، در جاده‍‌ی کابل به قندهار تصادف کرده و درجا مرده. آن سال‌ها آدم‌ها اگر از جنگ‌های قبیله‌ای جان به در می‌بردند، دیگر نمی‌مردند مگر با همین چیزها که باقی آدم‌ها می‌میرند:

تصادف، سکته، سرطان و ...

انار تا سه سال بعد، یعنی تا بیست سالگی، شب به شب، لباس عروسی‌اش را پوشیده و یک کلام هم با کسی حرف نزده. همین که کسی انار لب شکری را باعث مرگ نمی‌دانسته لابد از شعور آن روزهای خانواده‌مان بوده. دلیل دارد که از چیزی به نام شعور حرف می‌زنم. شعور دستاوردی فردی نیست و به نظر در آن روزگار که جنگ هنوز اینطور در خانه‌ها چنبره نزده بوده، مردم می‌توانسته‌اند داوری‌های درست‌تری بکنند، وگرنه کی خودش را در میانه‌ی بلبشو پیدا می‌کند که خانواده‌ی من بکند؟

سال 1968 میلادی است و اوج قدرت ظاهر شاه. دانشگاه کابل پررونق است. هنوز در ظاهر خبری نیست، هرچند زمزمه‌ی کمونیست‌ها به گوش می‌رسد. البته امروز می‌دانیم که داوود شاه، پسرعموی ظاهرشاه، همان موقع درصدد کودتا بوده و روشنفکران چپ زمینه را برای حضور شوروی در دانشگاه‌ها فراهم کرده بودند. اما انار که در بیست سالگی هنوز رضایت نداده شوهر کند، دانشجوی زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه کابل می‌شود و سه سال و نیم بعد با معدل بالا لیسانسش را می‌گیرد. نه چپ بوده و نه در جلسات خواندن بیانات ببرک کارمل که آن زمان نظریه‌پرداز جنبش چپ افغانستان بوده شرکت می‌کرده. حتی وقتی دانشجویان به اصرار کلاس‌های زبان انگلیسی...

کتاب کورسرخی به قلم عالیه عطایی توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.


فهرست


اینجا مرز ایران و افغانستان است

تو خردبچه چه فهم داری کمونیست چی استش؟

ازبک‌ها خفته بودند که روس‌ها ما را فتح کردند

رویای فواد بودم پیچیده در قامت مرگ

بیخی جنگ تمام شده، خشت و آجر دوباره سرهم می‌شود

دو گلوله نشسته است در فاصله‌ی کلمات بنگاه، نشر و عطایی

بخواهی به خانواده‌ای فروریخته ثابت کنی از تخم‌وترکه‌شان هستی

بی‌محتوا بودن فرم افغانی‌ام به شدت آزارم می‌داد

مگر هویتی به نام مرزنشین داریم؟ این قدر سست؟



  • روایت‌هایی از جان و جنگ
  • نویسنده: عالیه عطایی
  • انتشارات: چشمه

مشخصات

  • نویسنده عالیه عطایی
  • نوع جلد جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 6
  • سال انتشار 1400
  • تعداد صفحه 131
  • انتشارات چشمه

درباره عالیه عطایی نویسنده کتاب کتاب کورسرخی | عالیه عطایی


نظرات کاربران درباره کتاب کورسرخی | عالیه عطایی


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب کورسرخی | عالیه عطایی" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل