دربارهی کتاب تلاش بیهوده ی عشق (شکسپیر خندان 1)
کتاب "تلاش بیهودهی عشق" روایتگر یکی از داستانهای محبوب ویلیام شکسپیر میباشد که با زبانی ساده و روان، توسط سیدنوید سیدعلیاکبر تشریح شده است و حکایتی جذاب و خواندنی را در اختیار مخاطب قرار میدهد.
شخصیت اصلی قصه "فردیناند" نام دارد. وی پادشاه جوان و باهوش سرزمین "ناوار" است. او با سه خدمتکار خویش، "لانگویل"، "دومن" و "برون" رابطهی دوستانه و نزدیکی دارد؛ به طوری که این سه مرد، پادشاه را در تمامی لحظات زندگی، همراهی مینمایند و همیشه و همهجا در کنارش هستند. فردیناند و دوستانش، بیشتر اوقات خود را صرف لذتها و خوشگذرانیهای موقت و بیهودهی دنیوی از جمله تفریح با زنان میکنند.
هماکنون پس از گذشت سالها، فردیناند به این نتیجه رسیده که عمر خود را بیهوده پشت سر گذاشته است و حالا باید به تحصیل علم و کشف حقیقت و معنای زندگی بپردازد. در همین راستا، تصمیم میگیرد که با سه دوست عزیز خود، پیمانی عجیب و سخت ببندد. بر اساس این پیماننامه، چهار مرد قصه موظف میشوند که به مدت سه سال، از لذتهای زندگی چشمپوشی نمایند. به این صورت که: همواره به مطالعه بپردازند، در هر هفته، یک روز، هیچچیزی نخورند و روزهای دیگر نیز، تنها یک وعده غذا میل کنند، با هیچ زنی همصحبت نشوند و شبها نیز فقط سه ساعت بخوابند، بدون داشتن هیچ استراحت و خوابی در طول روز.
برون، در ابتدا از پذیرش این عهدنامه امتناع میکند و محتوای آن را مورد انتقاد قرار میدهد. اما جهت همراهی با دوستان خویش، سوگندنامهی موردنظر را امضا کرده و با آنها همپیمان میشود. بنابراین، فردیناند، لانگویل، دومن و برون، روزهای ابتدایی را به سختی پشت سر میگذراند.
اصل ماجرا از جایی آغاز میگردد که شاهزادهای زیبا برای ملاقات با فردیناند وارد سرزمین ناوار میشود. او دختر پادشاه فرانسه میباشد که به دلیل بیماری پدرش و ناتوانی او برای سفر، جهت مذاکرات سیاسی به دیدار فردیناند آمده است. ندیمههایی دلفریب نیز، شاهزاده خانم را در این سفر همراهی میکنند؛ زنانی که چشمان هر بینندهای را به خود خیره مینمایند. ولی طبق عهدنامهی بسته شده، شاه و دوستانش حق همصحبتی با هیچ زنی را ندارند. بنابراین ورود شاهزاده و ندیمههایش به ناوار و لزوم ملاقات او با فردیناند، مردان قصه را با مشکلات بزرگی مواجه میسازد؛ مشکلاتی خواندنی که موجب افزایش جذابیت داستان میشود.
برشی از متن کتاب تلاش بیهوده ی عشق (شکسپیر خندان 1)
فردیناند، سراسیمه، سوار بر اسبش شاخههای درهمتنیدهی درختان اطراف قصرش را پس میزد و میتاخت. هیچ نمیدانست به آن شاهزاده خانم فرانسوی چه بگوید. دختر پادشاه فرانسه به قصرش آمده بود و نمیتوانست او را راه دهد. با خودش فکر میکرد چقدر بدشانس است. کاش چند روز دیرتر آن پیمان را با دوستانش میبست. کاش پادشاه فرانسه مریض نمیشد. کاش فرزند پسری داشت که برای مذاکره میفرستاد. شاخههای درختهای بلوط به شکل آزاردهندهای در هم تنیده بودند. انگار فکرهای پریشان خودش بودند که به هیئت چوب و برگ از دل زمین روییده بودند. از دور چهار چادر آبی و سفید را دید که لابهلای آن همه سبزی جنگلهای ناوار خودنمایی میکردند. از اسبش پیاده شد. شاید درست نبود که سوار بر اسب کنار چادرها بتازد. آخرین درخت بلوط را که رد کرد با صدایی که کمی میلرزید، گفت: «شاهزاده خانم زیباروی فرانسه! به قصر ناوار خوش آمدین!»
شاهزاده خانم از پشت تور سیاه رنگ کلاهش گفت: «من که اینجا جز درخت و سنگ و شبپره و بلبل خرما چیزی نمیبینم. فکر میکردم قصر پادشاه ناوار باشکوهتر از این حرفها باشه!»
فردیناند سرش را پایین انداخت و بدون این که به چشمهای بانوی فرانسه نگاه کند، گفت: «به گمونم شما خبر داشته باشین شاهزاده خانوم! حقیقت اینجا ست که من سوگند یاد کردهام، سوگند یاد کردهام، سوگند یاد کردهام که ...»
شاهزاده خانم وسط حرفش پرید و گفت: «که هیچ زنی تا دو کیلومتری قصرتون دیده نشه. مجازات، بریدن زبان از ته حلق! درست میگم؟»
فردیناند آب دهانش را قورت داد و گفت: «بله. البته مجازاتها که هیچوقت اجرا نمیشن. باید قانون محکمی برقرار میکردیم که زیر پا گذاشتن ترسناک باشه خانم. شما زنهای اسپانیا رو نمیشناسین...»
شاهزاده خانم گفت: «پس این طور که معلومه باید هر چه زودتر از اینجا برم. خب، میدونین؟ من هیچ وقت شب رو توی جنگل نخوابیدهام. اگه پدرم بفهمه خیلی آزرده خاطر میشه. ببینم، خرسی گرگی این طرفها نباشه آقای فردیناند؟»
فردیناند گفت: «ابدا شاهزاده خانوم. خرس؟ به تمام سربازانم امر میکنم تمام شب دور چادرهای شما حلقه بزنن و تا خود صبح کشیک بدن...
کتاب تلاش بیهوده ی عشق اولین جلد از مجموعهی شکسپیر خندان، اثر ویلیام شکسپیر با روایت سید نوید سید نوید سید علی اکبر توسط نشر هوپا به چاپ رسیده است.
- نویسنده: ویلیام شکسپیر
- به روایت: سید نوید سیدعلیاکبر
- انتشارات: هوپا
نظرات کاربران درباره کتاب تلاش بیهوده ی عشق (شکسپیر خندان 1)
دیدگاه کاربران