درباره کتاب افسانه های روسی (قصههای پریان)
کتاب حاضر، با در برداشتن بیست افسانه که برخاسته از میان فرهنگ و اسطورههای روسی است توسط نینا دمیتریونا بابارکینا، نگاشته و همراه مینیاتورهای متناسب با داستانها که اثر خود نگارندهاند، در اختیار مخاطبان قرار گرفته است. افسانهها و داستانهای کتاب حاضر، با نکات آموزندهای که دربردارنده قصههایی از پریان است، به خواننده ارائه شدهاند. بیان شیرین و دلنشین متن، در جذب خواننده تأثیر فراوانی دارد و در کنار موضوعاتی که واقعیات روزمره را با شکلهای روایی و افسانهای عجین ساخته، کتابی مورد پسند قشر نوجوان و حتی جوان را به دست داده است. برخی شخصیتهای این داستانها به طور مشترک در افسانهها حضور پررنگی دارند همچون بابا - یاگا و واسیلیسای دانا و... . گفتنیست بابا - یاگا از مشهورترین چهرههای اسطورهای ادبیات روسیه به شمار میآید. قهرمانان و اسطورههای این کتاب هر یک چند و چندین خصلت نیک دارند؛ نویسنده در خلال بیان داستانها، گاه با پررنگتر جلوه دادن عشق، زیبایی، مهربانی، تلاش و کم اثر نشان دادن کاستیها و نااخلاقیها، پیروزی خصیصههای نیک و خیر را بر شر حتمی میداند و گاه دم از واقعیاتی میزند که آنها را در قالب افسانه و داستان جای داده است؛ این نوع ارائه میتواند ماندگاری بهتری در ذهن مخاطب داشته باشد. لازم به ذکر است در نگارش داستانهای کتاب افسانههای روسی، نویسنده از سبک و سنتهای مکتب خلویی بهره برده و آثار مینیاتور لاکی را که در مدرسه هنر حرفهای خلویی آموزش دیده در کنار نگارش و نویسندگیاش با مخاطبان به اشتراک گذاشته است.
برشی از متن کتاب
شاهزاده خانم قورباغه یکی بود یکی نبود. در روزگاران خیلی دور، تزاری زندگی میکرد که سه پسر داشت. وقتی هر سه فرزند بزرگ شدند، تزار پسرهایش را پیش خود صدا زد و گفت «بچههای عزیزم ! قبل از اینکه پیر بشم، دوست دارم عروسی شماها رو ببینم و از دیدن بچههای شما لذت ببرم، از دیدن نوههام.» پسرها جواب دادند: «باشه پدر، برامون دعای خیر کن و بگو ما قراره با کیها عروسی کنیم.» «پسرهام ! کاری رو که بهتون میگم انجام بدید، هر کدومتون یک تیر بردارید به فضای باز حومه شهر برید و اونو را پرتاب کنید. هر جایی که تیرتون به زمین نشست، سرنوشت شما همان جاست.» پسرها از پیش پدر رفتند، هر کدام یک تیر برداشتند و راهی حومه شهر شدند. کمانهایشان را کشیدند و تیر را پرتاب کردند. تیر بزرگترین پسر در حیاط یک نجیبزاده افتاد و دختر آن نجیبزاده تیر را برداشت. تیر پسر دوم در حیاط خانه یک تاجر بزرگ افتاد و دختر تاجر آن را برداشت. جوانترین پسر، شاهزاده ایوان، تیرش را پرتاب کرد. تیر به هوا برخاست و آن قدر دور پرید که نتوانست ببیند کجا به زمین نشست. او رفت و رفت و بالاخره به یک مرداب رسید. آنجا یک قورباغه در حالی که تیر او را در دست داشت، نشسته بود. شاهزادهایوان صدا زد: «قورباغه، هی قورباغه! تیرم را پس بده.» ولی قورباغه جواب داد: «منو به زنی بگیر.» «چی داری میگی؟ چطور میتوانم یه قورباغه رو زنم کنم؟ » «منو بگیر، واسه این که سرنوشتت همینه.» شاهزاده ایوان خیلی ناراحت بود، ولی کاری از دستش برنمیآمد. قورباغه را برداشت و به خانه برد. تزار یک عروسی سهگانه ترتیب داد. پسر بزرگش با دختر یک نجیبزاده، پسر دومش با دختر یک تاجر و ایوان بیچاره با یک قورباغه ازدواج کرد. خیلی زود تزار پسرهایش را پیش خود صدا کرد: «میخوام بدونم کدوم یک از زنای شما بهترین خیاطه. بدین هر کدومشون تا فردا برام یک پیراهن بدوزن.» پسرها تعظیم کردند و پیش زنهایشان رفتند. شاهزاده ایوان به خانه آمد، نشست و سرش را پایین انداخت. قورباغه پرید بالا از او پرسید: «چرا سرتو پایین انداختی شاهزاده ایوان ؟ اتفاق بدی افتاده؟» «پدرم دستور داده که تا فردا براش یه پیراهن بدوزی.» قورباغه جواب داد: « ناراحت نباش شاهزادهایوان. تو برو بخواب، صبح که شد همه چی همون جوریه که باید باشه.» شاهزاده ایوان روی تخت دراز کشید، در حالی که قورباغه جستوخیز کنان رفت توی دالان، پوست تنش را انداخت و به واسیلیسای دانا تبدیل شد، به دختری زیباتر از آنچه بتوان در قصههای پریان توصیف کرد. واسیلیسای دانا دست زد و فریاد کشید: «پرستارها و ندیمهها! گوش به فرمان من و بیاید اینجا، باید کاری انجام بدین. میخوام تا صبح برام یه پیراهن عین مال بابام بدوزید.» وقتی شاهزاده ایوان صبح از خواب بلند شد، قورباغه داشت روی زمین جستوخیز میکرد. پیراهن داخل یک حوله پیچیده شده و روی میز قرار داشت. شاهزادهای ایوان خوشحال شد و پیراهن را پیش پدرش برد. همان موقع برادرهای بزرگتر داشتند کار زنهایشان را به تزار نشان میدادند. پسر بزرگ بسته پیراهن را باز کرد...
فهرست
درباره نویسنده به دستور اردکماهی خواهر آلیونوشکا و برادر ایوانوشکا موروزکو شاهزاده ایوان و گرگ خاکستری پادشاه دریا و واسیلیسای دانا غازهای وحشی نیکیتای دباغ روستایی و خرس شاهزاده خانم قورباغه ماشا و آقا خرسه مرغ خالخالی جوجه خروس کاکلطلا یلنای دانا ایواشکو و بابا - یاگا واسیلیسای زیبا سنگوروچکا خاوروشچکا فینیست، شاهین درخشان سیوکا - یورکا مرغ آتشین و شاهزاده خانم واسیلیسا
خرید کتاب افسانه های روسی (قصههای پریان)
کتاب افسانه های روسی (قصههای پریان)، اثر نینا دمیتریونا بابارکینا و ترجمه فرنوش اولاد در نشر چشمه را میتوانید از سایت کتابانه خریداری نمایید.
(قصه های پریان) نویسنده: نینا دمیتریونا بابارکینا ترجمه: فرنوش اولا انتشارات: چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب افسانه های روسی | نینا دمیتریونا بابارکینا
دیدگاه کاربران