کتاب آهن قراضه، نان خشک، دمپایی کهنه! نوشته آذردخت بهرامی توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.
این کتاب مجموعه داستانی طنز است که بدون شک لحظات بسیار مفرحی برای شما به ارمغان میآورد. همانطور که از عنوان کتاب پیداست، داستانهای این مجموعه سرشار از لحظات شاد هستند و حس نوستالژی روزهای گذشته را برایتان تداعی میکند. کتاب حاضر، شامل مطالبی است که طی بیست سال، از آذردخت بهرامی در مجلهها و نشریات چاپ میشد. او با نگاهی طنز به اشیا، در برخی از قسمتهای کتاب از حضور آنها بهره برده است. توصیفات خواندنی بهرامی از هرچیزی که در اطرافش دیده است، بسیار جالب توجه است. او به همه چیز از بعدی نگاه میکند که شاید کمتر کسی آن را ببیند و همین نکته باعث شده، طنزی که در این مجموعه به چشم میخورد، طنزی به دور از کلیشهها باشد. از آنجایی که "داستان"، ساخته و پرداختهی ذهن خلاق فردی به نام نویسنده است و "قصه" محصول ذهنیت جمع است و خالق مشخصی ندارد این کتاب نیز، به سه بخش تقسیم میشود؛ بخش اول با عنوان "آهن قراضه" شامل داستانهای کوتاه است، بخش دوم با عنوان "نان خشک" چندین قصه زیبا را در بر دارد و بخش سوم با عنوان "دمپایی کهنه" شامل نثرهای بسیار خواندنی و جذاب میباشد. بخش اول با عنوان "آهن قراضه" شامل داستانهای کوتاه است، بخش دوم با عنوان "نان خشک" چندین قصه زیبا را در بر دارد و بخش سوم با عنوان "دمپایی کهنه" شامل نثرهای بسیار خواندنی و جذاب میباشد. البته بخش چهارمی نیز در کتاب موجود است که شامل مصاحبهای با آذردخت بهرامی است. این نویسنده خوشذوق، حتی در این مصاحبه هم دست از شوخی برنداشته و اکثر جوابهایی که به مصاحبهکننده میدهد، همراه با طنز است. آهن قراضه، نان خشک، دمپایی کهنه! را باید چندین و چند بار خواند و دنیایی از انرژی و شادی را به روح و جان، تزریق کرد.
برشی از متن کتاب
به نظر من همان طور که از ظاهر و ریخت و قیافه و نوع و رنگ لباس آدمها میتوان به درونیات آنها پی برد، از روی زنگ موبایلهایشان هم میتوان آنها را شناخت. راستش را بخواهید بنده از زور بیکاری، در این زمینه آنقدر غور و تفحص کردهانم و به چنان نتایج درخشانی رسیدهام که خیال دارم روی دست آنها که دکان فال قهوه و فال چای و فال نخود و فال اشک شمع و فال نسکافه و فال شربت و غیره! باز کردهاند، بلند شوم و فال زنگ موبایل بگیرم! باور کنید جدی می گویم، این خودش یک رشتهای است که میتوان در دانشگاه هم برایش یک کرسی شاید هم منقل! اختصاص داد. مخصوصاً حالا که دیگر هر که از در خانه مادرش میآید بیرون تا کیسه زباله را رأس ساعت 9 بگذارد بیرون یک موبایل هم میخرد. و لازم نیست اصلا با مادرش بگومگوی بکند یا اصلا از مادرش قهر کند تا موبایل بخرد! دقت کرده اید، ماشاالله هزار ماشالله همهی اقشار جامعه ما از پولدارمند و ثروتمند و کارمند گرفته تا ندارمند و فقیرمند و زیر خط فقیرمند همه یکی یک موبایل دارند. همه هم در خیابان و اتوبوس و تاکسی و آژانس و ماشینهای شخصیشان مشغول صحبت با این تلفنهای همراهشاناند - شما را به خدا همین یک بار به این فرهنگستانایها نگویید اینجا در این متن از کلمه موبایل استفاده شده من هم قول میدهم دیگر از این غلطها نکنم! خلاصه تعداد استفادهکنندگان از این تلفنهای همراه انقدر زیاد شده که آدم توی کوچه پس کوچههای بنبست این پسرهای نوجوان و دخترهای خیلی نوجوان را که میبیند دارند با موبایل صحبت میکنند به خودش میگوید چهقدر ما در این مملکت آدمهای مهم داشتهایم و خودمان خبر نداشتیم و چهقدر این آدمهای مهم کارهای مهم دارند و ما و خودشان خبر نداشتهایم و نداشتهاند! و چهقدر هم عجله داشته و داریم و دارند که حتی نمیتوانند یک تک پا بروند خانه و از تلفن خانه زنگ بزنند - دقت کردهام اغلبشان از دم در خانه خودشان مشغول صحبت با موبایلاند! - و خلاصه این همه کار مهم، افراد مهم، مشاغل مهم در کوچه پس کوچههای این مملکت ریخته و همه از بیکاری مینالند! نه آقا جان، همه مردم ایران کارهای مهمی دارند و همه هم شکر خدا حداقل یکی یک موبایل دارند که بتوانند به کارهای مهمشان برسند و در کوچه پس کوچهها هم از کارهای مهمشان عقب نمانند! حالا که شکر خدا همه شاغلند و در کارهای بسیار بسیار مهم هم اشتغال دارند من چرا شاغل نباشم؟ من هم خیال دارم بساط فالگیری را بیندازم. فال زنگ موبایل از آنجا که من در همین کوچه پس کوچههای شهر خودمان برای یافتن شغل مناسب خیلی پرسه زدم و موبایل به دستان بسیار زیادی دیدهام به نتایج بسیار زیادی دست یافتهام و حالا به همین راحتی نتایج تحقیقات خودم را در اختیار شما میگذارم به شرط آنکه شما هم از مشتریان پروپاقرص تجربیات و مطالعاتم شوید و برای گرفتن فال حتما سری به دم و دستگاه من بزنید. به طور کلی و طبق تحقیقات علمی کاربردی من زنگ موبایل اغلب کارمندان دولت هشداردهنده است. و گاه شبیه مارش نظامی است تا صبح زود بتواند آنها را که همیشه کمبود خواب دارند از خواب ناز بیدار کند و در ساعات اداری نیز بتواند قادر باشد در جلسات مهم اداری چرت آنها را پاره کند.
فهرست
- درباره خرتوپرتهای این گاری شکسته
- از مشکلات پاسخگوی مجلهی فیلم
- فرهنگ لغت: حرف ز
- یادداشتهای لوزانهی من
- اتوبیوگرافی به سبک نسل پنجم
- ضلع چهارم
- چهرهنما
- دختر نارنج و ترنج امروزی
- کچل کلهتاس
- نخودیتا
- کدوی قلقلهزن
- مارپیشونی
- مرغ سونامی
- گاو ارتقا یافته
- به دنبال فلک
- ملک جمشید
- گنجشکک اشی مشی
- شنل قرمزی
- خونهی مادربزرگ
- خروس ناخونده، مهمون پخته و بیمهی لقمه
- تذکرهالاراذل
- آگهیهای مردسالاری
- دلبری با خال دیجیتالی
- نقد فمینیستی قصهی خاله سوسکه
- ده روش برای رام کردن کودک سرکش
- شب شب من، شب شب تو، باقالی به چند من؟
- مردمشناسی از طریق زنگ موبایل
- شیوههای مختلف درمان چاقی
- خودشناسی آدرس ایمیل
- تحویل طنز با پیکموتوری! تیتر از مجلهی چلچراغ
نویسنده: آذردخت بهرامی انتشارات: چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب آهن قراضه، نان خشک، دمپایی کهنه!
دیدگاه کاربران