کتاب سیب ترش نوشته فرشته نوبخت توسط انتشارات بهنگار به چاپ رسیده است.
داستان کتاب درباره سه دانشجو است که عضو انجمن اسلامی دانشکدهشان هستند و از میان این سه شخصیت لادن و ماهرخ دوستهای صمیمی هستند که هر دو بهنوعی به شخصیت سوم یعنی عطا، متصل هستند. این کتاب شامل دو بخش است. بخش اول با عنوان "نامهها و ساعتها" و بخش دوم با عنوان "نوشتن" نامگذاری شده است. روایت بخش اول داستان برعهده شخصیت ماهرخ می باشد که هجده نامه را خطاب به لادن نوشته است. بخش بعدی اما راویِ متفاوت و خاصی دارد؛ راوی دانای کل، بخش دوم را با سرگذشت لادن روایت میکند. این کتاب احساسات مختلفی را در قالب شخصیتها، بیان می دارد؛ احساساتی مانند دوستی، خیانت، عشق، دشمنی و پشیمانی، همگی نقش پر رنگی در داستان دارند. روایتهای این کتاب به صورت رفت و برگشتهای زمانی است. نویسنده از سالهای دهه 70 که این سه شخصیت همکلاسی بودند تا زمان حال، داستان را بسط داده و اتفاقاتی که منجر به ایجاد کدورت در روابط لادن و ماهرخ میشوند را در قصه گنجانده است. فضاسازیهای متناسب داستان، در کنار توصیفات زیبای نویسنده، این کتاب را به یک اثر بهیاد ماندنی تبدیل کرده است. فرشته نوبخت با نثر خاص و زیبایش موضوع کلیشه داستان را به یک روایت جذاب و پر کشش تبدیل کرده است که بههیچوجه نمیشود دوستش نداشت.
برشی از متن کتاب
میخواست تا سرم را محکم بکوبم به آن تا شاید کور شوم لااقل. حتما مصلحت همین است! مصلحت. مصلحت. این چند سال آخر حتی میتوانستم فکرش را هم بخوانم. کاش آنوقتها هم میتوانستم لادن. از خیر دیوار بتنی گذشتم و در عوض کتاب را، یک روز که داشت میرفت دیدن خانوادهاش، دادم دستش تا هدیه بدهد به پسر خواهرش که هیچوقت ندیدهامش. چرا نمیشود زندگی را مثل همه متنها ویرایش کرد؟ برگشت و اشتباهی را پاک کرد و دوباره از نو نوشت؟ یا دورش دایرهای قرمز کشید و جایش چیزهای بهتری نوشت؟ یا اصلا سلکت آل و دیلیت کرد؟ برای چه کسی اهمیت دارد همه آن سالهایی که من مثل فرفره، دور خودم چرخیدم و چرخیدم تا یادم برود چه گهی خوردهام و چه گندی به زندگیام زدهام. چرخیدم تا نبینم پلهای پوسیده پشت سرم را که با یک لگد سرخوشانه خراب کردهام و حالا با سر دارم میروم ته ته درهی سنگی... خیال کن برای تو نمینویسم لادن، که همیشه فکر میکردهام حسابت لااقل با خودت صاف بوده و همانطور زندگی کردهای که دلت خواسته و باج به توهمامت از زندگی ندادهای که حالا پس مرز سی سالگی ناغافل از خواب بپری و از خودت بپرسی کجایی. خب، تو عاقلتر از من بودی، وقتی میگفتی خر نباشم و چشمهایم را به روی واقعیتها ببندم تا حقیقت را بهتر ببینم. اما من دقیقا همان بودم که تو میخواستی نباشم که همه این سالها فکر میکردم ته ته دلت با بدجنسی از چیزی که به جای خودت برای یکی دیگر اتفاق افتاده خوشحالی. که هر کدام ما امکان جور دیگر زیستن یکدیگریم. جور دیگر زندگی کردن کسی که میتوانستی دشمنش باشی و نشدی. عطا مرا از همین واقعیتهایی که تو میخواستی چشم به رویشان ببندم، میترساند. وقتی از تو حرف میزد درست مثل پلنگی میشد که از دست شکارچی قدری گریخته و همین گریختن بود که او را شیفتهتر میکرد. میتوانی بفهمی چه میخواهم بگویم الاغ؟ من نمیتوانم جور دیگری بگویم این چیزها را که فقط و فقط تو نامه می شود به یک زن دیگر گفت. حتی اگر امکان جور دیگر زندگی کردن کس دیگری باشم. تو هرگز تصورش را هم نمیتوانی بکنی که چهقدر وحشتناک است تصور این که به تو خیانت شود، حتی اگر فقط در فکر و خیال طرف باشد؛ حتی اگر عاشق نباشی یا عاشق عاشق نباشی. حتا اگر ندانی دقیقا به چه چیزی دارد خیانت میشود و حتا اگر خیلی به وجود آن چیز مطمئن نباشی! ساده است، خیانت، خیانت است. آنقدر ساده که از فرط سادگی وقتی میخواهم بنویسمش، پیچیده میشود و حتا خودم را هم فریب میدهد.
خرید کتاب سیب ترش
کتاب سیب ترش نوشته فرشته نوبخت توسط انتشارات بهنگار به چاپ رسیده است. برای مشاهده و خرید کتاب سیب ترش میتوانید به سایت کتابانه مراجعه نمایید.
نویسنده: فرشته نوبخت انتشارات: به نگار
نظرات کاربران درباره کتاب سیب ترش | فرشته نوبخت
دیدگاه کاربران