کتاب هذیان نوشته محمدهاشم اکبریانی توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.
این کتاب مجموعه داستانی است که بیست و هشت داستان کوتاه را در بر دارد. همه ی داستانها در فضایی کاملا ذهنی و غیر رئال شکل میگیرند و موضوعات در رابطه با حالت پریشانی انسان، هستند. این حالت پریشانی در همه داستانها وجود دارد، به همین دلیل، محمد هاشم اکبریانی، نام این مجموعه را هذیان گذاشته است. داستانها مانند دیگر آثار این نویسنده، زمان و مکان خاصی ندارند و برخی نشانههای موجود در داستان است که مشخص میکند داستان در چه زمانی اتفاق میافتد. کتاب، طی سه سال نگارش شده و موضوعات مختلف و مستقلی دارد که همگی زاییده ذهن نویسنده هستند. اکبریانی سعی کرده است، شخصیتهایی خلق کند که بتواند جزئیات رفتاری آنها را بهخوبی بیان کند. او با تصویرسازیهای زیبا و قرار دادن شخصیتها در فضاهای ایجاد شده، مرز بین حکایت و داستان مدرن را شکسته است. او اعتقادی به الزام گذاشتن اسم، روی شخصیتها ندارد، برخی شخصیتها اسم دارند و برخی دیگر ندارند. از نظر او جزئیات رفتاری شخصیتها، مهمتر از اسم گذاشتن برای آنها است؛ به همین دلیل بیشتر تمرکزش را روی شکلگیری شخصیتها گذاشته است. او همچنین اعتقادی به مشخص کردن چارچوب برای داستانهایش ندارد، درواقع شرایطی که در داستان اتفاق میافتد، روند داستانها را میسازد و اکبریانی هرگز از تعاریف از پیش تعیین شده استفاده نمیکند. هذیان، مجموعهای است که داستانهای متفاوتش، تمام آنچه در ذهن نویسنده خلاقش میگذرد را نمایش داده است. این کتاب را باید در دسته کتابهایی که میتوان چندین بار خواند قرار دهیم.
برشی از متن کتاب
د بزن لامصب. بزن. هر چی کینه داری بریز بیرون. هر چی نفرت تو دلت هست بنداز رو سر من. من که از همه خوردهم، تو هم روش. د بزن دیگه. به خدا خسته شدم از بس دیدم کینه داری اما نمیخوای نشون بدی. دیوونه شدم از بس دیدم نفرت داری اما میریزی تو خودت و هیچی بهم نمیگی. پس چرا معطلی؟ میخوای داد بزنم و به هم بگم خودم میخوام منو بزنی؟ میخوای هوار بکشم و التماست کنم من و بزنی؟ میخوای؟ میخوای یا نه؟ د بگو دیگه. چرا حرف نمیزنی؟ داد بزنم یا نه؟ آهای مردم! من خودم میخوام منو بزنه. من خودم میخوام منو زیر پاش بندازه و له کنه. من خودم بهش التماس میکنم تنم و سیاه کنه. خوب شد؟ دیگه چی میخوای؟ پس چرا نمیزنی؟ بزن لامصب. د بزن دیگه. چرا منو اینقدر عذاب میدی؟ چرا دنیامو جهنم کردی؟ چرا نمیخوای بفهمی اون کینه کثافتت به جای اینکه تو رو عذاب بده من و زجرکش میکنه؟ کینه پشت کینه، نفرت پشت نفرت. پس چرا کاری نمیکنی؟ چرا نمیزنی راحتم کنی؟ چرا خلاصم نمیکنی؟ به خدا، به هر چی مقدساته قسم، به جون همه اونایی که دوستشون داری، حاضرم زیر مشت و لگدت بمیرم، حاضرم تو دستت مچاله بشم اما نبینم که نفرت داری و میریزی تو خودت. بزن. تو رو به هر چی و هر کسی که میپرستی من و بزن. نفرتت و بریز بیرون. به خدا منم آدمم. منم احساس دارم. منم دل دارم. چرا نمیتونی بفهمی من چی میکشم؟ چرا نمیتونی بفهمی مظلوم بودنت چه رنجی تو وجودم میکاره؟ چرا نمیزنی؟ به گریههام نگاه نکن. دلت به حالم نسوزه. گور بابای این گریهها و اشکا. بیا و بزن. بیا تیکهتیکهم کن. آخه چهطور بگم؟ با چه زبونی بگم؟ باور کن دیگه تحملشو ندارم. دیگه طاقت این وضع رو ندارم. دیگه نمیتونم ببینم هی نفرتت بیشتر میشه ولی به روت نمیآری و میریزی تو خودت. دیگه این مظلومیتت رو نمیتونم ببینم.
فهرست
بخاری خاموش بیهوده پا در گلدان پایین تلخ جدانشدنی جنگ حرف حسرت خاک بودن خار خانه خواب دخمه درخت دستها که بچسبن دو نفر کافیشاپ رقص سقوط شب یا روز منو صدا نزن گم شده ماه و خون مظلوم خون نگفتهها یه جای خوب
نویسنده: محمدهاشم اکبریانی انتشارات: چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب هذیان - محمدهاشم اکبریانی
دیدگاه کاربران