loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب ذبیح - احمد بیگدلی

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب ذبیح نوشتۀ احمد بیگدلی توسط نشر چشمه به چاپ است.

ذبیح پس از اندکی سایه تنها اثر منتشر نشده‌ی این نویسنده بود که داستانِ دو دوست را بیان می‌کند، روایتی که درون‌مایۀ بقیۀ داستان‌های این نویسنده نیز هست. در این رمان، داستان یکی از این دو نفر، توسط دیگری بیان می‌شود. زندگی پرفراز و نشیبی از دورانِ جنگ تا دوران اصلاحات. فردی که داستانِ زندگیِ او روایت می‌شود، ذبیح نام دارد. داستانِ این رمان از جایی آغاز می‌شود که دانشجویی براثر حادثه‌ای کشته می‌شود و دوست او به شرح جزئیات زندگی او می‌پردازد. ذبیح داستانی عاشقانه با قلمی شاعرانه دارد که ساختاری شبیه به مجموعه داستان به خود گرفته است و از سه بخش تشکیل شده است که پیوسته به یکدیگر هستند. این رمان را تکنیکی‌ترین اثر این نویسنده می‌دانند که برای نوشتنش تلاش بسیار کرده و درنهایت داستانی درخشان دربارۀ نسلی رنج‌خورده ارائه کرده است. کاراکترهای این رمان در بستری از حوادث غافلگیرکننده‌ای قرار می‌گیرند که به کشش داستانیِ این اثر افزوده است. زنده‌یاد احمد بیگدلی خود دربارۀ این رمان می‌گوید : هیچ خیال نداشتم رمانی به نام ذبیح بنویسم. نام ذبیح هم با داستان پری ناز خانم آمد. بعد داستان‌هایی، هر کدام در فرصت هایی میان نوشتن هایم، پیداشان شد و ذبیح هم با آن ها همراه شد. به این فکر افتادم مجموعه داستانی از آن‌ها بسازم که به هم پیوسته باشند. نه تنها ذبیح که بعضی از آدم های اصلی و حتی اشیا هم در پیوستگی شان سهم داشته باشند. احمد بیگدلی پس از انتشار کتاب اندکی سایه، که برندۀ جایزۀ سال نیز شد، توانست در ادبیات ایران به جایگاه خوبی برسد و شناخته شود. احمد بیگدلی در سال 1324 در اهواز به دنیا آمد و با این‌که خود را دیر در دنیای ادبیات ایران مطرح کرد، آثار درخشانی از خود به‌جای گذاشته است که از آن‌ها می‌توان شبی بیرون از خانه، من ویران شده‌ام، اندکی سایه، آنای باغ سیب، زمانی برای پنهان شدن و ذبیح را نام برد. احمد بیگدلی در شهریور سال 1393براثر سکتۀ قلبی چشم از جهان فرو بست.


برشی از متن کتاب


تا وقت رسیدن به اولین واگن، آفتاب از پس ساختمان‌های بلند بیرون آمده بود. برای تحمل گرمای زودرس بود که از میان سایه‌ها عبور می‌کردم. تراورس‌های آغشته به نفت. ریل‌ها و تپه‌ای از پیچ‌و‌مهره‌های زنگ‌زده و لکوموتیوی که از خط خارج شده بود. واگن‌ها، به موازات هم، روی خاک یا ریل‌های ناتمام، زیر باران شسته می‌شدند و در آفتاب ترک برمی‌داشتند. من صدای زیر و بم موسیقی‌وار شکاف‌برداشتن‌شان را می‌شنیدم. با هر قدم می‌ایستادم تا گوش بدهم. می‌شد روی نوار ضبط کرد تا ذبیح هم بشنود و باور کند که من هنوز هم از همان راهی عبور می‌کنم که او، آ‌ن‌جور با وسواس توی کتاب نیمه‌تمامش توصیف کرده بود. کتابی که تنها ده پانزده صفحه‌ی آن را نوشته بود و هرگز یافت نشد. همیشه از میان واگن‌های مخصوص حمل احشام می‌گذشتم تا راه را کوتاه کرده باشم. ناگهان با استشمام بوی علفِ تازه می‌ایستادم: ساقه‌های تردِ گل‌های زردِ وحشی ـ که بدون آن پنج پر زرد روشن به علف‌های هرزِ لابه‌لای ریل‌ها و سنگ‌ریزه‌ها شباهت پیدا می‌کردند. این زنگ زرد، این بوی دلنشینِ گیاه، این‌که ناگهان پرده را پس می‌کشید تا چراغ‌های ذهنم را روشن کند، مرا به مناطق نفت‌خیز می‌کشاند، به هفتکل، نفتون و بی‌بیان، دوران نوجوانی، دویدن روی ردیف موازی لوله‌های نفت: «می‌دویدید مگر؟» «روی لوله‌های نفت.» «داغ نبود؟» «بلندتر از زمین، تا ارتفاع دو متر.» داغ بود زیر آفتاب، و ما برهنه بودیم، با یک‌تا شورت راه‌راه ـ بعضی‌ها ماتیکی ـ گل‌باقلایی. دویدن با پای برهنه. (ذبیح تعجب می‌کرد.) چاله‌های پرشده از آب باران، زیر پای‌مان. سینه‌کش تپه‌ها و درخت؛ درخت کُنار. درختِ مرحبا. آن‌همه تپه، بوته‌های لِگَجی با آن هندوانه‌های کوچک شیرین و آن‌همه درخت. بوی سدر توی هوا. ذبیح آه می‌کشید. چشمم را سایه‌ای می‌گیرد که منتظرش نیستم. تند می‌آید و تند می‌گذرد. خم می‌شوم و تا آن‌جا که امکانش هست زیر واگن‌ها را نگاه می‌کنم و گوش می‌دهم: آواز آهن است که دارد گرم می‌شود. برمی‌گردم به همان‌جا. کنار چاله‌ی آب، آب باران. صورتم را می‌شویم تا خنک شوم. از پله‌های واگن فرسوده‌ی رستوران قطار بالا می‌روم. هر دو لنگه‌ی در، به‌نرمی باز می‌شود. پاشنه‌ها، زنگ نزده‌اند. به خودم می‌گویم: پیش از این که به این‌جا برسم، این در، بارها باز‌و‌بسته شده است. برای همین است که روی میزها و صندلی‌ها از غبار خبری نیست.

فهرست


یادداشت بخش اول: بوی سدر زیر باران بی‌بی‌دل نقطه‌ی صفر مرزی مه‌لقا فصل اول فصل دوم نازبانو ــ بخش دوم: خنجی بر آب فصل اول فصل دوم فصل سوم روز دوشنبه‌ای از آخرین ماه پاییز 65 سالِ پیش بخش سوم:  ...و ناتوانی این دست‌های سیمانی

نویسنده: احمد بیگدلی انتشارات: چشمه

مشخصات

  • نوع جلد جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 1
  • سال انتشار 1395
  • تعداد صفحه 125
  • انتشارات چشمه
  • شابک : 9786002294074


نظرات کاربران درباره کتاب ذبیح - احمد بیگدلی


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب ذبیح - احمد بیگدلی" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل