loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب پرومته در زنجیر - اشیل

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب پرومته در زنجیر اثر اشیل (آیسخولوس) و ترجمه‌ی شاهرخ مسکوب توسط انتشارات فرهنگ جاوید به چاپ رسیده است.

اسطوره پروری در ادبیات ایرانی و نیز در ادبیات ملل، جزئی اصلی محسوب شده و نویسندگان و شاعران بسیاری با تکیه بر آن به نگارش متون و سرودن اشعار پرداخته‌اند. این شیوه‌ی ادبی در رشد و غنای ادبیات مؤثر بوده و گاه زینت بخش آثار می‌گردد. به کارگیری افسانه و اسطوره‌ها در ادبیات، ضمن پاسخ‌گویی به نیاز به داستان‌گویی و قصه‌پردازی مخاطب و غنای ادبیات، بر قدرت تخیل نیز افزوده و باعث پرورش آن و خلاقیت می‌گردد. افسانه‌های بی‌شماری از گذشتگان به دست ما رسیده‌اند که در حیطه‌ی افسانه‌های غیر ایرانی می‌توان به اسطوره‌سازی یونانیان اشاره نمود؛ خدایان بی‌شماری که یونانی‌ها می‌پرستیدند؛ از الهه‌ی آسمان و زمین گرفته تا الهه‌ی باروری و زیبایی، الهه‌ی عشق تا الهه‌ی تاریکی و... همگی در سرنوشت آدمی که به این اصول و عقاید پای‌بند است، گره خورده و او را در مسیرهایی قرار می‌دهد که سرنوشت‌های جداناپذیری از این خدایان را برایش رقم بزند. افسانه‌ی «پرومته» نیز از این دست بوده و بیان‌گر سرنوشت پهلوانی است که در رسیدن به قدرت، به «زئوس»، خدای خدایان، کمک نموده اما به دلیل درخواست نابجایی که زئوس پس از رسیدن به قدرت، از وی داشته و پرومته مایل به انجام آن نبوده، اختلاف بزرگی بین‌آن‌ها شکل می‌گیرد که منجر به شکل‌گیری داستان و ماجرایی خواندنی می‌شود. این افسانه که به شکل‌های گوناگونی روایت شده را این‌بار به صورت نمایش‌نامه‌ای از اشیل، در حدود 478 سال قبل از میلاد می‌بینیم که البته به صورت سه تراژدی نگاشته شده بود، اما چنان‌که از اسناد بر می‌آید تنها یکی از داستان‌ها (پرومته در زنجیر) باقی مانده و دو داستان دیگر (پرومته بند گسسته و پرومته آتش‌آور) از بین رفته‌اند. گفتنی است که اولین ترجمه‌ی این اثر در سال 1342 توسط انتشارات اندیشه منتشر شد و شاهرخ مسکوب با ایجاد تغییراتی جزئی در متن ترجمه، آن را مجدداً آماده‌ی انتشار نمود. همان‌طور که بیان شد این اثر به صورت نمایش‌نامه به چاپ رسیده است و صحنه‌سازی و دیالوگ‌های افراد و شخصیت‌ها به خوبی و با فضاسازی‌های قوی نگاشته شده است.


برشی از متن کتاب


صحنه، صخره‌های ناهموار کوهستان است. هفایستوس وارد می‌شود. غلامان زئوس کراتوس و بیا، پرومته را می‌آورند. کراتوس: اکنون به دیار سکاها، به این صحرای بی‌مردم، به دشتی در کران جهان رسیده‌ام، هفایستوس در اندیشه‌ی فرمان پدر باش و این تبه‌کار سرکش را بر این خرسنگ‌های بلند ناهموار با سلاسل سخت و استوار مهار کن و در بند کش. زیرا او موهبت تو - شراره‌ی آتش زندگانی بخش را ربود و به آدمیان سپنجی سپرد. از این‌روی به کفاره‌ی چنین گناهی در حق خدایان باید مکافات بیند؛ به خودکامگی زئوس سر فرود آرد و از اندیشه‌ی یاری آدمیان درگذرد. هفایستوس: توانایی و زور، فرمان زئوس را نیک به فرجام رسانید و چیزی نا انجام نمانده است. ولی من دل آن ندارم که برادر ایزدی خود را بر این خرسنگ طوفان‌زای به زنجیر کشم. اما چون نمی‌توان فرمان زئوس را نادیده گفت، به هر تقدیر ناگزیر باید انجام آن را، دل قوی دارم. به پرومته رو می‌کند. آه ای پسر ژرف‌اندیش تمیس خردمند، به خلاف خواست تو و خود باید با زنجیری گران، تو را بر این صخره دور از آدمیان به بند کشم. دیگر هرگز آوای آدمی‌زادی نمی‌شنوی و منظر او را نمی‌نگری، از آتش درخشان خورشید می‌سوزی، گل اندام تو می‌پژمرد. آن‌گاه که جامه‌ی اخترنشان شب، روز را از دیده پنهان می‌دارد و نیز زمانی که بار دیگر آفتاب، سرمای سپیده‌دم را تباه می‌کند؛ شادمان می‌شوی. پیوسته بار رنجی گران بر جان توست. زیرا رهاننده‌ای که تو را برهاند هنوز نزاده است. این است پاداش تو در دیاری به آدمیان. تو که خود ایزدی از ایزدانی، خشم آنان را به هیچ گرفتی و به خلاف حق، آدمیان را برافراشتی. پس اکنون نگهبان این صخره‌ی دردزای، جاودان بیدار و بی‌آرام بر پای ایستاده‌ای. ای بسا افسوس که خواهی خورد و ای بسا دریغ که خواهی گفت. در پیش‌گاه زئوس زاری و نیاز را اثر نیست و همه‌ی نو قدرتان سنگدلند. کراتوس: بس است. درنگ از چیست؟ از دلسوزی بیهوده چه حاصل؟ چگونه ایزدی را که بسی منفور ایزدان است و موهبت تو را نثار آدمی کرد، دشمن نمی‌داری؟ هفایستوس: در خویشاوندی و دوستی نیروی شگرفی است. کراتوس: آری، اما چگونه می‌توانی فرمان پدر را ناشنیده گیری؟ مگر بیم نداری؟ هفایستوس: آه، همیشه سنگ‌دل و بی‌احساسی. کراتوس: زاریدن و گریستن درد او را درمان نمی‌کند، بیهوده خود را میازار. هفایستوس: ای هنر بی‌همتای دست‌های من، چه بسیار از تو بیزارم. کراتوس: بیزاری برای چه؟ پیداست که هنر تو هرگز سبب این پریشانی نیست. هفایستوس: با این همه کاش این کار بر عهده‌ی دیگری بود نه من. کراتوس: همه چیز ناگوار است مگر فرمان‌روایی بر ایزدان. بدین سان تنها زئوس به راستی آزاد است. هفایستوس: می‌دانم و پاسخی ندارم که بگویم. کراتوس: پس بی‌درنگ زنجیر را به دور این مرد بپیچ تا پدرت آهسته‌کاری تو را نبیند...

فهرست


یادداشت ویراستار یادداشت مترجم در اسارت و رهایی انسان پرومته در زنجیر

نویسنده


اشیل، متولد 525 ق.م و متوفای 455 ق.م که در مجموع و در طی هفتاد سال زندگی نود تراژدی را نگاشته است و از این‌رو وی را نخستین تراژدی نویس بزرگ می‌خوانند. از میان تمام نگاشته‌های او تنها هفت تراژدی باقی مانده است که «پرومته در زنجیر» یکی از آن‌هاست.

 نویسنده: اشیل ترجمه: شاهرخ مسکوب انتشارات: فرهنگ جاوید

درباره شاهرخ مسکوب نویسنده کتاب کتاب پرومته در زنجیر - اشیل

شاهرخ مسکوب کیست؟ شاهرخ مسکوب نویسنده، مترجم، روشنفکر، پژوهشگر و شاهنامه پژوه ایرانی است. او اندیشمندی بزرگ بوده که عمر خود را صرف نگارش کتاب های درباره ادبیات نمود ولی در طول زندگی خود بسیار رنج‌دیده و مهجور ماند. در این مطلب، کمی بیشتر با بیوگرافی شاهرخ مسکوب و نوشته‌هایش آشنا می‌شویم. زندگینامه شاهرخ مسکوب شاهرخ مسکوب، در بیستم دی ماه سال 1304 در بابل دیده به جهان گشود. او دوران تحصیل ابتدایی خود را در تهران و دبیرستان را در …

نظرات کاربران درباره کتاب پرومته در زنجیر - اشیل


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب پرومته در زنجیر - اشیل" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل